راه نمودن انسان به فرمانبردارى حقّ است، سازگار نيست.
پاسخ:
چنان
كه اميد به رحمت و مغفرت الهى آدمى را بر گناهكارى دلير نمىكند، اعتقاد به شفاعت
نيز به گناهكاران جرئت نمىبخشد.
شفاعت
از گونهاى ارتباط ميان شفيع و گناهكار برمىخيزد و شرط آن رضاى خداوند است و از
اين روى، گناهكار نخست مىبايد رضاى حق را به دست آورد و ارتباط خويش را با شفيعان
نگسلد.
شفاعت
آن گاه موجب جرئت بر گناهكارى مىشود كه خداوند وعده حتمى دهد و نوع گناه و صفات
گناهكاران را به صورتى مشخص باز نموده باشد؛ امّا در شفاعت چنين نيست و به گونهاى
مبهم از شرطها و چگونگى آن سخن رفته است و دقيقاً بيان نشده است كه درباره چه
گناهانى مؤثّر است و آيا همه عقوبت را برمىدارد يا تنها بخشى از آن را (الميزان، 1/ 166).
4.
شفاعت گونهاى بىعدالتى و تبعيض است
و
اين با عدالت خداوند سازگار نيست؛ زيرا برخى كسان از عذاب مىرهند و برخى گرفتار
مىشوند.
پاسخ:
اين
اشكال در صورتى وارد است كه گناه همه گناهكاران يكسان باشد و گناهكاران در يك مقام
باشند و بدون شرايط لازم، شفاعت مشمول برخى از آنان شود؛ امّا شفاعت بنابر
شايستگىها و شرطهايى تحقّق مىپذيرد. برخى انسانها با كفر و طغيان رابطه خويش را
به كلى از خداوند بريدهاند و شايسته رحمت الهى نيستند. برخى ديگر چنين نيستند و
در همان حال كه اهل ايمان و فرمانبردارىاند، به برخى گناهان آلوده گشتهاند.
وانگهى، شفاعت، گونهاى تفضّل است و با مجازات گناهكاران منافات ندارد (پيام قرآن، 6/ 533).
5.
قرآن هر گونه شفاعت را در قيامت رد كرده است
(بقره/
48 و 254؛ مدّثّر/ 48).
پاسخ:
برخى
از آيات قرآن كه شفاعت را رد كردهاند، درباره كسانىاند كه شايستگىهاى شفاعت را
از كف دادهاند (مدّثر/ 48) و چنين نيست كه اصل شفاعت را رد كنند. برخى ديگر
شفاعتى را رد مىكنند كه شفيع به گونه مستقل كسى را شفاعت كند. اين گونه آيات در
حقّ قوم يهود و باور نادرست آنان درباره شفاعت نازل شدهاند.
شناخت
خدا
از
خواستههاى فطرى انسان است. شناخت ذات، صفات و افعال الهى و پرستش