استاد مطهرى در ميان معانى كه براى عدل ذكر مىكند، اصطلاح كلامى آن را اين چنين مىنويسد: «رعايت استحقاقها در افاضه وجود و امتناع نكردن از افاضه و رحمت به آنچه امكان وجود يا كمال وجود دارد.» «1» ديگر متكلمان عدليه نيز اين تعابير را در تعريف اصطلاحى عدل به كار بردهاند. «2» علل عدل براى عدل مىتوان دو علت در نظر گرفت: الف. انجام دادن كار حكيمانه؛ ب. رعايت حقوق ديگران. بر اساس اين دو علت، لازمه عدل خداوند، برابر قرار دادن همه انسانها يا همه اشياء نيست؛ مثلًا معلم عادل كسى نيست كه همه شاگردان را،- كوشا و ناكوشا- يكسان تشويق يا توبيخ كند؛ بلكه معلم عادل كسى است كه هر يك از شاگردان را به اندازه استحقاق و لياقت او تشويق يا توبيخ كند. همچنين مقتضاى حكمت و عدل الهى اين نيست كه همه مخلوقات را يكسان بيافريند. مقتضاى حكمت آفريدگار اين است كه جهان را به گونهاى بيافريند كه بيشترين خير و كمال بر آن مترتب گردد و موجودات مختلف را، كه اجزاء و اندام متفاوت دارند، به گونهاى بيافريند كه با هدف نهايى خلقت خويش- كمال نهايى- سازگار باشند. از طرفى مقتضاى حكمت و عدل الهى اين است كه هر انسانى را به اندازه توانش تكليف دهد و بر اساس اعمالى كه انجام مىدهد، او را پاداش يا مجازات كند. قرآن كريم مىفرمايد: لا يُكِّلَفُ اللهُ نفساً الّا وسعَها. (بقره: 286) خداوند هيچ انسانى را بيش از توانش تكليف نمىكند. پس علت دوم عدل الهى، يعنى رعايت حقوق ديگران هم به آن است كه خداوند با توجه به توانايى و تلاش اختيارى فرد، درباره او قضاوت كرده، او را به استحقاق- پاداش يا مجازات- برساند. در اين خصوص دو آيه شايان توجهاند: آيه اول بيان مىدارد كه گناهكاران بنابر عدل به مجازات خواهند رسيد: