مانند بيمارى، شور و هيجان، نفرت، عشق يا هراس و. . . ، با تأكيد بر زاويههاى ويژه، صحنه را از زواياى غيرمعمول به تصوير مىكشد. فيلم مىتواند صحنههاى پرازدحام و لشكركشىهايى را كه در آنها دهها هزار سرباز و افسر حضور دارند، به تصوير بكشد، در حالى كه بزرگترين صحنههاى تئاتر شايد نتوانند بيش از پانصدنفر را در خود جاى بدهند.
دوربين مىتواند با قرار دادن جمعيت در فضايى مهآلود، تعداد آنها را زيادتر از آنچه هست، بنماياند. دوربين مىتواند با تعقيب سايۀ كسى بر روى ديوار، تماشاگر را براى افزايش تأثير چيزى كه بهزودى نشان داده خواهد شد، آماده كند. فيلم مىتواند با استفاده از اين صحنههاى غيرمستقيم، از نشان دادن صحنۀ قتل و يا عمل جنونآميز و خشونتبار و صحنههايى كه زننده هستند، خوددارى كند.
فيلم با تأكيد بر روى نماهاى بسته، در جريان و روند يك داستان دست به نمادآفرينى و القاى معانى عميق مىكند. براى مثال، اگر در داستانى فلاكت يك انسان نشان داده شود و لباسى از همان انسان را بر روى چوبۀ رخت، در يك نماى بسته با تأكيد به تصوير در آيد، اين معنى از آن لباس-كه نماد همان انسان است - برخواهد خاست كه آن انسان در روزمرّگى زندگى خود به دار آويخته شده است.
سرانجام، بايد به مونتاژ، يكى از قوىترين عناصر و ابزارهاى سينمايى اشاره كرد. مونتاژ يعنى چيدن منظم نماها پشت سر هم. با توجه به اين كه نماها تصويرهاى بىجانىاند كه هنرمند با عواطف، سليقه، تفكر و عقايد خود، آنها را بهدنبال هم مىچيند و داستانى را روايت مىكند، مىتوان گفت كه تدوين و مونتاژ فيلم از مراحل اساسى ساخت يك فيلم هنرى محسوب مىشود. همچنان كه در نوشتن، پس و پيش شدن يك كلمه و حتّى يك نقطه مىتواند معناى جمله را از زمين تا آسمان دگرگون كند، در تدوين و مونتاژ فيلم نيز اين كه چه نمايى