responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 8  صفحه : 69

3218.پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : امّا على، پس من اويم و او من است.

3219.نثر الدرّ : [ از پيامبر خدا] درباره يارانش پرسيده شد . آنان را شمرد [ و از على عليه السلام نامى نبرد]. آن گاه از على عليه السلام پرسيده شد. فرمود : «آيا كسى را از خودش مى پرسند؟!».

3220.المستدرك على الصحيحين ـ بـه نـقـل از عبد الرحمان بن عوف ـ: پيامبر خدا، مكّه را گشود. آن گاه رو به طائف نهاد و آنان را هفت و يا هشت روز محاصره كرد. آن گاه، صبحگاه يا عصرى به آن جا نفوذ كرد. سپس فرود آمد و بعد، از آن جا هجرت كرد. آن گاه فرمود : «اى مردم! من بر شما پيشى خواهم گرفت. شما را درباره خانواده ام به نيكى سفارش مى كنم. وعده گاهتان حوض است». سپس [ خطاب به طائفيان] فرمود : «سوگند به آن كه جانم در دست اوست، هر آينه بايد نماز به پا داريد و زكات بپردازيد، وگرنه كسى را از خودم و يا كسى مثل خودم را گسيل خواهم داشت كه گردن جنگجويانتان را بزند و فرزندانتان را اسير كند». [ عبد الرحمان مى گويد :] مردم پنداشتند كه مرادش ابوبكر و يا عمر است. پس دست على عليه السلام را گرفت و فرمود : «اين را!».

3221.فضائل الصحابة ، ابن حنبل ـ به نقل از مطّلب بن عبد اللّه بن حنطب ـ: پيامبر خدا به هيئت ثقيف ـ در هنگامى كه نزد وى آمده بودند ـ فرمود : «سوگند به خدا! يا تسليم مى شويد و يا كسى از خودم (و يا فرمود : مثل خودم) را به سوى شما گسيل خواهم داشت كه گردنتان را بزند، فرزندانتان را اسير كند و دارايى هايتان را بگيرد». عمر گفت : سوگند به خدا، جز در آن روز، فرمانروايى را آرزو نكردم. در دلم اميد داشتم كه بگويد : «اين را»؛ ولى به على روى كرد و دست وى را گرفت و فرمود : «اين، آن مرد است. اين، آن مرد است». دوبار فرمود.

نام کتاب : دانش نامه اميرالمؤمنين (ع) بر پايه قرآن، حديث و تاريخ نویسنده : محمدی ری‌شهری، محمد    جلد : 8  صفحه : 69
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست