نام کتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج3) نویسنده : سنگری، محمدرضا جلد : 1 صفحه : 26
امّا كربلا چيز ديگر است؛آنانى كه در عاشورا ماندند و عارفانه جان باختند،از هر ترديد،تزلزل،دودلى و سستى رها بودند.اباعبداللّه آنان را از صافىها گذرانده بود،راه را براى برگشتن گشوده و بيعت را از دوش همگان برداشته بود تا هركس سر«ديگرى»دارد،سر خود گيرد و از كربلا بيرون رود تا حادثهاى پاك و بىغبار،الگويى بىنقص و كامل و نمونهاى بىخدشه به انسان عرضه كند.در منزل«زباله»وقتى خبر شهادت عبداللّه بن يقطر به امام رسيد،حضرت ياران و همراهان را جمع كرد و سپس نامهاى را بيرون آورد و براى آنان خواند كه بخشى از آن چنين بود:
خبر دردناك شهادت مسلم و هانى و عبداللّه يقطر به من رسيده است و شيعيان ما را رها ساختهاند.هر آن كه دوست دارد،برگردد،بر او حرجى و مانعى نيست كه من بيعتم را از او برداشتم.
بسيارى با شنيدن اين پيام از اطراف امام پراكنده شدند و بازگشتند [1]،زيرا اباعبداللّه مرگ شرافتمندانه را فرجام ناگزير اين حركت معرّفى كرده بود.
آنانى كه زندگى ذلّتبار را بر مرگى افتخارآميز ترجيح دادند،عافيت را بر عاشورا برگزيدند.
اين پالايش و تصفيه و گزينش در طول جريان كربلا بارها اتّفاق مىافتد.
اباعبداللّه خود مىداند كه انقلاب او بايد گزيدهترين و نابترين انقلاب باشد و عاشوراى او همانگونه كه خود فرمود: وَ لَكُمْ فِىَّ أُسْوَةٌ ،الگو و سرمشق همۀ عصرها و نسلها گردد.