(گفت: پروردگارا! در دلم افكن تا نعمتى را كه به من و پدر و مادرم
ارزانى داشتهاى، سپاس بگزارم و به كار شايستهاى كه آن را مىپسندى، بپردازم و
مرا به رحمت خويش، در ميان بندگان شايسته، داخل كن).
(و
انسان را [نسبت] به پدر و مادرش به احسان سفارش كرديم. مادرش با تحمّل رنج، به او
باردار شد و با تحمّل رنج، او را به دنيا آورد. و بار برداشتن و از شير گرفتنِ او
سى ماه است، تا آنگاه كه به رشد كاملِ خود برسد، و به چهل سال برسد، مىگويد:
پروردگارا! بر دلم بيفكن تا نعمتى را كه به من و به پدر و مادرم ارزانى داشتهاى،
سپاس گويم و كار شايستهاى انجام دهم كه آن را خوش دارى و فرزندانم را برايم
شايسته گردان. در حقيقت، به درگاه تو توبه آوردم و من از فرمانپذيرانم).
حديث
225.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: دعاى فرزند براى پدر و مادر،
مانند يارى كردن آنان است.
226.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: سه نفر براى گشت و گذار، از خانه
بيرون رفتند. در حالى كه در غارى بر نوك كوهى خداوند را عبادت مىكردند، سنگى
بزرگ، از بالاى كوه فرو افتاد و درِ غار را بست. يكى از آن سه گفت: بندگان خدا! از
گرفتارى، نجات پيدا نمىكنيد، مگر آن كه با خداوند، صادق باشيد. هر يك از شما آنچه
را خالصانه انجام داده، برملا سازد؛ چرا كه اينك به خاطر گناهان، گرفتار آمدهايد.
يكى
از آنان گفت: بار خدايا! تو مىدانى كه من به خاطر زيبايى زنى در پىاش بودم و
ثروتى بسيار در اين راه، خرج كردم. وقتى بر او دست يافتم و در كنارش قرار گرفتم،
آتش [دوزخ] را ياد كردم، و به سبب ترس از تو از كنارش برخاستم. بار خدايا! اين
سنگ را از جلوى غار، بردار.
سنگ،
شكافته شد و آنان، بدان نگريستند.
نفر
دوم گفت: بار خدايا! تو مىدانى كه من، گروهى را براى كشاورزى به كارگرى گرفتم كه
به هر كدام، نصف درهم پرداخت كنم. وقتى از كار، دست كشيدند، مزدشان را پرداختم.
يكى
از آنان گفت: من به اندازه دو نفر كار كردم. به خدا سوگند، كمتر از يك درهم
نمىگيرم و نصفِ درهم را نزد من انداخت. من هم آن را خرج بذر