نام کتاب : عوامل معنوی و فرهنگی دفاع مقدس (ج2) نویسنده : سنگری، محمدرضا جلد : 1 صفحه : 88
درصد در اثر اين شكنجهها دچار معلوليت گشتهاند. [1]اين آمار تكاندهنده عمق فاجعهاى را كه ساليان دراز در زندانها و اردوگاههاى بعثيان جارى بوده است، نشان مىدهد. در اينجا نه مجال آن است كه انواع شكنجههاى روحى و جسمى رژيم عراق را برشماريم و نه فرصت اين كه مقاومت و ايستادگى آزادگان عزيز را بيان كنيم؛ تنها به مواردى چند بسنده مىكنيم:
يك- عراقىها تحرّكات باز و نمايانى را شروع كرده بودند. مسلّماً خبرى بود، اما چه خبرى، معلوم نبود. مأموريت داشتم با سهنفر ديگر قسمتى از دشت را تحت پوشش بگيريم و با تهيۀ نقشه، موقعيت و علت تحركات را دريابيم. ساعاتى بعد از شروع برنامه، از بد حادثه، با شهادت دونفر از بچّهها به اسارت دشمن درآمدم. وقتى آنها مرا مشغول خوردن خردهكاغذهايى گرفتند، ظاهراً چيزهايى فهميده بودند. از اينرو، بدون مقدمه شروع به زدنم كردند. عجب كتكى بود! ولى چيزى عايدشان نشد. از اينرو، پايم را با طناب به پشت ايفاى ارتشى بستند و ايفا به راه افتاد. تنها شانسى كه آوردم، زمين، دشت و نسبتاً هموار بود، امّا بعد از ايستادن ماشين، تمام دست و پشت سرم زخم و غرق خون بود. لباسهايم نيز پاره و پوست كمر و پشت پاهايم كنده و كوفته شده بود، بهطورى كه تا مدتها وقتى براى انجام كارهاى روزمره خم مىشدم و پوستم كشيده مىشد، درد شديدى تمام وجودم را آتش مىزد. ولى شكر خدا باز هم چيزى نفهميدند و به ناچار ما را روانۀ استخبارات عراق كردند. [2]
دو- از جمله تفريحات بعثىها، شكنجۀ اسرا و وادار كردن آنها به عبور از روى خرده شيشه با پاى برهنه بود. يك روز به بهانۀ عدم رعايت احترام به افراد عراقى مستقر در اردوگاه، آسايشگاه ما را وادار كردند كه كفشها و دمپايىهايمان