شب باوران فرود مىآيند، چرا كه از نسل سرخ سربدارانند و همانند حيدر و عمار و ابوذر، از ياران باوفاى رسول عصر خويش، خمينى بزرگند: نيلوفر عشقند و با شوق شهادت
بسيجيان در قاب شعر شاعران، حيدروَشَند، اخگر ناوردشان تا آسمانها شعله كشيده است، و خاك نشينند، امّا در دل و ديدۀ مردم جاى دارند. آنان در راه عاشقى قامت كمان كردهاند و دشمن از كمان قامت آنان تير خورده است. هر كس شبى با بسيجيان همسفره شود، مىتواند از هفتخوان مشكلات بگذرد. روز و شب بسيجيان پربركت و پرثواب است، چراكه روز به پيكار با دشمنان خدا و شب به عبادت و مناجات خدا مشغولند. استاد حجتى (پريشان) مىگويد: بس كه در دل اشتياق كربلا دارد بسيجى
. . . او ز راه كربلا تا قدس مىتازد به دشمن شوق ديدار حريم مرتضىٰ دارد بسيجى [2]
رزمندگان از ديدگاه آقاى نصراللّه مردانى، يلان صفشكنىاند كه پيكارشان اسطوره شده، در دل باورهاى مردم جاى گرفته است و آهن در عرصۀ پيكار آنان آب مىشود. كليد فتح آنان «يا مولا» ست و رگبارشان سينۀ شب را مىشكافد، گونه در شط شفق مىشويند و آذرخش تيرشان بر قلب اهريمن مىنشيند. آنان به سوى قبلهگاه عشق مىتازند، زيرا سردارشان با اسب سحر به شب حمله مىآورد. [1]
استاد سبزوارى رزمندگان را چنان بلندقامت مىبيند كه سرو چمن در مقابل آنان كوتاه ديده مىشود. آنان چنان باشكوه مىجنگند كه قضا و قدر به تماشايشان مىآيد و امام با آنهمه شكوه و عظمت، بر بازوى آنان بوسه مىزند. [2]
آقاى جواد محدثى مىسرايد: بسيجى ديدۀ بيدار عشق است بسيجى پير ميداندار عشق است
اگرچه كوچك و كمسن و سال است وليكن در عمل سردار عشق است [3]
طبيعى است كه اين تصويرها و معرّفى اينگونۀ بسيجيان رزمنده، بر محبوبيّت آنها خواهد افزود و خوانندۀ شعرها را در همراهى و همنشينى و همگامى با اين دلاورمردان ترغيب خواهد كرد.
شايان يادآورى است كه براى رعايت اختصار، از شرح و وصف اضافههاى تشبيهى، استعارهها، مجازها و كنايهها و صنعتهاى بيانى شعر خوددارى شد. در پايان اين فصل، نظر خواننده را به چند خاطره از شاعران دفاع مقدس كه بيانگر و نشاندهندۀ استقبال رزمندگان از شعر آنها است، جلب مىكنيم. بديهى است اين استقبال گوياى خدمت صميمانهاى است كه شعر و ادبيات به جنگ و دفاع كردهاست. آقاى حسين اسرافيلى مىگويد: