انسان و مشخّص ساختن حدود و ثغور اين وظايف؛ مثلًا وجوب نماز، فرمان
الهى يا قضاى تشريعى است و چگونگى آن، قدر تشريعى است. قرآن كريم بدين معناى قضا و
قدر نيز اشارت برده است (احزاب/ 36؛ اسراء/ 23؛ طلاق/ 3 و ...). روايات بزرگان
معصوم (ع) در اين باره فراواناند.
به
عنوان نمونه، در روايتى از امام على (ع) قضا و قدر تكوينى و تشريعى به روشنى باز
نموده شده و به توضيح آمده است (ر. ك. اصول كافى، 1/ 155؛ كشف المراد، 136؛ انگيزه پيدايش مذاهب، 24- 17).
***
قلم: مجراى فيض الهى
اصطلاحى
است برگرفته از قرآن (قلم/ 1) و به معناى وسيلهاى است كه كتابت و ثبت مقدّرات
جهان، از گذر آن صورت مىپذيرد. بنابر روايات، خداوند، نخست قلم را آفريد و آن گاه
بدو فرمود كه بنويسد و بدين سان، قلم، هر آنچه را تا قيامت پيش مىآيد، بازنوشت (بحارالانوار، 57/ 313). قلم، صادر اوّل و
نخستين تعيّن از تعيّنات ذات اقدس الهى است (شرح
حكمت متعاليّه، 4/ 400). قلم مخلوق اوّل است و از اين رو، مرتبهاى از مراتب هستى
است كه موجودات به نحو اجمال و بساطت در آن تحقّق دارند. قلم، حقايق جهان آفرينش
را به صورت تفصيلى به لوح افاضه مىكند (الاسفار الاربعه، 6/ 290).
برخى
ديگر از روايات، مخلوق اوّل را عقل يا گوهر دانستهاند. مفسّران اين دو دسته
روايات را جمع كرده و بر آن رفتهاند كه قلم و عقل شيئى يگانهاند (تفسير كبير، 30/ 78). وجود مفاهيمى غيبى همچون قلم
و لوح در متون دينى، نشان مىدهد كه خداوند، براى جارى ساختن اراده و مشيت خويش در
جهان آفرينش، نظامى معنوى آفريده است (عدل الهى، 102).
بدين
سان، آشكار مىشود كه نظام علّت و معلول منحصر به علّت و معلول مادّى نيست؛ بلكه نظامى
ديگر نيز وجود دارد كه غير مادّى است و به اذن پروردگار، فيض الهى را در جهان جارى
و سارى مىكند (مقدّمهاى بر جهانبينى اسلامى،
219).
نخستين
تجلّى خداوند بر اين مفاهيم غيبى، در قلم تحقق پذيرفته است.
اينكه
قلم از چه جنسى است، محلّ اختلاف است. برخى دانشمندان معتقدند