نام کتاب : فرهنگ عقايد و مذاهب اسلامى نویسنده : سبحانی، علیرضا جلد : 2 صفحه : 85
زيرا جز اتلاف وقت نتيجه اى ندارد. و اگر رنگ عقلى وپايه نيمه درستى داشت، قطعا به نقل آنها مى پرداختيم. ولى پس از شيخ اشعرى، پيروان او خواسته اند، اين مسئله را از طريق ديگرى اثباتكنند.
اينك ما به تحليل دلائلى كه آنان اشاره كرده اند، مى پردازيم:
1ـ اگر بشر خالق بود، از جزئيات كار خود آگاه بود.
اگر انسان، آفريننده كار خود بود، بايد از جزئيات كارهاى خود، آگاه باشد. چنان كه مى فرمايد:
(آيا آن كس كه آفريده است، از اسرار آفريده خود آگاه نيست، در حالى كه او آگاه از ريزه كاريها است وآگاه از حال بندگان است).
ولى از آنجا كه بشر از جزئيات كار خود آگاه نيست، به گواه اينكه ما در حال حركت، يك رشته كارهاى بدنى انجام مى دهيم كه هرگز درباره آنها نمى انديشيم ونيز از نقطه اى به نقطه اى حركت مى كنيم، در حالى كه از جزئيات حركت آگاه نيستيم[1]، پس نميتواند خالق كارهاى خود باشد.
پاسخ:
پايه برهان اين است كه ايجاد، ملازم با علم وآگاهى ايجاد كننده است، در حالى كه خود اين اصل، مسلم نيست، زيرا گروهى كه به تأثير علل طبيعى معتقدند، آتش را موءثر در حرارت مى دانند، در حالى كه آتش از نحوه كار خود آگاه