نمايش با پرداختن به شخصيتها، جنسيت آنها، اخلاق و منش آنها، حضور آنها در موقعيتهاى حسّاس، قوّت تصميمگيرى آنها، قدرت و ضعف آنها هنگام ابتلاى به حوادث و روابط آنها با يكديگر، اسوه و الگوى مناسب را در چالش با حوادث زندگى معرّفى مىكند. نمايش با بررسى انگيزۀ شخصيتها در اقدام به عملى، تمايلات آنها در لابهلاى حوادث و تصميمها و گرايشهاى عالى و پست آنها، به تماشاگر امكان شناخت مىدهد و او را در رسيدن به كمال يارى مىكند.
صحنه و مكانهاى نمايشنامه به كارگردان كمك مىكنند تا دنيا و فضاى تأثيرگذار خود را بسازد و با استفاده از صدا و نور، بيننده را در تسخير و سلطۀ عاطفى و فكرى خويش درآورد تا در القاى تأثير از پيش تعيينشده توفيق يابد. در اين زمينه، نشانهها عامل بسيار مهمّىاند:
هرچه واحدهاى نشانهاى فشردهتر باشد و به سوى نشانۀ ناب حركت كند، در ذهن تماشاگر به سوى ناخودآگاه مىگريزد و امكان ارتباط جوهرى و گستردهاى را فراهم مىكند. در اين وضعيت، واحد نشانهاى كه بر اساس خصوصيت نمايش فشرده شده است، در حوزۀ ناخودآگاه ناگهان فشردگى خود را از دست مىدهد و انفجار اطلاعاتى صورت مىگيرد. [1]
به اين ترتيب، نشانهها و علائمى كه در دكور صحنه بهكار گرفته مىشود، در انتقال معنا و ايجاد فضايى كه تماشاگر را در بطن حادثه و معنا قرار دهد، بسيار مؤثر است. بديهى است هر واحد نشانهاى در يك تركيببندى خاص، معنايى ويژه را انتقال مىدهد. از اين رو، يك پرچم، يك ترازو، يك شمشير، يك ساعت و هر شئ و نشانهاى، با توجه به موقعيّتى كه در آن قرار مىگيرد، رودخانهاى