شيخ تقىالدين مىنويسد: رفتن عنصر اطّلاعاتى در ميان دشمن به جهت نفع مسلمانان، سنّت است؛ و گرنه از اين كار نهى شده است، چون از موارد به هلاكت افكندن خويشتن است. [1]
مطلبِ روشن اين است كه هر گاه عنصر اطّلاعاتى در فرار يا پايدارى گمان هلاكت ببرد، سزاوارتر آن است كه بجنگد، هر چند اين كار واجب نيست. ابو هريره نقل مىكند كه رسول خدا (ص) ده تنرا به جاسوسى فرستاد و عاصمبن ثابت را به فرماندهى آنان گماشت. از آن سوى، قبيلۀ هذيل با حدود صد نفر مرد تيرانداز به سوى آنان حركت كردند. همين كه عاصم و يارانش از اين مطلب آگاه شدند، به «فدفد» پناه بردند. به آنها گفته شد كه فرود آييد و دستهايتان را به ما بدهيد و ما با شما عهد و پيمان مىبنديم كه هيچ يك از شما را نكشيم. عاصم گفت: «من به ذمّه كافر در نمىآيم، پس وى را تير باران كرده با هفت تن از همراهانش به قتل رساندند. سه نفر باقيمانده با عهد و پيمان نزد آنها رفتند. از جملۀ آنها خُبيب و زيد بودند كه امان طلبيدند. [2]همۀ اينان قابل ستايشند و نمىتوان آنها را نكوهش كرد. [3]اين همان رأى شافعى است، زيرا تسليم شدن در برابر كافر را، در صورت يقين به كشته شدن، جايز نمىشمرد. اما اگر عنصر اطّلاعاتى احتمال اسارت و كشته شدن بدهد، مىتواند دفاع كند. [4]
هرگاه كافران كشتى حامل مسلمانان را به آتش بكشند و آنان ندانند كه براى زنده ماندن در كشتى بمانند يا خود را در آب بيندازند، سزاوار است كه خود را به آب اندازند. ليكن چنانچه براى آنها وضع مساوى پيش آمد: احمد گفته است كه هر طور بخواهند عمل كنند؛ اوزاعى گفته است كه اينها دوگونه مرگ هستند، آسانترينش را انتخاب كنند؛ ابوالخطاب گفته است، در اين باره روايت ديگرى است كه آنان را به ماندن در كشتى ملزم مىسازد؛ زيرا اگر خود را در آب بيفكنند، مرگشان به دست خودشان است، در
[1] -مرداوى، الانصاف، ج 4، ص 124-125.
[2]- ر. ك: صحيح البخارى، مطابع دار الشعب، ج 4، ص 82.
[3] -ر. ك: ابن قدامه: المغنى و الشرح الكبير، ج 10، ص 553؛ صحيح بخارى،6 جزء، مطابع دار الشعب، م 2، ج 5، ص 132-133؛ ابن هشام: سيره،4 جزء، دارالفكر، ج 2، ص 161.
[4] -ر. ك: الرملى، نهاية المحتاج، ج 8، ص 55.