نام کتاب : با كاروان حسينى(ج2) نویسنده : طبسی، نجم الدین جلد : 1 صفحه : 50
آشنا باشد، شك نخواهد كرد كه اين داستان ساخته دست دشمنان اهل بيت عليهم السلام و براى مشوّه جلوه دادن سيما و آوازه اين سفير بزرگ است. مسلم از فرماندهان جناح راست سپاه امير مؤمنان عليه السلام بود. او كسى است كه معاويه، حاكم مطلق العنان آن روز جهان اسلام را مورد خطاب قرار داد و گفت: «ساكت شو! تا سرت را با شمشير نزدهام، دست بردار!» او كسى است كه پس از شنيدن اين سخن امام «اميدوارم، من و تو در درجه شهيدان باشيم»، تعيين كرد كه به سوى شهادت مىرود و با آن حضرت چنان خداحافظى كرد كه گويى وعده ديدارشان بهشت است. آيا نفس مطمئن به سعادت بازهم مىترسد؟ و آيا كسى كه مشتاق لقاى پروردگار و ديدار با رسول خدا و دوستان گذشته خود از اهل بيت است، قرار گرفتن در آستانه مرگ را به فال بد مىگيرد؟ آيا آرامش يك لحظه از وجود مسلم جدا شده است؟ سيره آن حضرت در كوفه گواه ثبات قدم و آرامش ناشى از ايمان وى به كار خويش است؛ كه در اين زمينه كسى جز امام معصوم نه به پايش مىرسد و نه از او برتر است. آيا به باور انسان آگاه و انديشمند مىگنجد كه حسين عليه السلام اين سفارت مهم را به فردى ترسو، كه پديدههاى عادى همه مسافران در چنان روزهايى را به فال بد مىگيرد، واگذار كند؟ سرانجام اين كه آيا با ادب حسينى سازگار است كه پسرعمويش، مسلم را اين گونه خطاب كند و به ترس متهم گرداند؟ آقاى مقرم گويد: «كسى كه در سند ولايت سيد الشهدا براى مسلم بن عقيل تأمّل بورزد، به ثبات، آرامش، بىباكى و نترسى او از مرگ اذعان خواهد كرد. مگر چيزى جز كشته شدن و شهادت در راه خدا مىتواند برازنده خاندان ابوطالب باشد؟ چنانچه مسلم در جنگها ترسو مىبود، سيد الشهدا افتخار سفارت خويش را كه لازمه آن، همه اين امور است به او نمىبخشيد. اين سخنى كه راويان نقل كردهاند و ابن جرير نيز به خاطر كاستن مقام والاى مسلم ثبت كرده است، كاملًا سست و بىپايه است. در حالى كه اهل بيت و كسانى كه در سايه تعاليم آنها هدايت يافتهاند، به فال بد زدن اعتقادى ندارند و براى آن ارزشى قائل نيستند، چگونه چنين چيزى مىتواند درست باشد.
نام کتاب : با كاروان حسينى(ج2) نویسنده : طبسی، نجم الدین جلد : 1 صفحه : 50