حُنَين، طائف و تَبوك، شركت جست. پيامبر صلى الله عليه و آله، او و
برادرش عبد الرحمن را با پيامى به يمنْ گسيل داشت. او را از ياران بزرگ امام على
عليه السلام شمردهاند.
عبد
اللّه، در قيام عليه عثمان، شركت كرد و پس از آن، در كنار على عليه السلام ياورى
استوار گام و همراهى فداكار بود. او در جنگهاى جمل و صِفّين، شركت كرد و در جنگ
صِفّين، فرمانده پيادهنظام (ميمنه) لشكر بود. او همچنين رياست قاريان كوفه را به
عهده داشت.
خطابهها
و گفتههاى وى نشان مىدهد كه از آگاهى فراوانى در شناخت اوضاع زمان، مردمان
روزگار، و انگيزهها و كششهاى دشمنان على عليه السلام برخوردار بود. او در هنگامه
نبرد، استوار ايستاد و گفت: معاويه، چيزى را ادّعا كرده كه از آنِ او نيست و در
كار خلافت با كسى به ستيزه برخاسته كه سزاوار خلافت و بىمانند است. معاويه، به
باطل مىستيزد تا حق را فرود آورد و با اعراب بيابانى و دستههايى بازمانده از
احزاب مشرك به شما يورش آورده و گمراهى را در ديده اينان، آراسته و بذر فتنه را
در دلهايشان كاشته است ... و به خدا سوگند، شما نورى از سوى پروردگارتان، و نيز
دليلى روشن و آشكار به همراه داريد.
او
با شجاعتى ستودنى و يورشى بىامان، به معاويه نزديك شد و معاويه، چون روزگار را بر
خود تنگ يافت، دستور داد او را زير بارانِ سنگ بگيرند و از پاى درآورند. و عبد
اللّه، بدينگونه به شهادت رسيد.
معاويه،
او را «كَبْشُ القوم (پيش آهنگ گروه)» ناميد و از دلاورى او با شگفتى ياد كرد و او
را در رزمآورى بىهمتا دانست. عبد اللّه را يكى از پنج زيرك عرب شمردهاند.
برادر
عبد اللّه، عبد الرحمن نيز در جنگ صِفّين به شهادت رسيد. عبد اللّه، تا آخرين
لحظات زندگى با تمام توان از مولايش دفاع كرد و در آخرين لحظات حياتش وقتى همگام و
همراهش اسود بن طهمان خزاعى از او سفارش خواست، گفت: تو را به تقواى الهى سفارش
مىكنم و نيز به اين كه خيرخواه امير مؤمنان