responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج3) نویسنده : سنگری، محمدرضا    جلد : 1  صفحه : 241

نمى‌شد كه اين تيرهاى مستقيم از كجا شليك مى‌شود.بالاخره بعد از گشت‌ها و جست‌وجوهاى فراوان و استفاده از دوربين‌هاى مخصوص«كار در شب»،گروه‌هاى شناسايى متوجّه شدند كه اين گلوله‌ها از داخل يك نفربرِ سوخته كه در بين فاصلۀ 500 مترى خاكريز نيروهاى شما و ما قرار داشت، شليك مى‌شود و بيش‌تر از دو هفته طول كشيد تا اين قضيه كشف شد.تلفاتى كه از ما در اين مدّت گرفته شد،تقريباً 60 نفر مى‌شد.

با وعدۀ تشويقى كه فرمانده گردان داد،يك ستوان و دو سرباز داوطلب شدند به آن نفربر نزديك شده و افراد داخل آن را اسير كرده،بياورند.آن‌ها با نهايت احتياط به آن نفربر نزديك شده و آن را دور زدند.داخل نفربر تنها يك پيرمرد بود كه يك تفنگ دوربين‌دار داشت.در كنار او صندوق مهمات و غذا به اندازۀ كافى پراكنده بود و نكتۀ عجيب اين كه پيرمرد يك پا نداشت.ستوان به طرف او هجوم برد و با سرنيزه‌اى كه به دست داشت،سر آن پيرمرد را از تنش جدا كرد.بعد لباس‌هاى او را كنده و به همراه چفيه‌اش به‌عنوان مدرك به طرف مقر بازگشتند. [1]

يكى از خواهران پرستار در جبهۀ سرپل ذهاب در خاطرات خود مى‌گويد:

آن جا ما با چهره‌هاى مخلص و عارفانه‌اى آشنا شديم كه امروز در ميان ما نيستند.شهيد«كوچكى»پيرمرد 85 ساله‌اى بود كه به‌اتفاق دو پسرش به سرپل ذهاب آمده بود؛او تك‌تيرانداز بود و در منطقه به«شكارچى»معروف بود؛شايد از آن جهت كه در يك درگيرى تعداد زيادى بعثى را به هلاكت رسانده بود.او در همان روزهاى سال 61،هدف رگبار تيربار دشمن قرار گرفت و به شهادت رسيد.وقتى به ديدن پيكر مطهرش رفتيم،ديديم...


[1] .اسرار جنگ تحميلى به روايت اسراى عراقى،ج 2،ص 153-154.
نام کتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج3) نویسنده : سنگری، محمدرضا    جلد : 1  صفحه : 241
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست