گناهان مىشمرد؛ با وجود اين برخى حالتها را از اين قاعده استثنا مىكند، مثل اينكه بر دروغ، مصلحتى مترتّب باشد، نظير دروغ در جنگ.
جنگ نيرنگ است و به مجرّد اعلانش تفاهم ميان طرفهاى درگير از ميان مىرود. خدعه دشمن را مىفريبد و دروغ، شوكتش را خرد مىكند و قدرتش را نابود مىسازد و در اينهامصالحى است كه بر بسيارى از مصالح ديگر برترى دارد.
بنابراين، رأى برتر آن است كه دروغ در جنگ امرى است جايز، زيرا آن كس كه سخن دشمن را باور مىكند خود را مىفريبد. آنچه در سيزده قرن پيش به وسيلۀ رسول خدا (ص) تأييد شد، در روزگار ما به وسيلۀ چرچيل-در اجتماعى كه بر سر آيندۀ آلمان با روزولت و استالين داشت - تأييد گرديد. وى با كمال صراحت اظهار داشت كه حقيقت در جنگ به اندازهاى گرانبهاست كه لازم است با دروغها و اكاذيب با جدّيّت كامل حراست شود.
بنابراين، ما اين نظر را اختيار مىكنيم كه دروغ در جنگ، هم با صراحت و هم با كنايه، جايز است، گرچه از ديدگاه تجويز كنندگان، در صورت امكان، كنايه اولى است.
مبحث دوّم: حكم تسليم شدن عنصر اطّلاعاتى به دشمن
هر گاه عنصر اطّلاعاتى محاصره شود و در ثبات يا گريز احتمال هلاكت بدهد، سزاوارتر آن استكه بجنگد تا كشتهشود و تن به اسارت ندهد؛ زيرا بهثواب شهيدان نايل مىگردد و از فشار و شكنجه، بيگارى و فتنۀ كافران آسوده مىشود و اگر بهاسارت هم درآيد، جايز است. [1]
امام احمد بن حنبل گويد: به اسارت در آمدن را نمىپسندم، از نظر من بجنگد بهتر است. گرچه اسارت سخت است، ولى از مرگ هم گريزى نيست. از احمد روايت شده است كه او كسى را كه در گريز و پايدارى احتمال هلاكت مىدهد ملزم به پيكار مىكند. از ظاهر كلام خرقى نيز همين دانسته مىشود.
[1] -ر. ك: ابن قدامه، المغنى و الشرح الكبير، ج 10، ص 553؛ تقى الدين شافعى، كفاية الاخيار، ط 2، ج 2، ص 120.