است، ديگر آن عمل را نمىتوان بدعت دانست (كشف
الارتياب، 2/ 70- 66). به عبارتى ديگر، هر عملى كه عنوان بدعت بر آن دلالت
كند، حرام است. انگيزه تقسيم بدعت ميان اهل سنّت دو چيز است: يكى توجيه بدعتى كه
خليفه دوم برنهاد و فرمان داد نماز مستحب «تراويح» را به جماعت بگزارند و خود نيز
از آن با عنوان بدعت ياد كرد و گفت: «نِعْمَ البدعةُ هذِهِ.» (صحيح بخارى، 2/ 251) و ديگر معناى لغوى بدعت كه
عامتر از معناى اصطلاحى آن است.
***
براهين خداشناسى: دليلهاى اثبات وجود خدا
براى
اثبات وجود خداوند برهانهاى بسيارى وجود دارد كه مهمترين آنها عبارتاند از:
1.
برهان صدّيقين:
اين
برهان را نخست ابن سينا مطرح ساخت (الاشارات والتنبيهات، 277) و سپس دانشمندان مسلمان تقريرهاى متعدّدى از آن به دست دادند.
كوتاهترين تقرير اين است:
حقيقتِ
وجود يا واجب است و يا مستلزم واجب. پس، واجبِ بالذّات وجود دارد و اين همان است
كه در پى اثبات آنيم (نهاية الحكمة،
268). تقرير بلندتر برهان اين است: واقعيّت هستى بى هيچ قيد و شرطى، واقعيّت است و
با هيچ قيد و شرطى، لا واقعيّت نمىشود. چون جهان مىگذرد و هر جزئى از آن به
نيستى مىرود، نمىتواند عين واقعيتى باشد كه نفى و نيستى نمىپذيرد. آن واقعيت
همان است كه جهان با آن واقعيّت مىپذيرد و بدون آن از هستى نصيب نمىبرد و از
ميان مىرود. پس، جهان و اجزاى آن، براى استقلال وجودى و واقعيّت خويش بر واقعيّتى
تكيه دارد كه فى نفسه عين واقعيّت است (روش رئاليسم، 5/ 77؛ تعليقه بر اسفار،
6/ 14).
2.
برهان امكان و وجوب:
همه
موجودات جهان، ممكناند و ممكن آن است كه وجود و عدم براى او ضرورى نيست و ترجيح
يكى از اين دو طرف براى او ذاتاً محال است. ممكن براى وجود يافتن، نيازمندِ واجب
است تا به سوى وجود يا عدم ترجيح يابد و از حال تساوى