responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : با كاروان حسينى(ج2) نویسنده : طبسی، نجم الدین    جلد : 1  صفحه : 49

آيا مسلم خواستار معافيت از سفارت شد؟
طبرى در تاريخ خود و شيخ مفيد در كتاب ارشاد نوشته‌اند كه مسلم بن عقيل در اثناى حركت به سوى كوفه يكى را نزد حسين عليه السلام فرستاد و از آن حضرت خواست كه وى را از مأموريت سفارت كوفه معاف سازد. متن داستان به روايت طبرى از اين قرار است:
مسلم پيش رفت تا به مدينه رسيد. آنگاه در مسجد رسول خدا صلى الله عليه و آله نماز گزارد؛ و با خاندان محبوب خويش خداحافظى كرد. سپس دو راهنما از قبيله قيس اجير كرد. آن دو وى را پيش بردند تا آن كه راه را گم كردند و منحرف گشته به شدت تشنه شدند.
راهنمايان گفتند: اين راه را در پيش بگير تا به آب برسى؛ و نزديك بود كه خود از عطش جان بدهند (طبق روايت ارشاد دو راهنما از تشنگى مردند). آنگاه مسلم بن عقيل نامه زير را همراه قيس بن مسهر صيداوى براى حسين عليه السلام فرستاد؛ و اين در تنگه بطن خُبيت (و به روايت ارشاد در بطن خبت) بود:
من از مدينه همراه دو راهنما به راه افتادم، اما آنان از راه منحرف گشته و گم شدند.
تشنگى شديد چنان بر ما غلبه كرد كه نزديك بود دو راهنما جان بسپارند. رفتيم تا آن كه نفس آخرمان را به آب رسانديم. اين آب در جايى به نام تنگه بطن خُبيت واقع است. من اين پيش آمد را به فال بد گرفتم، اگر صلاح مى‌دانيد، مرا معاف داريد و ديگرى را به سفارت بفرستيد. والسلام.
حسين عليه السلام در پاسخ او نوشت:
بيم آن دارم كه انگيزه تو از نوشتن نامه و تقاضاى استعفا از مأموريتى كه به تو داده‌ام چيزى جز ترس نباشد. بنابراين به سويى كه تو را فرستاده‌ام رهسپار شو. والسلام.
مسلم به خواننده نامه (و به روايت ارشاد، پس از خواندن نامه) گفت: «من اين سخن را از بيم جان خودم نگفتم ...». «1»
هر كس زندگى‌نامه مسلم را- هر چند كه در كتاب‌ها به طور خلاصه آمده است- مورد مطالعه قرار دهد و با عرف عرب آن روزگار و به ويژه با اوصاف بنى‌هاشم اندكى‌


نام کتاب : با كاروان حسينى(ج2) نویسنده : طبسی، نجم الدین    جلد : 1  صفحه : 49
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست