اِعْتِكاف،
يكى از اعمال عبادي مستحب در اسلام كه بر اثر نذر، يمين، عهد و امثال آن
واجب مىشود و زمان مخصوصى براي آن معين نشده است.
اعتكاف از مادة «عكف» در لغت به معناي اقبال و روي آوردن به چيزي و
ملازمت آن بر سبيل تعظيم است (راغب، 355) كه در قرآن مجيد بارها در اين
مفهوم به كار رفته است (نك: بقره/2/125؛ اعراف/ 7/138؛ طه/20/97؛
شعراء/26/71). همچنين از همين ماده در قرآن، «عاكف» به معناي ساكن و مقيم
(حج/22/25) و نيز «معكوف» در مفهوم ممنوع و بازداشته شده (فتح/48/25) كاربرد
يافته است.
اعتكاف در شرع، التزام به توقف و درنگ در مسجد به قصد قربت است (راغب،
همانجا) و تعريف جامع آن اقامت كردن براي حداقل 3 روز در مسجد به قصد تعبد
با مراعات شرايط لازم است. در اصطلاح سالكان و متصوفه، فارغ و تهى ساختن
دل از اشتغالات دنيوي و تسليم كردن نفس به مولى است و گفته شده است كه
اعتكاف و عكوف اقامت گزيدن است و معناي آن اين است كه تا مرا نيامرزي،
از درگاه تو - اي خداوند - دور نمىشوم (جرجانى، 25).
با اينكه مسلمانان روش اعتكاف را از سنت پيامبر(ص) فراگرفتند (مالك، 1/314)،
در اديان پيش از اسلام و از جمله در ميان عرب آيينى نزديك به اعتكاف وجود
داشته است؛ از جمله مىتوان به روايتى با اين مضمون اشاره كرد كه عمر به
حضرت رسول(ص) گفت: در دوران جاهليت نذر كرده بودم شبى را در مسجد الحرام
اعتكاف كنم، و حضرت فرمود تا به نذر خود وفا كند (بخاري، 3/105، 110؛ ابن
ماجه، 1/563).
از اينكه پيامبراكرم (ص) پيش از هجرت در مسجد الحرام اعتكاف كرده باشد،
اطلاعى در دست نيست، ولى در مدينه نخست در دهة اول ماه رمضان، سال بعد در
دهة دوم، و پس از آن در دهة سوم در مسجد معتكف مىشدند و براي آن حضرت
چادري در مسجد برپا مىشد (كلينى، 4/175). از همينرو، بهترين زمان براي
اعتكاف، ماه رمضان، خاصه دهة سوم آن، دانسته شده، و مستحب مؤكد شمرده
شده است (مثلاً نك: شهيد ثانى، 2/149؛ جزيري، 1/582)، گرچه در ديگر اوقات نيز
مستحب است. در ميان شيعيان سنت اعتكاف به ويژه در روزهاي 13، 14 و 15 رجب
همچنان رواج دارد.
در شرايط اعتكاف، همچون ديگر عبادات، نخست از اسلام، تكليف و نيت سخن به
ميان مىآيد. افزون بر آن نزد برخى از مذاهب چون اماميه و مالكيه روزه
داشتن بر شخص معتكف واجب است (مالك، 1/315؛ محقق، 1/215). قول مشهور در
ميان حنفيه نيز همان است كه اعتكاف بدون روزه تحقق نمىيابد، اما برپاية
قولى ديگر در اعتكاف مستحب، روزه شرط دانسته نمىشود (نك: سمرقندي، 2/372؛
الفتاوي ...، 1/211). شافعى و نيز احمد در روايت اشهر از او، اساساً در اعتكاف
روزه را واجب نمىشمارند (نك: شافعى، 2/107؛ ابن هبيره، 1/170؛ نيز نك:
مروزي، 75).
مدت اعتكاف نزد اماميه نبايد از 3 روز كوتاهتر باشد و اگر اعتكاف مستحب باشد،
معتكف مىتواند آن را قطع كند، مگر در پايان روز دوم كه واجب است آن را
ادامه دهد (محقق، 1/216) و مراد از 3 روز از آغاز طلوع فجر روز اول تا غروب
روز سوم است. به نظر مالك (1/314) و شافعى (2/105) معتكف بايد پيش از غروب
آفتاب در محل اعتكاف حاضر شود تا از آغاز شب در آنجا باشد. اصولاً نظر ائمة
سنت و جماعت دربارة مدت اعتكاف مختلف است و به نظر اكثر فقها حداقلى براي
اعتكاف نيست (ابن رشد، 1/314).
در سخن از جايگاه اعتكاف در فقه اهل سنت، مشهور آن است كه در هر مسجدي
مىتوان اعتكاف كرد و تنها برخى از فقيهان چون احمد اين امر را به مسجدي
كه در آن نماز جماعت برگذار مىشود، اختصاص دادهاند (مثلاً نك: همو، 1/313؛
ابن هبيره، همانجا)، اما در فقه اماميه آراء در اين باره متفاوت است. در
روايات بارها اعتكاف را خاص مسجدالحرام، مسجدالنبى (ص) در مدينه، و دو مسجد
كوفه و بصره شمردهاند، اما رواياتى نيز وجود دارد كه در آنها اعتكاف در مسجد
جامع يا مسجدي كه امامى عادل در آن نماز جمعه يا جماعت خوانده باشد، روا
شمرده شده است (كلينى، 4/176؛ قس: مفيد، 363). در محافل فقهى اماميه، نزد
فقيهان متقدم اختصاص جايگاه اعتكاف به مساجد چهارگانه غلبه داشته است و
تنها برخى چون ابن بابويه مسجد مداين را نيز به 4 مسجد افزودهاند (نك: ص
18؛ نيز نك: سيدمرتضى، 72؛ طوسى، 2/272)، اما در سدههاي بعد اين محدوديت
ترديد برانگيز شده است، چنانكه شهيد اول و شهيد ثانى (2/150) حصر صحت اعتكاف
به مساجد اربعه را ضعيف شمردهاند و برخى اعتكاف در غيرمساجد اربعه را با قصد
رجا و احتمال مطلوبيت به طور عام تجويز كردهاند (خمينى، 1/305).
در مدت اعتكاف، خروج از مسجد تنها در حد پرداختن به اموري خاص جايز است و
مصالحى عام چون اقامة نماز جمعه، تشييع جنازه، اقامة شهادت و عيادت بيمار،
يا نيازهاي شخصى چون تهية خوراك لازم و قضاي حاجت از مصاديق اين مستثنيات
شمرده شده است. به هر تقدير، در موارد مجاز هم معتكف نبايد در جايى بنشيند و
تا حدي كه ممكن است نبايد در سايه راه برود (كلينى، 4/178؛ ابن رشد، 1/317؛
محقق، 1/217).
در اعتكاف چند چيز از جمله مباشرت جنسى حتى در حد بوسيدن، استفاده از بوي
خوش، خريد و فروش، مگر براي رفع حاجت و نيز مشاجره و جدال دربارة امور
دنيوي بر شخص معتكف حرام مىشود و ارتكاب برخى از محرمات علاوه بر باطل
كردن اعتكاف موجب كفاره نيز مىگردد (ابن هبيره، 1/171؛ محقق، 1/219-220؛
جزيري، 1/585 - 587).
اعتكاف به عنوان يكى از مباحث مهم در فقه عبادات، گاه موضوع تأليفاتى
مستقل نيز قرار گرفته است. در خلال آثار فقهى شخصيتهايى متقدم چون شافعى و
داوود اصفهانى تك نگاريهايى با عنوان كتاب الاعتكاف به چشم مىخورد (نك:
ابن نديم، 264، 271)، چنانكه از فقيهان كهن امامى نيز كسانى چون ابوالفضل
صابونى و ابوجعفر ابن بابويه نوشتههايى با همين عنوان داشتهاند (نك:
نجاشى، 375، 389). در فقه ميانه و متأخر اماميه نيز از تك نگاريهاي موجود،
مىتوان به اينها اشاره كرد: 1. الاعتكافية، از معينالدين سالم بن بدران
بصري (زنده در 626ق) كه يادكردهايى از آن در منابع ديده مىشود (نك:
آقابزرگ، 2/230)؛ 2. الاعتكافية يا ماءالحياة و صافى الفرات، از شيخ لطفالله
ميسى اصفهانى (د 1033ق) كه به كوشش رسول جعفريان در مجلد اول از مجموعة
ميراث اسلامى ايران (ص 311-337) در 1373ش در قم بهچاپ رسيده است؛ 3.
الكفاف فى مسائل الاعتكاف، اثر مولى محمدجعفر شريعتمدار استرابادي (د 1263ق)
كه نسخهاي از آن در كتابخانة آيتالله مرعشى نگهداري مىشود (نك: آقابزرگ،
2/229؛ مدرسى، 338)؛ 4. الاعتكافية، از سيدمحمدعلى شهرستانى (د 1290ق)، كه آقا
بزرگ تهرانى از وجود نسخههايى از آن در برخى مجموعههاي شخصى گزارش داده
است (2/229-230).
مآخذ: آقابزرگ، الذريعة؛ ابن بابويه، محمد، «المقنع»، الجوامع الفقهية، قم،
1404ق؛ ابن رشد، محمد، بداية المجتهد، بيروت، 1406ق/1986م؛ ابن ماجه، محمد،
سنن، به كوشش محمد فؤاد عبدالباقى، قاهره، 1952-1953م؛ ابن نديم، الفهرست؛
ابن هبيره، يحيى، الافصاح، به كوشش محمد راغب طباخ، حلب، 1366ق/1947م؛
بخاري، محمد، صحيح، قاهره، ادارة الطباعة المنيريه؛ جرجانى، على، التعريفات،
قاهره، 1357ق/1938م؛ جزيري، عبدالرحمان، الفقه على المذاهب الاربعة،
بيروت، 1406ق/ 1986م؛ خمينى، روحالله، تحرير الوسيلة، نجف، مطبعة الا¸داب؛
راغب اصفهانى، حسين، مفردات الفاظ القرآن، به كوشش نديم مرعشلى، قاهره،
1392ق؛ سمرقندي، علاءالدين، تحفة الفقهاء، بيروت، 1405ق/1985م؛ سيدمرتضى،
على، الانتصار، به كوشش محمدرضا خرسان، نجف، 1391ق/1971م؛ شافعى، محمد،
الام، به كوشش محمد زهري نجار، بيروت، دارالمعرفه؛ شهيد ثانى، زينالدين،
الروضة البهية، به كوشش محمد كلانتر، بيروت، 1403ق/1983م؛ طوسى، محمد،
الخلاف، قم، 1407ق؛ الفتاوي الهندية ( الفتاوي العالمكيرية )، قاهره، 1323ق؛
قرآن كريم؛ كلينى، محمد، الكافى، به كوشش علىاكبر غفاري، بيروت، 1401ق؛
مالك بن انس، الموطأ، به كوشش محمدفؤاد عبدالباقى، بيروت، 1406ق/1985م؛
محقق حلى، جعفر، شرائع الاسلام، به كوشش عبدالحسين محمدعلى، نجف،
1389ق/1969م؛ مدرسى طباطبايى، حسين، مقدمهاي بر فقه شيعه، ترجمة محمدآصف
فكرت، مشهد، 1368ش؛ مروزي، محمد، اختلاف العلماء، به كوشش صبحى سامرايى،
بيروت، 1406ق/1986م؛ مفيد، محمد، المقنعة، قم، 1410ق؛ نجاشى، احمد، رجال،
به كوشش موسى شبيري زنجانى، قم، 1407ق. عبدالامير سليم