هر
انسانى با توجّه به طبيعت و استعداد جسمى خود و تقديرى كه براى او رقم خورده است،
مدّت معيّنى زنده مىماند. اگر زندگى انسان به گونه طبيعى پايان يابد، مرگ او فرا
خواهد رسيد. اين گونه مرگ را «اجل حتمى» يا «اجل مسمَّى» گويند.
اجل
غير حتمى:
گاه
انسان پيش از فرا رسيدن اجل حتمى، بر اثر علّتهايى- مانند بيمارى، بلاياى طبيعى و
جنگ- از دنيا مىرود. اين گونه مرگ را «اجل غير حتمى» يا «اجل معلَّق» گويند (الميزان، 7/ 10- 8؛
تفسير نمونه، 5/ 150).
تغيير
اجل:
در
پارهاى از رواياتِ بزرگان معصوم (ع) آمده است كه برخى اعمال پسنديده- مانند صله
رحم و صدقه- اجل انسان را دور مىكنند و برخى گناهان، آن را پيش مىآورند (بحارالانوار، 5/ 140/ 7). از برخى آيات قرآن نيز
برمىآيد كه چون اجل كسى فرا رسد، پيش و پس كردنش ممكن نيست (اعراف/ 34). مراد اين
آيات، «اجل حتمى» است؛ ولى مراد آن روايات، «اجل غير حتمى» است كه اعمال انسان، آن
را پيش و پس مىكنند.
هر
چند اعمال آدمى در اجل معلّق او مؤثّرند، فقط خداوند است كه هر دو اجل را تعيين
مىكند. بنابراين، مرگ انسان به هر يك از دو اجل كه پيش آيد، در قضا و قدر الهى
معيّن بوده است. بدين ترتيب، هر كس تنها يك اجل دارد و آن، اجلِ تعيين شده در علم
خداوند است (دائرة المعارف بزرگ اسلامى، 2/ 614).
***
احباط: از ميان رفتن اعمال نيك به سبب اعمال بد
واژه
«احباط» به معناى اعراض، باطل كردن و از ميان بردن عمل و ثواب است (تاج العروس، 5/ 117) و از نظر دينى آن را گويند كه
كردار نيك انسان به سبب كردار زشت او باطل گردد و بىمزد بماند. واژه احباط شانزده
بار در قرآن آمده است.
دانشمندان
مسلمان در اينكه چه گناهى موجب حبط اعمال آدمى مىشود، به اختلاف افتادهاند و
مسائلى را در اين باره مطرح كردهاند؛ از اين قبيل كه آيا تنها گناه كفر و شرك و
ارتداد است كه اعمال را از