responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : منشور جاويد نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 2  صفحه : 256

ناگفته پيداست كه مقصود از «عرش» در اين شعر، قدرت و فرمانروايى آنها است، نه اين كه تخت آنها منهدم شد، چه بسا ممكن است سرير بر جاى خود باشد; با اين حال درست است كه بگوييم كه سلطه و قدرت آنان منهدم شد.

در زبان عرب اين جمله معروف است كه مى گويند: «اظننتَ انَّ عرشك لا يزول ولا يُغيّر» در اين جمله «عرش» به تخت تفسير نمى شود، بلكه آن را كنايه از قدرت مى گيرند و مى گويند مقصود اين است تو مى انديشى كه هميشه قدرتمند خواهى بود.

بنابراين تفسير «عرش» به تخت كه در حقيقت پيروى از دلالت تصورى است نه تصديقى كاملاً مردود است.

اكنون به ديگر معانى عرش در سخنان متكلمان و مفسران توجه كنيم.

نظريه دوم در تفسير عرش

عرش همان فلك نهم يا فلك الافلاك در هيأت بطليموس است. زيرا در اين هيأت، چهار كره به نامهاى كره زمين، كره آب، كره هوا، كره آتش و نه فلك پيش بينى شده است و درهر فلكى، سياره اى قرار دارد و فلك هشتم مركز ستاره هاى ثابت و فلك نهم فلك اطلس و خالى از هر نوع ستاره است، و در فلك نهم جهان طبيعت پايان پذيرد. از نظر مرحوم ميرداماد، عرش همان فلك نهم است.[1]

اين نظريه نيازى به نقد ندارد، چون اساس آن كه همان هيأت بطليموس بوده فرو ريخته، دراين صورت چگونه مى توانيم عرش را بر فلك نهم تطبيق كنيم، فلك به آن معنى وجود ندارد تا چه رسد به فلك نهم.


[1] بحار الأنوار، ج58، ص 5، نقل از محقق داماد.

نام کتاب : منشور جاويد نویسنده : سبحانى، شیخ جعفر    جلد : 2  صفحه : 256
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست