شاخه، جانبدارى از آزادىهاى فردى و اجتماعى به شكل افراطى، ترويج
تساهل و تسامح به گونه اباحهگرى و مقيّد نبودن به امر مطلق است.
مبانى
فكرى:
عناصر
اصلى تفكّر ليبراليستى عبارتاند از: تكيه بر عقل بدون در نظر گرفتن وحى؛ آزادى
مبتنى بر فردگرايى (اومانيسم)؛ تساهل و تسامح با رويكرد نسبيّتگرايى مدرن.
ليبراليستها
درباره آزادى معتقدند كه وحدت دين براى تنظيم مصالح جامعه ضرورى نيست و قانون بايد
عهدهدار آزادى عقيده باشد (فرهنگ فلسفى، 309 و 310). آزادىخواهى ليبراليستها تا جايى پيش مىرود كه
مرزهاى دين را درنورديده، انسان مدرن را براى تكليفگريزى و بىقيدى نسبت به آموزههاى
دينى محق مىپندارد. از اين رو، ليبراليسم، حاكميّت الهى را در جهان نمىپذيرد (ليبراليسم، راين هارد كونل/ 23- 19).
معناى
آزادى از نظرگاه دينى:
قرآن
مىگويد، انسان موجودى مختار و آزاد است و سرنوشتش به دست خود او است.
هر
كس مىخواهد ايمان آورد و هر كس مىخواهد كافر شود (كهف/ 29)؛ ولى در برابر راهى
كه برمىگزيند، مسئول است.
اين
ديدگاه مطابق با حكمت الهى در كسب پاداش اخروى است. از اين رو، آزاد بودن انسان در
اعمال و رفتار، نقطه قوّت آفرينش او است. بنابر اين، اصل آزادى در اسلام پذيرفته
شده است هر چند مؤمنان، آزادى خود را در چارچوب حدود و قوانين الهى جاى مىدهند.
از نظرگاه اسلامى، انسان براى تكامل و رشد آزاد است تا بتواند سعادتمند شود. در
اين راه بايد به آموزههاى دينى پايبندى كند. آزادى حيوانى- يعنى آزادى مطلق شهوت
و هوا و هوس و دنياپرستى- مورد تأييد اسلام نيست.
حدود
آزادى در اسلام:
الف.
آزادى عقيده:
از
نظرگاه اسلامى، انتخاب عقيده، اجبارپذير نيست (بقره/ 256) و انسان به لحاظ تكوينى
آزاد است و در گزينش هيچ دينى مجبور نيست؛ ولى به لحاظ تشريعى بايد دين حق را
بپذيرد، و چون مىپذيرد، بايد طبق آن رفتار كند (فلسفه
حقوق بشر، 190).
ب.
آزادى انديشه:
اسلام
انديشه مفيد و روشمند را مىپذيرد؛ انديشهاى كه انسان را به شناخت حيات معقول و
ويژه خود راه نمايد.