حنيف دانسته است (روم/ 30؛ الالهيات، 1/ 13- 11) و ابن مسعود آيه «انّ الدّين عند اللَّه الاسلام» را به
معناى «انّ الدّين عنداللَّه الحنفيّه» انگاشته است (تاريخ
قرآن، 39). بنابراين، دين، امرى است فطرى و اسلام، همان دين فطرى و آيين
سهلگير حنيف است كه با آفرينش و نظام تكوين به گونه كامل سازگار است (الاسلام بلامذاهب، 41؛
تفسير نمونه، 14/ 94؛ تفسير الميزان،
16/ 191).
***
ديندارى: پاىبندى به دين؛ عمل به دين
به
معناى پاىبندى عملى به آموزههاى دينى است. نخستين وظيفه مسلمانان، ديندارى و حفظ
دين خويش است (بحار الانوار، 2/ 258). ديندارى آفتها و
آسيبهايى دارد كه سرچشمه آنها دنياپرستى و تعلّقات مادى است؛ چنان كه در برخى
روايات آمده است كه آفت ديندارى، ترس است و شكمبارگى و شهوتپرستى (همان، 66/
335). ديندارى به ويژه در روزگار غيبت بسيار دشوار است. در برخى روايات آمده است
كه در اين روزگار، حفظ دين همانند آن است كه آدمى آتشى بر كف دست نگاه دارد (همان،
52/ 111 و 28/ 47). ديندارى، پيامدهاى خجستهاى نيز دارد. دينداران، همواره در
آرامشاند و با وقار و استوارند و از شخصيّتى مستقل برخوردارند و اهل فروتنى و
قناعت و رضايند و اندوه دنيا و كالاى دنيوى نمىخورند. آثار ديندارى در زندگى
اجتماعى انسان نيز بسيار چشمگير است. دينداران به مردم محبّت مىورزند و اهل كينه
و عداوت نيستند (همان، 2/ 53).
***
دينسالارى: حاكميّت دين
از
نظرگاه قرآنى هيچ كس بر انسان ولايت و حاكميّت ندارد (يوسف/ 67؛ نساء/ 64).
خداوند
انسان را آزاد آفريده است و او نبايد به بندگى آفريدگان تن دهد (نهج البلاغه، نامه 31). زمامدارى جامعه
انسانى، امرى فرعى و تبعى از ناحيه خداوند است