«اى افراد با ايمان آنگاه كه مرگ يكى از شماها فرا مى رسد، به هنگام وصيت بايد دو نفر عادل از شما حضور به هم رسانند و آن را گواهى كنند...».
9. ناآگاهى انسان از مرگ خويش
يكى از الطاف الهى اين است كه در انسان پيوسته روح اميد به بقا آفريده، تا در خود احساس مرگ و خاموشى چراغ زندگى نكند، اميد و آرزو، چراغ فروزنده زندگى است كه اگر از انسان گرفته شود شبستان زندگى به خاموشى و سردى مى گرايد، و در برخى از روايات آمده است.«آرزو بر امت من رحمت است اگر آرزو از انسان گرفته شود، مادرى به شيرخوار خود شير نمى دهد، باغبانى نهالى را نمى كارد».[2]
اگر انسان از پيش، از زمان و مكان مرگ خود آگاه مى بود، سالها پيش از رسيدن اجل، غم و اندوه، سردى و خاموشى، آن چنان بر او حكومت مى كرد كه هر نوع حركت و تلاش را از او سلب مى نمود و چه بسا«دق مرگ» مى شد و قبل از فرا رسيدن اجل مقرر، جهان را بدرود مى گفت.
[1] مائده/106.
[2] الأَمَلُ رَحْمَةٌ لأُمّتى، وَلَولا الأَمَلُ ما رَضَعَتْ والِدةٌ وَلَدَها، ولا غَرَسَ غارِسٌ شَجراً(سفينة البحار، ماده«امل)».
نام کتاب : منشور جاويد نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 5 صفحه : 319