اَسْوَدِ بْنِ يَزيدِ نَخَعى، ابوعمرو يا ابوعبدالرحمان د 5ق/ 94م، از تابعين مشهور كوفه و يكى از زهّاد ثمانيه. بى آنكه گزارشى از زمان تولد وي در دست باشد، روايت شده كه دورة پيش از اسلام را درك كرده است عجلى، 7؛ ذهبى، سير...، /0 و به اصطلاح از مخضرمين بهشمار مىآيد. برخى از منابع كهن از اين جهت كه اسود، پيامبراكرم ص را نديده بوده، او را از طبقة اول تابعين دانستهاند ابن سعد، /6، 0؛ ابن عبدالبر، /2، اما ديگران از آنجا كه وي به روزگار پيامبراسلام ص ايمان آورده، او را در زمرة صحابه شمردهاند همانجا؛ ابن حجر، /43. بيشتر منابع سال وفات او را 5ق و برخى 4 يا 6ق ذكر كردهاند ابن سعد، /5؛ خليفه، /52-53؛ بخاري، التاريخ الصغير، /82؛ ابن قتيبه، 32؛ ابن حبان، /1؛ ذهبى، همان، /3. نسبت وي به تيرة «نخع» از قبيلة بزرگ مَذْحِج در يمن بازمىگردد. وي به خاندانى اهل دانش تعلق داشت كه از آن ميان علقمة بن قيس، عموي او، ابراهيم نخعى، خواهرزادهاش و عبدالرحمان بن اسود، پسرش، از مشاهير روزگار خويش بودهاند مزي، /33؛ ذهبى، همان، /0. بسياري از منابع، در مقامات معنوي به قياس او و علقمة بن قيس پرداخته، و غالباً وي را در عبادت و زهد از علقمه برتر دانستهاند ابنسعد،/9؛بخاري، التاريخالكبير، /04؛ابونعيم،/04. دانشاندوزي و سخت كوشى او در امر حديث موردستايش بسيار قرار گرفته است، چنانكه به قول احمد بن حنبل وي براي شنيدن روايتى كه از قول عمر براي او نقل شده بود، از عراق روانة مدينه شد و تا خود آن را از عمر نشنيد، قانع نشد خطيب، 97. در شمار صحابهاي كه وي از ايشان روايت كرده است، مىتوان حضرت علىع، ابوبكر، عمر، ابن مسعود، معاذ بن جبل، ابوموسى اشعري، عايشه، بلال حبشى، حذيفة بن يمان و أم سلمه را نام برد، در حالى كه نام تابعيانى چون عبيد بن عمير نيز در شمار مشايخ روايى او ديده مىشود نك: ابن سعد، /0؛ دارمى، /62؛ طبري، /90؛ طوسى، 5؛ مزي، /33-34؛ ذهبى، همان، /21. دربارة روايت وي از عثمان در ميان منابع اختلاف است: ابن سعد همانجا و ابن حجر عسقلانى همانجا بر اينكه وي از عثمان روايت نكرده، اتفاق نظر دارند، اما ذهبى تصريح دارد كه وي از عثمان روايت كرده است معرفة...، /0. برادرش عبدالرحمان بن يزيد، پسرش عبدالرحمان و نيز عامر بن شراحيل شعبى، ابراهيم بن يزيد نخعى، ابواسحاق سبيعى، عمارة بن عمير و كسان بسيار ديگري از او روايت كردهاند نك: ابن سعد، /47؛ مسلم، /65، 72؛ ابونعيم، /04، 05؛ ابن قيسرانى، /7؛ مزي، /34؛ ذهبى، سير، همانجا. اسود افزون بر حديث، در علم قرائت نيز دست داشت و قرآن را از محضر ابن مسعود آموخته بوده است همو، معرفة، همانجا؛ ابن جزري، /71، يحيى بن وثّاب، ابراهيم نخعى و ابواسحاق سبيعى از شاگردان او در قرائت به شمار مىآيند همانجاها؛ براي روايات مربوط به قرائت آموزي وي، نك: احمد بن حنبل، العلل...، /89؛ مسلم، /65. اعمش كه از بزرگان علم قرائت در سدة ق محسوب مىشود، قرائتش با واسطة ابراهيم نخعى و يحيى بن وثّاب به اسود مىرسد ابن جزري، /15. گاه در منابع، قرائات شاذي هم به وي نسبت دادهاند؛ از جمله قرائت « و غير الضالين» در آية پايانى فاتحة الكتاب ابن ابى داوود، 00. اسود را از ملازمان عمر بن خطاب ابن سعد، /3 و نيز از جمله مفتيان «اصحاب» شاگردان ابن مسعود دانستهاند عجلى، 8. همچنين وي با عايشه مصاحبت بسيار داشته، و دربارة دوستى او با عايشهروايات فراوانى نقل شدهاست. بهگفتهاي عايشهاو را «عزيزترين مردمان كوفه، نزد خود» دانسته است ابن سعد، همانجا؛ احمد بن حنبل، همان، /93، مسند، /72. اسود از عايشه روايات فراوانى دربارة رفتار و كردار پيامبرص نقل كرده است همان، /3، 34، 16؛ بخاري، صحيح، /64؛ مسلم، /578، 724؛ ترمذي، /54. اسود به همراه ابن مسعود و تنى چند، در صحراي ربذه بر جنازة ابوذر غفاري نماز خواندند و به خاكش سپردند طبري، /09؛ ابن اعثم، /77. به گفتة سيف بن عمر در حركتهاي ضدعثمان، اسود در كنار برخى از ياران ابن مسعود شركت داشته طبري، /48، 52؛ نيز نك: ابن ابى الحديد، /29، 30 و نيز گفته شده است كه وي براي حضور نيافتن در جنگ صفين از حضرت على ع اجازه گرفت و قصد ثغور ديلم كرد و سپس با مصعب بن زبير به باجميرا در انبار رفت و از همانجا به قصد گزاردن حج محرم شد ابوبشر، /5؛ نك: بلاذري، /54؛ قس: ثقفى، /62 - 65. در منابع رجالىِ اهل سنت از او با عنوان ثقه ياد كردهاند عجلى، 7؛ نووي، /22؛ مزي، همانجا. شعبه دربارهاش گويد كه «او سرماية اهل كوفه به حساب مىآيد» نك: ابن سعد، /5. اسود را به پارسايى و دينداري ستوده و از «زهاد ثمانيه» به شمار آوردهاند. در منابع نيز، اخبار زيادي از زهد و عبادات وي نقل شده است همو، /1؛ ابن عبدربه، /71؛ ابونعيم، /03. به گفتة ذهبى سير، /0 شهرت فراوان وي در عبادت ميان مردمان، ضربالمثل شده بود. گفتهاند كه وي، پيوسته روزهدار بوده، و حتى به هنگام سفر يا در روزهاي بسيار گرم، روزة خود را افطار نمىكرده است، چندانكه گاه دوستانش در اين باره بر او خرده مىگرفتهاند. همچنين به گفتة حنش بن حارث، وي يكى از چشمانش را بهسبب روزهداري زياد، از دست داده بوده است ابن سعد، /0، 1؛ بسوي، /59. اين نكته جالب توجه است كه برپاية نقل منابع، اسود در هنگام عبادت همچون راهبان مسيحى، ردايى بر تن مىكرده است ذهبى، همان، /1 و عمارة بن عميراو را «راهبى از راهبان» شمرده است نك: ابونعيم، /04. دربارة اهتمام وي به نماز، روايتهاي بسياري در دست است كه گاه از اغراق به دور نيست؛ از جمله آوردهاند كه وي در شبانه روز 00 ركعت نماز مىگزارده است ذهبى، تذكرة...، /1؛ قس: نووي، همانجا، كه نظير همين روايات را دربارة پسر اسود آورده؛ مزي، /34، 35 و نيز در رواياتى ديگر، به علاقة فراوان او، به شركت در نماز جماعت و الزام به خواندن نماز در اول وقت در هر شرايطى اشاره شده است ابن سعد، /1؛ بخاري، صحيح، /58؛ بسوي، /59، 60. در شدت دلبستگى او به خواندن قرآن، گفتهاند كه در ماه رمضان، قرآن را در شب، و در ماههاي ديگر در شب ختم مىكرده است. اسود در بهجاي آوردن حج، سخت اهتمام مىورزيد. از اينرو او را «حَجّاج» لقب داده بودهاند ابن سعد، /3؛ ذهبى، همانجا. در منابع كهن سخن از آن است كه وي در طول عمر خود 0 بار يا به گفتهاي 5 يا 0 بار حج و عمره به جاي آورده است ابن سعد، /1، 2؛ ابن قتيبه، 32؛ ابن حبان، /1؛ ابونعيم، همانجا؛ سمعانى، 3/5. همچنين روايت شده كه پسرش نيز در كثرت حج به او اقتداء كرده است نووي، همانجا؛مزي، /34؛ ذهبى،همانجا.بهگفتة ابنسعد/0، اسود يكبار به اتفاق ابوبكر حج گزارده است. ابن حجر عسقلانى مىگويد كه وي علاوه بر ابوبكر، عمر و عثمان را نيز در برخى از سفرهاي حج همراهى مىكرده است /43. گويند كه وي براي شركت در مراسم حج از خانهاش در كوفه يا محلى در نزديكى آن شهر محرم مىشده، و از آنجا لبيك گويان قصد حج مىكرده است ابن سعد، /1، 2؛ ذهبى، سير، /1 و به امر حج چندان عنايت داشته كه اگر فرد مستطيعى حج نگزارده از دنيا مىرفت، وي بر جنازهاش نماز نمىخوانده است ابنسعد، /3. اسود در كوفه از دنيا رفت ذهبى، دول...، /6 و گويند هنگام مرگ به گريه افتاد و علت زاريش را شرمساري از پروردگار بهسبب خطاهايش عنوان كرد همو، سير، /2؛ ابنكثير، /4. مآخذ: ابن ابى الحديد، عبدالحميد، شرح نهج البلاغة، بهكوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 378ق/959م؛ ابن ابى داوود، عبدالله، المصاحف، بيروت، 405ق/985م؛ ابن اعثم، احمد، الفتوح، بهكوشش على مشيري، بيروت، 411ق/981م؛ ابن جزري، محمد، غاية النهاية، بهكوشش برگشترسر، قاهره، 351ق/932م؛ ابن حبان، محمد، الثقات، حيدرآباد دكن، 398ق/978م؛ ابن حجر عسقلانى، احمد، تهذيب التهذيب، حيدرآباد دكن، 325ق؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبري، بيروت، دارصادر؛ ابن عبدالبر، يوسف، الاستيعاب، بهكوشش علىمحمد بجاوي، قاهره، 380ق/960م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفريد، بهكوشش احمد امين و ديگران، بيروت، 402ق/982م؛ ابن قتيبه، عبدالله، المعارف، بهكوشش ثروت عكاشه، قاهره، 405ق/985م؛ ابن قيسرانى، محمد، الجمع بين رجال الصحيحين، بيروت، 405ق/985م؛ ابن كثير، اسماعيل، البداية و النهاية، بهكوشش احمد ابوملحم و ديگران، بيروت، 407ق/987م؛ ابوبشر دولابى، محمد، الكنى و الاسماء، حيدرآباد دكن، 322ق؛ ابونعيم، احمد، حلية الاولياء، قاهره، 351ق/933م؛ احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، به كوشش طلعت قوچ ييگيت و اسماعيل جراح اوغلى، آنكارا، 963م؛ همو، مسند، قاهره، 313ق؛ بخاري، محمد، التاريخ الصغير، بهكوشش محمود ابراهيم زايد، بيروت، 406ق/986م؛ همو، التاريخ الكبير، حيدرآباد دكن، 402ق/982م؛ همو، صحيح، بهكوشش محمد ذهنى افندي، استانبول، 401ق/981م؛ بسوي، يعقوب، المعرفة و التاريخ، بهكوشش اكرم ضياء عمري، بغداد، 975م؛ بلاذري، احمد، انساب الاشراف، بهكوشش گويتين، بيتالمقدس، 936م؛ ترمذي، محمد، سنن، بهكوشش ابراهيم عطوه عوض، استانبول، 401ق/981م؛ ثقفى، ابراهيم، الغارات، بهكوشش جلالالدين محدث ارموي، تهران، 355ش؛ خطيب بغدادي، احمد، الرحلة فى طلب الحديث، بهكوشش نورالدين عتر، بيروت، 395ق/975م؛ خليفة بن خياط، تاريخ، بهكوشش سهيل زكار، دمشق، 967م؛ دارمى، عبدالله، سنن، استانبول، 401ق/981م؛ ذهبى، محمد، تذكرة الحفاظ، حيدر آباد دكن، 388ق/968م؛ همو، دول الاسلام، حيدرآباد دكن، 364ق؛ همو، سير اعلام النبلاء، بهكوشش شعيب ارنؤوط و ديگران، بيروت، 405ق/985م؛ همو، معرفة القراء الكبار، بهكوشش شعيب ارنؤوط و ديگران، بيروت، 408ق/988م؛ سمعانى، عبدالكريم، انساب، حيدرآباد دكن، 402ق/ 982م؛ طبري، تاريخ؛ طوسى، محمد، رجال، نجف، 380ق/961م؛ عجلى، احمد، تاريخ الثقات، بهكوشش عبدالمعطى قلعجى، بيروت، 405ق/984م؛ مزي، يوسف، تهذيب الكمال، بهكوشش بشار عواد معروف، بيروت، 405ق/ 985م؛ مسلم بن حجاج، صحيح، بهكوشش محمدفؤاد عبدالباقى، استانبول، 401ق/ 981م؛ نووي، يحيى، تهذيب الاسماء و اللغات، قاهره، 346ق/ 927م. حسين انصاري ب ز ن - 1//4 ز ن - //4