آن، امامىِ عادل باشند؛ امّا اخباريان، اخبار صحيح را عبارت از اخبارى مىدانند كه صدور آنها از معصوم، ثابت گردد يا به سبب تواتر و يا به سبب احتفاف آنها به قرائن دالّ بر صدور، هر چند كه راويان آنها امامى عادل نباشند، و اگر چنين نباشند، صحيح نخواهد بود، هر چند تمام راويان آن، امامى عادل باشند.[1] 4. اصولى در مقام تعارض عقل با نقل، دليل عقلى را مقدّم مىدارد، بر خلاف اخبارى كه در مقام تعارض، تقدّم را با دليل نقلى مىداند و به هنگام تعارض در عقل، تقدّم را از آن مىداند كه نقلى در تأييد آن باشد.[2] 5. اخباريان، روايات كتب اربعه را قطعى الصدور دانسته، تمام احاديث آنها را صحيح و معتبر مىدانند، مگر اين كه نصّى بر ضعف آن وجود داشته باشد. بنا بر اين، نيازى به علم رجال در بين آنها نيست؛ ولى اصوليان، اين كلّيت را قبول ندارند و احتياج به علم رجال را لازم مىدانند.[3]
چهار. تأثير مكاتب اخباريگرى و صوفيگرى بر حديث شيعه در قرن دهم و يازدهم هجرى
حكومت صفويه در قرن دهم و يازدهم هجرى در سير حكومتى خويش، با دو جريان روبرو گرديد كه هر دو تأثير مستقيمى در حديث شيعه داشت. در واقع، فضاى حاكم بر جامعه آن روز حكومت صفوى، طورى بود كه بر خورد دو انگيزه متضادّ دينى (مدّعيان تصوّف و عقايد علماى اخبارى) جوّ عالم تشيّع را متشنّج ساخته بود.[4] مكتب تصوّف، اباحهگرى، تساهل و تسامح بيش از حد و بىرغبتى نسبت به مسائل دينى و فقهى را فراهم آورد و مكتب اخباريگرى، ظاهرگرايى و ظاهربينى در
[1]. روضات الجنّات، ج 1، ص 127؛ نقدى بر اخباريگرى، ص 21.