كفعمى مى گويد: حليم به كسى مى گويند كه داراى حلم و روى گردان ازگناهان باشد كه بندگانش انجام مى دهند، و او (در عين قدرت) در انتقام، سرعت به خرج نمى دهد و هر روى گردانى حلم نيست، بلكه ناديده گرفتن در صورتى حلم است كه قادر بر بازخواست باشد.
در پايان يادآور مى شويم اگر بنا باشد «حلم» را در انسان مطالعه كنيم، غالباً (نه هميشه) توأم با خويشتن دارى از هيجان خشم است، ولى آن گاه كه بخواهيم خدا را با آن توصيف كنيم، از اين قيد تجريد مى شود وعين اين روش در ديگر صفات الهى نيز جارى است.
ولى علت اين كه ما قول ابن فارس را برگزيديم، اين است كه خويشتن دارى از هيجان غضب، مقوم حلم نيست، چه بسا افرادى هستند كه نسبت به كارهاى ناشايست با ديده خونسردى مى نگرند و از اين نظر مى توان آنان را «حليم» خواند، هرچند خشمى دركار نباشد، تا آن را مهار كنند.
نمايش اسم حليم در انسان
حلم از محاسن اخلاق به شمار رفته و آن كس كه در واكنش عجول و شتابزده نباشد، حليم ناميده مى شود، ابراهيم آن گاه كه از خدا وارثى خواست ويادآور شد:(رَبِّ هَبْ لِى مِنَ الصّالِحين) از خدا چنين پاسخ آمد كه (فَبَشَّرناهُ بِغُلام حَليم)(صافات/100ـ101):«ما اورا به پسرى بردبار بشارت داديم».
اسم سىو دوم: حميد
وصف «حميد » در قرآن هفده بار وارد شده و در همه موارد، وصف خدا