نام کتاب : آه سرد نویسنده : سروش، محمد على جلد : 1 صفحه : 120
«أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَآءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ . [1] آگاه باشيد! به درستى كه دوستان خدا، نه ترسى بر آنان هست و نه آنان محزون مى گردند» . افراد الهى و با ايمان، به قدرى عاشق حق و تسليم اويند كه هيچ چيز را قابل ترسيدن نمى دانند و حتى «مرگ» را يك قدم و حركت براى «وصول» مى شمارند و تولّدى ديگر براى حيات و زندگى بهتر و گسترده تر . آنان چون مرگشان نيز در مسير اوست، هرگز براى شان نگران كننده نيست . مرگ اگر مرد است گو پيشِ من آى تا در آغوشش بگيرم تنگ تنگ! اين ترس و نگرانى ، از نوعى است كه خود ، زيبايى و آرامش دهنده است. نگرانى از عمل و رفتار خود يا نگرانى و سوز و ساز براى ديگران، خود ، شادى آفرين است. گر طبيبانه بيايى به سر بالينم به دو عالم ندهم لذّت بيمارى را در بلا هم مى چشم لذّات او مات اويم ، مات اويم ، مات او! اينان، در گرفتارى و بلايا هم، ترس و واهمه اى ندارند ؛ چون همه چيز را در راه او مى دانند و كارى نمى كنند كه به جز سوى او باشد و آن همه آه و ناله ها و افسوس و حسرت ها را از نبودن ايمان و باور و عشق و يقين مى دانند. ناليدن بلبل ز نوآموزى عشق است هرگز نشنيديم ز پروانه صدايى . براى افراد بى ايمان، هيچ چيز ، آرامش بخش نيست و هيچ پناهگاهى نمى توانند داشته باشند ؛ امّا اشخاص مؤمن و خداجو، همه چيز را زيبا مى دانند و هر حادثه اى براى شان لذّت بخش است ، نه رعب آور و وحشتناك. آتش ، چو شرابِ وصل تو نوش كند از عشق تو سوختنْ فراموش كند . يا به گفته حافظ: