و به جبهه رفتم. حدود يك هفتهاى از جنگ مىگذشت كه من به اهواز رفتم، چون دشمن نزديك اهواز بود. من سال 59 را تا آخر و يكى دو ماه از سال 60 را در جبهه بودم. در منطقه اهواز و دزفول و حول و حوش ميدان جنگ و مختصرى هم در غرب بودم. [1]
مقام معظم رهبرى ماجراى اجازۀ امام به ايشان را اينگونه نقل مىكند:
با دغدغهاى كامل خدمت امام رفتم. . . هميشه امام به ما مىگفتند كه خودتان را حفظ كنيد و از خودتان مراقبت نماييد. . . . من به امام گفتم خواهش مىكنم اجازه بدهيد من به اهواز يا دزفول بروم شايد كارى بتوانم بكنم. بلافاصله گفتند كه شما برويد. من بهقدرى خوشحال شدم كه گويى بال درآوردم. مرحوم چمران هم در آنجا نشسته بود، گفت: پس بهمن هم اجازه بدهيد تا به جبهه بروم. ايشان گفتند: شما هم برويد. . . . عصر همان روز به همراه شهيد چمران با هواپيما به اهواز رفتيم. [2]
4. جنگهاى نامنظم
حضرت آية اللّه خامنهاى در اوّلين شب حضور در جبهه، در يك عمليات نامنظم حاضر شد و اين كار در شبهاى بعد نيز استمرار يافت. ايشان بعدها گروه جنگهاى نامنظم را بههمراه شهيد چمران بنياننهادند:
همان شب اوّل به عمليات رفتيم. وضع بسيار بد بود و ما آن شب تا صبح نخوابيدم. بعد با شهيد چمران و چند نفر ديگر براى عمليات دستبرد و نفوذ رفتيم. . . . [3]
[1] . مصاحبهها، ج 2، ص 111.
[2] . حوزه و روحانيت، ص 97.
[3] . حماسه مقاومت، ج 3، ص 18.