«به ياد آور هنگامى كه ابراهيم گفت: خدايا به من نشان بده كه چگونه مردگان را زنده مى كنى(خدا) گفت مگر ايمان نياورده اى، ابراهيم گفت: چرا ولى مى خواهم قلبم آرام گيرد(وخطورهاى زجرده بر طرف شوند)».
جمله (وَلكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبى) بيانگر همان نكته اى است كه يادآور شديم و آن اين كه چه بسا در قلب دارندگان ايمان و يقين به پديده اى، خطورهايى پديد مى آيد كه محو آنها، جز با رؤيت پديده، امكان پذير نيست.
(«خدا) گفت چهار پرنده انتخاب كن و آنها را در حالى كه با تو اُنس گرفته اند، ذبح كن (و قطعه، قطعه كن و بياميز) و هر جزئى از آنها را بر كوهى بگذار و سپس آنها را بخوان (خواهى ديد كه آنها) شتابان به سوى تو مى آيند به راستى خداوند قدرتمند وحكيم است (هم از ذرات بدن پرندگان آگاه است و هم بر گردآورى آنها توانايى دارد)».
شأن نزولى كه در آغاز بحث نقل كرديم و همچنين دستورى كه خداوند به ابراهيم مى دهد كه چهار مرغ را به شرح ياد شده، ذبح كند، مى رساند كه هدف
نام کتاب : منشور جاويد نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر جلد : 5 صفحه : 135