^^^ مىروم مادر كه اينك كربلا مىخوانَدَم از ديار دور يار آشنا مىخوانَدَم ذوالجناح رزم را گاه سفر زين مىكنم مىروم آن جا كه ناى نينوا مىخوانَدَم [3]
^^^
اين جا كه من ايستادهام
بامى از روشنايى است
و روبهروى من،خيابانى
كه به كاروانهاى«به كربلا مىرويم»،ادامه مىيابد. [4]
اين اشارهها به كربلا و نشان دادن لحظههاى سوگ و داغ و درد و گره زدن آن به كربلاى جبههها،از مشخّصۀ سرودههاى دفاع مقدّس است.نكتۀ قابل طرح و تأمّل اين است كه شاعران،ملهم از جامعهاى كه هستى خود را در آيينۀ كربلا مىيابند و عاشقانه با نام و ياد و فرهنگ عاشورا زندگى مىكنند،به
[1].گل،غزل،گلوله،پرويز بيگى حبيبآبادى،ص 38.(شعر از حسين اسرافيلى).
[2].از آسمان سبز،سلمان هراتى،ص 102. [3].همصدا با حلق اسماعيل،سيد حسن حسينى،ص 90.