اَسْماءِ بْنِ خارِجه د 2ق/01م، از اشراف و بزرگان كوفه. آگاهيهاي مربوط به خاندان اسماء براي درك سرگذشت و مواضع او در برابر حوادث كوفه در سالهاي ميانى سدة ق بسيار مهم است. وي از قبيلة بنى فزاره بود كلبى، جمهرة...، 34. پدرش خارجة بن حِصن در ق/31م پس از غزوة تبوك در شمار بزرگان بنى فزاره به خدمت پيامبرص درآمد ابن سعد، /97؛ طبري، /22. عمّ وي عيينة ابن حصن نيز از بزرگان و دليران عرب بود و به دشمنى با پيامبر شهرت داشت براي تفصيل، نك: ابن سعد، /6؛ واقدي، /43؛ طبري، /66، 95، اما در فتح مكه نزد پيامبر آمد و اسلام آورد واقدي، /03؛ ابن سعد، /53. در ماجراي معروف به «ردّه»، بنى فزاره جزو قبايلى بود كه از اطاعت خليفه سرپيچيدند و كاروانى از مسلمانان را غارت كردند بلاذري، فتوح...، /15؛ ابن اعثم، /4. در مآخذ موجود از سالزاد و نيز ديگر وقايع زندگانى اسماء تا 1ق/71م يادي نشده است، اما با توجه به اينكه وفات او را در 0 سالگى گفتهاند ابن حبان، الثقات، /9؛ صفدي، /1؛ ابن حجر، /04، مىتوان تولد او را در ق/23م تخمين زد. طرحى كه اينك مآخذ از زندگى اسماء به دست مىدهند، وي را به عنوان فردي پرنفوذ تا حد بسياري طرفدار بنىاميه نشان مىدهد، چنانكه او را صريحاً «اموي الهوي» خواندهاند ابوالفرج، 3/8، اما چنين مىنمايد كه وي غالباً به عنوان عامل والى شهر، در حوادث مداخله مىكرده است نك: دنبالة مقاله. نخستين آگاهى ما از زندگى وي، به روزگار معاويه باز مىگردد. در 1ق/71م اسماء به درخواست «زياد» همراه تنى چند از بزرگان و اشراف كوفه به فتنهانگيزي و دشمنى حجر بن عدي با خليفه و حتى كفر او گواهى داد و معاويه با همين دستاويز حجر و يارانش را در مرج عذراء به قتل رساند بلاذري، انساب...، /54؛ ابن قتيبه، /4؛ ابوالفرج، 6/. همچنين ازدواج عبيدالله بن زياد، والى عراق، باهند دختر اسماء كه در زمان حكومت او بر بصره انجام گرفت بلاذري، همان، /81؛ ابن قتيبه، /7؛ ابوالفرج، 8/29، نيز مىتواند نشاندهندة جايگاه ممتاز اسماء و خاندان او در كوفه باشد. در شرح حوادث عراق به هنگام قيام امام حسينع، اگرچه گاه به نام اسماء برمىخوريم، اما جز يكى دو مورد نقش او در حوادث به روشنى دانسته نيست. گفته شده كه وي همراه با محمد بن اشعث به دستگيري هانى بن عروه مأمور شد بلاذري، همان، /0؛ دينوري، 36؛ طبري، /64، اما بعد كه به رفتار ابن زياد با هانى اعتراض كرد، به دستور او تنبيه شد همو، /67 و شايد به سبب همين شركت اسماء در حوادث نزديك به واقعة كربلا و پس از آن بوده كه ابونصر سهل بخاري ص 0 به حضور او در كربلا اشاره كرده، و يا آنكه ديگري نامش را در ميان دعوت كنندگان امام حسينع به كوفه نهاده است ولهاوزن، 65، حاشية ، و حال آنكه در ديگر مآخذ به حضور او در كربلا تصريح نشده است. همچنين مىدانيم كه اندكى پيش از واقعة كربلا، اسماء، مختار را از مخالفت با ابن زياد برحذر داشت بلاذري، همان، /85، با اينهمه مختار همچنان از عبيدالله بدگويى كرد تا به دستور او دستگير و زندانى شد همانجا؛ طبري، /70. در 7ق/86م به هنگام استيلاي مختار بر كوفه و محاصرة عبدالله ابن مطيع در دارالامارة شهر، اسماء هم از جملة همراهان ابن مطيع بود و او را به امان خواهى از مختار براي خود و ديگر اشراف كوفه ترغيب كرد بلاذري، همان، /27؛ طبري، /1. در حملة ازارقه به كوفه نيز او و شَبَث بن رِبعى بودند كه ابراهيم بن اشتر را، چنانكه گفتهاند، «از سر حسادت» از جنگ با خوارج بازداشتند همو، /24. شايد با توجه به اينگونه مسائل و نيز به سبب روابط صميمانة اسماء با عبيدالله بن زياد بود كه مختار طوايف عرب را به ويران كردن خانة اسماء برانگيخت ابوالفرج، 3/7؛ نيز نك: نشوان، 83. گفتهاند كه در همين دوره، اسماء دوبار از كوفه به باديه گريخت و يا بنابر چند روايت ديگر به شام رفت: يك بار پس از آنكه مختار در خطبهاي سوگند ياد كرد تا خانة او را ويران كند بلاذري، همان، /41؛ دينوري، 03؛ ابوالفرج، همانجا و بار ديگر از بيم مصعب بن زبير همو، 3/8. پس از پيروزي عبدالملك بن مروان بر مصعب بن زبير و هنگام ورود او به كوفه، اسماء به گماشتن حميد بن حُرَيث كلبى بر اموال بنى فزاره اعتراض كرد و همين ناخشنودي بنى فزاره به جنگ ميان بنى قيس و بنى كلب انجاميد كه به «يوم بنات قين» شهرت يافت كلبى، نسب...، /96؛ بلاذري، همان، /10؛ ابوالفرج، 7/15. فرزند او، عيينه، در اين آشوبها شركت داشت ابن اثير، /15 و حتى گفتهاند كه بعد از اين وقايع به دستور حجاج زندانى شد ابوالفرج، 7/17. در 2ق/91م بشر بن مروان كه از سوي عبدالملك به حكومت كوفه گماشته شده بود، هند دختر اسماء را به زنى گرفت بلاذري، انساب، /73؛ ابوالفرج، 8/29 و در حملة ازارقه به كوفه با او و ديگر اشراف كوفه رايزنى كرد مبرد، /298. در مآخذ گاه به حضور اسماء در مجالس حجاج اشاره شده است ابوالفرج، 0/1. بنابر يك روايت، اسماء كسى را كه متهم به شركت در شورش بر ضد عثمان بود، در روزهاي نخست حكومت حجاج، به وي شناساند و او نيز دستور داد تا وي را گردن زدند طبري، /04. پس از مرگ بشر بن مروان، حجاج باهند دختر اسماء ازدواج كرد ابوالفرج، 6/1. برخى منابع نيز به ديدارهاي او با عبدالملك بن مروان اشاراتى كردهاند ابن قتيبه، /26؛ تنوخى، 22؛ ابن عساكر، /؛ يغموري، 89. دربارة تاريخ مرگ اسماء اختلاف است. بيشتر مورخان همچون خليفة بن خياط /33، مرگ او را در 5 يا 6ق/84 يا 85م دانستهاند نيز نك: ابن حبان، مشاهير...، 5؛ ابن حجر، /04، اما با توجه به تأكيد منابع ديگر بر ديدارهاي اسماء با حجاج بن يوسف بلاذري، همان، /30؛ طبري، /03-04 و نيز سخن اسماء بعد از مرگ عمير بن حباب كه در 0ق/89م كشته شد ابن اثير، /17، اين روايات درست به نظر نمىرسند نك: بلاذري، همان، /27، زيرا چندان بعيد نيست كه ميان اين اسماء و اسماء بن حارثة اسلمى د 6ق/85م، از اصحاب حضرت رسولص ابن سعد، /21 خلطى صورت گرفته باشد نك: ابونعيم، /- ؛ قس: ابن حبان، الثقات، /9. بنابراين، از ميان روايات موجود، تنها گفتة صفدي كه با ترديد مرگ اسماء را در 2ق/01م آورده است، دقيقتر به نظر مىرسد /1. در برخى مآخذ نام اسماء در شمار تابعيانى آمده كه از امام علىع مسلم، 04 و عبدالله بن مسعود ابن ابى حاتم، /25؛ قس: ابن حبان، مشاهير، همانجا حديث روايت كردهاند. محمد بن اسماعيل بخاري نيز او را در شمار كوفيان آورده است /5؛ نيز نك: ابن عساكر، همانجا؛ سمعانى، 0/13؛ ذهبى، /36، اما گفتنى است كه در برخى مآخذ به شخصيت ديگري به نام اسماء بن حكم فزاري هم اشاره شده است؛ وي در نبرد صفين از ياران امام علىع بود نصر بن مزاحم، 21 و از آن حضرت نيز روايت كرده است ابن ابى حاتم، سمعانى، همانجاها. از اين رو دور نيست در پارهاي نكات كه اشاره شد، اسماء بن خارجه با دو اسماء ديگر كه همزمان با او مىزيستهاند، در مآخذ متقدم و پس از آن خلط شده باشد. در برخى مآخذ سخنان حكيمانهاي به اسماء نسبت دادهاند مبرد، /20؛ جاحظ، /6، 15؛ ابن قتيبه، /6، جم؛ ابوالفرج، 8/28- 29؛ يغموري، 89-90. ابن نديم نيز ضمن بر شمردن كتابهاي افسانهاي كه دربارة سرگذشت عشاق نوشته شده، از اثري با عنوان كتاب اسماء بن خارجة الفزاري نام مىبرد كه نوع مطالب آن اينك بر ما پوشيده است ص 66. چندين شاعر همچون قطامى ابن سلام، 22، اخطل ابن عساكر، /؛ صفدي، /0، اعشى بن ابى ربيعه ابوالفرج، 6/62 و فرزدق همو، 9/5؛ يغموري، 90، اسماء را به بزرگ منشى ستودهاند. در اين ميان حمايتهاي بىدريغ اسماء از عبدالله بن زبير اسدي كه به شاعريِ بنىاميه شهره بود ابوالفرج، 3/3-4 و اشعار مشهور وي در مدح اسماء همو، 3/4- 5 درخور توجه است. گشاده دستى اسماء سبب شد تا وي را در زمرة بخشندگان كوفه بشمارند ابن حبيب، 54؛ ابن عبدربه، /94؛ ابن قدامه، 16. حتى حجاج نيز پس از مرگ اسماء، وي را به نيكى ستود جاحظ، /15؛ ابن عبدربه، /90. از فرزندان اسماء تنى چند را مىشناسيم كه همگى در برخى حوادث همان سالها نقش داشتهاند: نخست مالك بن اسماء است كه از جملة بزرگان قوم خود بود و مدتى هم از سوي حجاج به ولايت اصفهان گماشته شد، اما به سبب خيانت در اموال دستگير و زندانى شد جاحظ، /81؛ ابوالفرج، 6/1. پس از آن حسّان بن اسماء است كه طبري /65 به هنگام ذكر دستگيري هانى بن عروه از او نام برده است ابن عساكر، /؛ ذهبى، /35، /57. فرزند ديگر اسماء عيينه است كه به هنگام قيام مختار در سپاه ابن زياد بود طبري، /0؛ براي تفصيل، نك: ابوالفرج، 7/17. از ديگر فرزندان او هند است كه به سبب ازدواج با ابن زياد و سپس بشر بن مروان و حجاج بن يوسف مشهور بود و ابوالفرج اصفهانى داستانهايى از زندگى او نقل كرده است 8/28. همچنين برخى مآخذ از اعقاب اسماء چون افلح بن مالك ابن اسماء ياد كردهاند كه از بزرگان خراسان بود و با ابومسلم دوستى داشت مقريزي، 8. مآخذ: ابن ابى حاتم، عبدالرحمان، الجرح و التعديل، حيدرآباد دكن، 371ق/ 952م؛ ابن اثير، الكامل؛ ابن اعثم، احمد، الفتوح، حيدرآباد دكن، 395ق/975م؛ ابن حبان، محمد، الثقات، حيدرآباد دكن، 398ق/978م؛ همو، مشاهير علماء الامصار، به كوشش فلايشهمر، قاهره، 379ق؛ ابن حبيب، محمد، المحبر، به كوشش ايلزه ليشتن اشتتر، حيدرآباد دكن، 361ق/942م؛ ابن حجر عسقلانى، احمد، الاصابة، قاهره، 328ق؛ ابن سعد، محمد، الطبقات الكبري، بيروت، دارصادر؛ ابن سلاّم جمحى، محمد، طبقات الشعراء، ليدن، 913م؛ ابن عبدربه، احمد، العقد الفريد، به كوشش احمد امين و ديگران، بيروت، 402ق/983م؛ ابن عساكر، على، تاريخ مدينة دمشق، عُمان، دارالبشير؛ ابن قتيبه، عبدالله، عيون الاخبار، قاهره، 343ق/ 935م؛ ابن قدامة مقدسى، عبدالله، التبيين فى انساب القرشيين، به كوشش محمد نايف دليمى، بيروت، 408ق/988م؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابوالفرج اصفهانى، الاغانى، بولاق، 280ق؛ ابونعيم اصفهانى، احمد، معرفة الصحابة، به كوشش محمد راضى حاج عثمان، مدينه / رياض، 408ق/988م؛ بخاري، سهل، سرّ السلسلة العلوية، نجف، 381ق/962م؛ بخاري، محمد، التاريخ الكبير، حيدرآباد دكن، 382ق/ 962م؛ بلاذري، احمد، انساب الاشراف، ج ، به كوشش محمد باقر محمودي، بيروت، 394ق/974م، ج ، به كوشش احسان عباس، بيروت، 400ق/ 979م، ج ، به كوشش گويتين، بيتالمقدس، 936م؛ همو، فتوح البلدان، به كوشش صلاحالدين منجد، قاهره، 956م؛ تنوخى، محسن، المستجاد من فعلات الاجواد، به كوشش محمد كردعلى، دمشق، 970م؛ جاحظ، عمرو، البيان و التبيين، به كوشش حسن سندوبى، قاهره، 351ق/932م؛ خليفة بن خياط، تاريخ، به كوشش سهيل زكّار، دمشق، 967م؛ دينوري، احمد، الاخبار الطوال، به كوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 959م؛ ذهبى، احمد، سيراعلام النبلاء، به كوشش شعيب ارنووط و ديگران، بيروت، 408ق/988م؛ سمعانى، عبدالكريم، الانساب، حيدرآباد دكن، 399ق/979م؛ صفدي، خليل، الوافى بالوفيات، به كوشش يوزف فان اس، ويسبادن، 393ق/973م؛ طبري، تاريخ؛ كلبى، محمد، جمهرة النسب، به كوشش ناجى حسن، بيروت، 407ق/986م؛ همو، نسب معدواليمن الكبير، به كوشش ناجى حسن، بيروت، 408ق/988م؛ مبرد، محمد، الكامل، به كوشش محمد احمد دالى، بيروت، 406ق/986م؛ مسلم بن حجاج، الكنى و الاسماء، به كوشش مطاع طرايشى، دمشق، 404ق/984م؛ مقريزي، احمد، النزاع و التخاصم فيما بين بنى امية و بنى هاشم، قاهره، 913م؛ نشوان حميري، الحور العين، به كوشش كمال مصطفى، قاهره، 367ق/948م؛ نصر بن مزاحم، وقعة صفين، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 382ق؛ واقدي، محمد، المغازي، به كوشش مارسدن جونز، لندن، 966م؛ ولهاوزن، يوليوس، الخوارج و الشيعة، ترجمة عبدالرحمان بدوي، قاهره، 958م؛ يغموري، احمد، نورالقبس، مختصر المقتبس محمد بن عمران مرزبانى، به كوشش رودلف زلهايم، ويسبادن، 384ق/964م. محمدمهدي امينى