اِسْكَنْدَرون، شهري بندري در مشرق خليجى به همين نام در مديترانة
شرقى، واقع در استان خَتاي (انطاكية سابق) در جنوب شرقى تركيه، مركز بخش
اسكندرون و چهارمين بندر اين كشور.
نامگذاري: كهنترين نام اين شهر - كه بناي آن را به اسكندر مقدونى و يا
سردارش آنتيگون نسبت مىدهند - الكساندرئيا2 (استرابن، بوده است. براي
بازشناسى اين شهر از شهرهاي ديگري كه به اسكندر منسوبند، آنجا را اسكندرية
ايسوس يا ايسوم3 ( آياش ) (سامى، 2/930؛ بستانى، 13/189)، آلكساندرته4 (
پاولى، )، I/245 الكساندرِتا IV/138) , 2 EI) به معنى اسكندرية كوچك ويا
اسكندرية الصغري (ابن شحنه، 187) و به صيغة تصغير در زبانِ آرامى، اسكندرونه
( 2 EI، همانجا) ناميدهاند. سپس در زبان عربى نيز به همان شكل اسكندرونه
(مقدسى، 136؛ ابن حوقل، 153؛ ابن اثير، 11/53؛ ابن شحنه، همانجا؛ ابن شداد،
162) و بابِ اسكندرونه (يعقوبى، 121؛ ابوالفدا، 255)، و سرانجام اسكندرون به
كار رفته است.
موقعيت جغرافيايى و چهرة طبيعى: اسكندرون در 36 و 36 عرض شمالى و 33 و 55
طول شرقى (سامى، همانجا؛ خوري، 155) واقع شده است. فاصلة آن از مركز استان
حدود 63 كم ( بستانى، همانجا) است. مساحت بخش اسكندرون 956 كم2 و برابر
سرشماري عمومى 1990م، جمعيت آن 475 ،259نفر است. از اين شمار 807 ،154نفر در
مركز بخش، يعنى شهر اسكندرون، و 668 ،104نفر در روستاها و شهركهاي تابع اين
بخش به كار و فعاليت مشغولند («آمار...5»، .(29 با توجه به سرشماري 1985م
كه جمعيت بخش را 381 ،239نفر نشان مىدهد، نسبت افزايش جمعيت، 12/16% بوده
است (همانجا).
شهر اسكندرون امروزي، در جلگهاي ساحلى به پهناي 5 كم، در امتداد ساحل و در
دامنة كوه آمانوس، از دهانة درة ابراهيم پاشا در شرق تا فانوسدريايى در
غربگستردهاست .(IA,V(2)/1090-1092) دره هاي كاپلان در شمال و آق چاي در
جنوب و نيز رشته كوه آمانوس كه از رسوبات دوران سوم زمينشناسى
انباشتهاند، بافت پستى و بلنديهاي بخش اسكندرون را تشكيل مىدهند («دائرة
المعارف...6»، .(XX/2150 گذرگاه طبيعى بلن - بيلان كه در ارتفاع 660 متري
در دل كوههاي آمانوس قرار دارد و راهى كه با گذر از آنجا مىتوان به
اسكندرون رسيد، در طول تاريخ اين منطقه از اهميت ويژهاي برخوردار بوده
است 3380) V/3370-3371, .(YA, وجود خليج كوچك منشعب از خليج اسكندرون، اين
شهر را در برابر امواج خروشان و طوفانهاي سهمگين درياي مديترانه حفظ مىكند.
همچنين تپههاي ميسيس و دهانة رودخانة جيحان كه به سوي دريا پيش رفته
است، اسكندرون را از جانب غربى احاطه كرده است ، IA) همانجا).
در بخش اسكندرون، شرايط اقليم مديترانهاي حكمفرماست؛ تابستانها گرم و خشك،
و زمستانها ملايم و پرباران است. دماي متوسط سالانه 2/20 سانتىگراد، و ميزان
متوسط بارش سالانه 4/785 ميلىمتر است V/3377) .(YA, گرماي هوا از ماه آوريل
روي به افزايش مىگذارد و در ماه اوت به حداكثر مىرسد، چنانكه دما تا 2/43
سانتىگراد نيز به ثبت رسيده است. ميزان رطوبت بسيار، و در حدود 68 -70% است
(«دائرة المعارف»، همانجا). از آنجا كه بخش وسيعى از شهر اسكندرون در سطحى
پايينتر از دريا قرار دارد، سيلابهاي زمستانى از يك سو و امواج دريا از سوي
ديگر در بركهها جمع شده، باتلاقهايى تشكيل مىدهند. به سبب اين باتلاقها و
بيماريهاي عفونى ناشى از آنها، اين منطقه در طول تاريخ براي زيست نامساعد
بوده است. امروزه بيشتر اين باتلاقها خشكانده شدهاند ، IA) همانجا).
در اطراف اسكندرون تفرجگاهها و ييلاقهايى وجود دارد كه عبارتند از اِسِن تپه،
ياريق قلعه، ساري مازي، نرگيسليك، گل جهان و بِلِن. پلاژ اسكندرون در 3
كيلومتري، و ساري اسكى در 10 كيلومتري اين شهر قرار دارند V/3376-3377) .(YA,
پيشينة تاريخى: تاريخ شهر اسكندرون، بزرگترين بخش استان ختاي، به سبب
نزديكى با انطاكيه، مركز استان، با تاريخ اين منطقه به هم آميخته است.
اسكندرون و اطراف آن يكى از كهنترين زيستگاههاي انسان بوده است؛ چنانكه
قدمت آنجا را تا دوران ديرينه سنگى تخمين مىزنند (همان، .(V/3383 بهرهوري
خاك، وجود بندرگاه مساعد براي آمدوشد از بينالنهرينبهمديترانه، و قرار
گرفتن بر سر چهارراه ارتباطى ميان سوريه و فلسطين از علل عمدة زيست انسان
در اين ناحيه بوده است (همانجا). در اين منطقه در هزارة 3 قم اكديها، در
هزارة دوم قم هوريها و سپس حتيها و آنگاه آشوريها فرمان راندند (همان،
.(V/3411 در سدة 6قم، در قلمرو امپراتوري هخامنشى و در ساتراپ نشين آسياي
صغير كه پرجمعيتترين و ثروتمندترين ايالات امپراتوري بود، قرار گرفت
(پيرنيا، 117). اين حاكميت، تا جنگ اسكندر مقدونى با داريوش سوم در ايسوس -
شهري كوچك در اين منطقه (استرابن، - و شكست داريوش در 333 قم (گيرشمن،
240؛ پيرنيا، 112) و فروپاشى امپراتوري هخامنشى ادامه داشت.
هستة اولية شهر اسكندرون كه از سوي فنيقيها بنا شده بود، اندكى بالاتر از محل
فعلى اسكندرون قرار داشته است و ميرياندوس ناميده مىشد و اين نام تا زمان
اسكندر متداول بوده است ، IA) همانجا). بناي شهر جديد را در 333قم (سامى،
2/930) و يا در 302 قم نوشتهاند ، YA) همانجا). استرابن همراه با شهرهايى
مانند روسوس، ميريانوس و نيكوپوليس كه در كنار خليج ايسيك (ايسوس) در مرز
ميان كيليكيه و سوريه قرار داشتند، از الكساندرئيا نيز نام مىبرد .(VI/357)
بعد از درگذشت اسكندر در 323 قم و تقسيم قلمرو او ميان سردارانش، اين ناحيه
نخست تحت فرمان آنتيگون و سپس سلوكوس، سر دودمان سلوكيها، درآمد (پيرنيا،
139؛ گيرشمن، 253-254). حاكميت سلوكيها با فراز و نشيبهايى تا سدة 1قم ادامه
داشت V/3392) .(YA, مدتى نيز دولت اشكانى ادارة منطقه را بر عهده گرفت و
سپس روميها بر سراسر آسياي صغير و بخش شرقى درياي مديترانه كه اسكندروننيز
در آنجا قرار دارد، تسلط يافتند (دياكونف، 80). بعداز سقوط دولت اشكانى و تشكيل
دولت ساسانى در 226م (كريستنسن، 137) در رقابت ميان ايران و روم، اين
ناحيه صحنة شديدترين برخوردها بود ، YA) همانجا)؛ چنانكه قلعة اسكندرون بعد از
تصرف به دست ايرانيها ويران شد و بعدها تجديد بنا گرديد ، IA) همانجا؛ «دائرة
المعارف»، .(XX/250 با تقسيم امپراتوري روم در 395م، اسكندرون جزو ممالك
روم شرقى (بيزانس) قرار گرفت ، YA) همانجا). بعد از ظهور اسلام، ابوعبيدة
جراح پس از آنكه از كار يرموك بپرداخت، به جانب قِنّسرين (بلاذري، 144)
كه بر سر راه حلب به عراق و شامات واقع است (اصطخري، 64)، روي آورد و پس
از فتح منطقه (بلاذري، همانجا) تمام ناحية اسكندرون جزو «جُند» قنسرين گرديد
(مقدسى، 136؛ IV/138 , 2 ؛ EI، IA همانجا) و به قلمرو اسلام پيوست. به نوشتة
برخى مآخذ عربى، زبيده همسر هارون الرشيد اسكندرون را بنا كرد (ابن شداد،
162؛ ابن شحنه، 187) و احمد بن ابى دؤاد ايادي در روزگار خلافت الواثق
بالله، خليفة عباسى، به مرمت باروي آنجا پرداخت (يعقوبى، 121؛ ابوالفدا،
254- 255).
اسكندرون و اطراف آن در دورة حكومت آل حمدان (سدة 4ق) مركز برخورد دولت
بيزانس با مسلمانان بوده است V/3393) .(YA, همچنين در طول جنگهاي روميان و
مسلمانان كه در امتداد خط طرسوس - ملطيه - ارزروم جريان داشت، اسكندرون
يكى از مهمترين قلعههاي اين خط بوده است (سويم، .(29 بعد از تشكيل دولت
سلاجقة روم، سليمانشاه مؤسس اين سلسله، به انطاكيه لشكر كشيد و قلعههاي
اسكندرون و بغراس را فتح كرد (همو، و به اينترتيب، اسكندرون به حاكميت
سلجوقيان درآمد. در طول جنگهاي صليبى نيز صحنة برخى از اين جنگها بوده است
(رانسيمان، .(I/154 در 531ق/1137م، امپراتور روم به آبادي آنجا همت گماشت
(ابن اثير، 11/53؛ ابن قلانسى، 258).
اسكندرون در سدة 7ق/13م به تصرف مماليك مصر در آمد و جزو ولايت حلب گرديد.
مدتى نيز در قلمرو اميران خاندان ذوالقدر قرار گرفت و در 923ق/1517م ضميمة
متصرفات امپراتوري عثمانى شد 3412) V/3393-3394, .(YA, در جنگهاي دولت عثمانى
با ونيز، بندر اسكندرون به صورتهاي مختلف مورد استفاده قرار مىگرفت (اوزون
چارشيلى، 576 .(II/213,
در سراسر سدة 13ق/19م منطقه صحنة ناآراميهاي زيادي بوده است. ابراهيم
پاشاي مصري در لشكركشى به خاك اصلى تركيه در 1248ق/1832م (نك: ه د، 2/474-
478) بندر اسكندرون را محل استقرار نيرو و لنگرگاه كشتيها و انبار مهمات سپاه
خود قرار داد (فريدبك، 450؛ غزي، 296). در همين قرن شورشيان مخالف دولت
عثمانى با حمله به كاروانهاي تجارتى و پستى و حتى نظامى موجب ناامنى شده
بودند كه با مداخلة افراد سازمانى كه خود را «فرقة اصلاحيه» مىخواندند، در
1282ق/1865م ناآراميها پايان پذيرفت V/3395) .(YA,
اسكندرون در تقسيمات كشوري عثمانى در سدة 13ق/19م، جزو ولايت حلب، و يكى
از 14 سَنجق اين ولايت گرديد و جمعيت آنجا در اواخر سدة 19م شامل مسلمانان
اعم از ترك و عرب، و مسيحيان و شمار اندكى يهودي بود كه در زمينههاي
كشاورزي، اداري و بازرگانى فعاليتمىكردند V/3396) .(YA, بعد از جنگكريمه
(1269-1273ق/ 1853-1857م) ميان روسيه و عثمانى، اروپاييها ضمن درخواست
امتيازات مختلف، اجازة ساختن راه آهن اسكندرون - بيره جيك را از دولت
عثمانى خواستند. دولت عثمانى نيز كه با صدور فرمان تنظيمات خيريه، در صدد
توسعة كشور بود، با دادن اين امتيازات موافقت كرد (كارال، .(VI/263 دولت
روسيه نيز با هدف دسترسى به درياهاي گرم و آزاد به اسكندرون چشم دوخته
بود (همو، و مىخواست به عنوان حمايت از ارامنة شرق آناتولى، آن ناحيه را
تحت نفوذ خود در آورد تا از يك طرف از راه اسكندرون، و از سويى ديگر از راه
بينالنهرين به درياهاي مديترانه و خليج فارس راه يابد (همو، .(VIII/130
موقعيت ويژة جغرافيايى اسكندرون و ارتباط آن با درياي آزاد موجب شده بود كه
دولتهاي اروپايى نيز، از جمله انگلستان و فرانسه، به آنجا توجه داشته باشند
V/3401) .(YA, نمايندگان سياسى اين كشورها و همچنين نمايندگان دولتهاي
آمريكا، مجارستان و ايران در آنجا اقامت داشتند (همان، .(V/3402
بعد از جنگ جهانى اول كه در جريان آن، اين شهر 6 بار بمباران شد V(2)/1091)
)، IA, كشورهاي عرب تابع دولت عثمانى، تحت الحماية انگليس و فرانسه شدند
(حتى، 939). شهر اسكندرون نيز در 1334ق/ 1916م از جانب انگليسيها اشغال شد ،
IA) همانجا). بعد از امضاي عهدنامة مُندروس در 24 محرم 1337ق/30 اكتبر 1918م
فرانسويها از دولت عثمانى خواستند كه اجازة استفاده از بندر اسكندرون را بدهد.
در پى آن نيروهاي فرانسوي در بندر اسكندرون پياده شدند و با تصرف راه
اسكندرون - حلب، آنجا را به پايگاه نظامى خود بدل كردند V/3403) .(YA, در
مدت اشغال شهر از سوي نيروهاي خارجى، مبارزه برضد اشغالگران از سوي تركها
با شدت ادامه داشت ، IA) همانجا). سرانجام، در 17 صفر 1340ق/20 اكتبر 1921م
قراردادي در آنكارا ميان تركيه و فرانسه منعقد شد. طبق اين قرارداد حكومتى
خودمختار تحت نظارت دولت فرانسه تشكيل شد كه آن را سنجق اسكندرون نام
نهادند (بروكلمان، 625؛ شاو، 2/626؛ ، IA همانجا؛ ,V/3406
).سنجقاسكندرونشاملشهرهاياسكندرون،انطاكيه، YA قرق خان، ريحانلى و سامان
داغ بود. زبان تركى نيز يكى از زبانهاي رسمى آنجا شمرده مىشد و تركها در
اشاعة فرهنگ ملى خود آزاد بودند (بروكلمان، نيز ، YA همانجاها).
در 1340ق/1922م، اسكندرون به فدراسيون دولتهاي سوريه پيوست ، YA) همانجا).
نابرابري اجتماعى و فشاري كه از طرف اداره كنندگان فرانسوي فدراسيون
اعمال مىشد، به تشكيل سازمانى مركب از جوانان ترك، عرب، يونانى و ارمنى
منجر گرديد كه «سلامت بلده» نام داشت. مدتى بعد سازمانى ديگر به نام
«انجمن انطاكيه - اسكندرون» تشكيل شد كه هدف آن پيوستن به سرزمين تركيه
بود (همانجا). در پى اين ناآراميها دولت فرانسه در 1343ق/1925م خود مختاري
اسكندرون را به رسميت شناخت و در 1926م كميسر عالى دولت فرانسه در سوريه،
تشكيل حكومتى در سنجق اسكندرون به مركزيت شهر اسكندرون را اعلام كرد. اين
حكومت داراي قانون اساسى، مجلس و رئيس حكومت بود كه از طرف مردم انتخاب
مىشد و زبانهاي عربى و فرانسوي نيز مانند زبان تركى رسميت داشت. همچنين
اين حكومت در مجلس سوريه نيز 9 نفر نماينده داشت IA) ، YA, همانجاها). با
برگذاري انتخابات و تدوين قانون اساسى، حكومت اسكندرون رسميت يافت و رئيس
هيأت نمايندگى فرانسه به رياست حكومت برگزيده شد. فرانسويها آشكارا در
انتخابات دست داشتند و اين امر موجب اعتراض سوريها شد و نمايندگان مجلس،
الحاق اسكندرون به دولت سوريه را اعلام كردند ، IA) همانجا).
در 1355ق/1936م دولت فرانسه به سوريه كه اسكندرون جزو آنجا بود، استقلال
داد. از سوي ديگر تركها خواستار استقلال اسكندرون شدند و «انجمن استقلال
ختاي» را به جاي «انجمن انطاكيه - اسكندرون» تشكيل دادند كه هدفش
سازماندهى مبارزه براي آزادي اسكندرون بود (شاو، همانجا). آنان نام منطقه
را نيز به ختاي تغيير دادند V/3407) .(YA, در همين زمان دولت تركيه موضوع را
به جامعة ملل ارجاع داد و طبق قراردادي در 1937م استقلال اسكندرون اعلام،
و مرزهاي آن مشخص شد و حقوق تركها نيز تضمين گرديد؛ اما زمانى كه انتخابات
برگذار، و حكومت اسكندرون تشكيل شد، دولت فرانسه با فشار دولت سوريه شمار
نمايندگان ترك را در مجلس محدود كرد. دولت تركيه بر اين امر اعتراض، و به
جامعة ملل شكايت كرد. پس از آن قرارداد 1357ق/1938م با دولت فرانسه منعقد،
و ولايت ختاي ميان فرانسه و تركيه تقسيم شد. بعد از برگذاري انتخابات،
تركها با 22 نماينده در برابر 18 نماينده از عربها، اكثريت را در مجلس به دست
آوردند و حكومت را تشكيل دادند و نام آن را دولت ختاي ناميدند. حكومت جديد
خواستار الحاق به دولت تركيه شد، دولت فرانسه نيز در 5 جمادي الاول 1358ق
/23 ژوئن 1939م با الحاق اسكندرون و ناحية ختاي به تركيه
موافقتكرد(بروكلمان،705؛شاو،2/626 V/3407-3408ا†‚‡ - و با تصويب مجلس تركيه در
جلسة مورخ 6 جماديالا¸خر 1358ق /24 ژوئيه 1939م، اسكندرون كه از 1918م از
تركيه جدا شده بود، به خاك تركيه پيوست (همانجا) و استان ختاي ناميده شد.
اوضاع اقتصادي و اجتماعى: اگر چه اسكندرون اسكلهاي نسبتاً مهم در كنار
مديترانه بوده است، اما در طول تاريخ خود چنانكه بايد توسعه نيافت و فقط
بعد از الحاق به قلمرو امپراتوري عثمانى در سدة 10ق/16م به تدريج به صورت
بندري نسبتاً فعال درآمد. اوليا چلبى (3/47) و حاجى خليفه (ص 592) جهانگردان
سدة 11ق/17م، از آمد و شد بازرگانان فرنگى و مسلمان و كشتيهاي آنها و نيز
ادارة گمرك آنجا بحث مىكنند كه خود دليل رونق اقتصادي آنجا بوده است.
همچنين اولياچلبى از فاصلة نزديك آنجا با جزيرة قبرس - چنانكه در هواي صاف
قلل پربرف جزيره از فاصلة 260 ميلى به وضوح ديده مىشدند - و نيز تجديد
بناي قلعة آنجا توسط نصوح پاشا صدراعظم سلطان احمد سخن به ميان آورده،
مىنويسد كه در اينجا 7 دولت نماينده داشتند و به سبب آنكه ساكنان آن اكثر
خارجى و مسيحى بودند، در آنجا مسجد وجود نداشته است (3/46-47).
با كاهش تجارت شرق مديترانه از يك سو، و كاهش آمد و شد در راههاي بازرگانى
به سبب فعال شدن دماغة اميد از سوي ديگر، بندر اسكندرون كه روزگاري اولين
اسكلة بازرگانان هندي در تجارت با مديترانه بود، تا اندازهاي اهميت خود را
از دست داد، اما از اواخر سدة 13ق/19م به تدريج روي به توسعه نهاد و به
صورت بندر صادراتى مهم و پيش بندر شهر حلب درآمد (هيد، 409 ,184 )، چندانكه
نمايندگان و كنسولهاي دولتهاي اروپايى در آنجا اقامت يافتند (همو، و
كاروانهايى كه از حلب به انطاكيه مىآمدند، پس از عبور از گذرگاه بِلن، در
اسكندرون به نقطة پايان مىرسيدند (همو، .(409 در همين زمان بازرگانان خارجى
مقيم حلب به سبب فشارهاي فرمانروايان شهر طرابلس، از دولت عثمانى درخواست
كردند كه تأسيسات بندر اسكندرون را توسعه دهد و براي اين كار كمكهاي مالى
فراوانى نيز بر عهده گرفتند. بعد از تسلط ابراهيم پاشاي مصري، اسكندرون به
مركز بازرگانى ولايت حلب، ديار بكر، بغداد، موصل و آناتولى تبديل شد (غزي،
295-296). در دوران سلطنت سلطان عبدالحميد ثانى، كشور عثمانى اهميت ترانزيت
كالا را از دست داد و در پى آن راههايى نيز كه از بيروت و اسكندرون به
سوريه و عراق منتهى مىشدند، از اهميت افتادند (كارال، .(VIII/435
اسكندرون امروزي تنها بخش استان ختاي است كه از نظر كشاورزي، صنعتى و
بازرگانى توسعه يافته است. در جلگههاي آن گندم، مركبات و زيتون به عمل
مىآيد. گذشته از آن، اسكندرون بزرگ ترين دروازة بازرگانى در جنوب شرقى
تركيه است V/3447) .(YA, كارخانة ذوب آهن اسكندرون كه به «ايسدمير» معروف
است، سومين كارخانة ذوب آهن تركيه است. اين كارخانه كه در 18 كيلومتري
شهر اسكندرون قرار دارد، با همكاري دولت روسيه ساخته شده، و از 1975م
بهرهبرداري از آن آغاز گرديده است (همان، .(V/3434 اسكندرون كه امروزه به
منزلة پل ارتباطى ميان كشورهاي خاورميانه است، به وسيلة راهآهن به نقاط
مختلف تركيه مربوط است و ارتباط آنها را با درياي مديترانه تأمين مىنمايد
(همان، .(V/3450-3451
شهر اسكندرون اگر چه سابقهاي كهن دارد، اما از نظر آثار تاريخى بسيار فقير
است. از شهر باستانى اثري بر جاي نمانده است. در اطراف بخش اسكندرون
موزائيكها، آب انبارها و گورستانهاي قديمى وجود دارد و بقاياي شهري كه
احتمالاً فنيقيها ساختهاند، در اِسن به چشم مىخورد ( همان، .(V/3486
مآخذ: ابن اثير، الكامل؛ ابن حوقل، محمد، صورة الارض، بيروت، 1979م؛ ابن
شحنه، الدر المنتخب فى تاريخ مملكة حلب، به كوشش يوسف بن اليان، بيروت،
1909م؛ ابن شداد، محمد، الاعلاق الخطيرة، به كوشش يحيى زكريا عباره، دمشق،
1991م؛ ابن قلانسى، حمزه، ذيل تاريخ دمشق، به كوشش آمدرُز، بيروت،
1908م؛ ابوالفدا، تقويم البلدان، به كوشش، رنو و دوسلان، پاريس، 1840م؛
اصطخري، ابراهيم، المسالك و الممالك، به كوشش محمدجابر عبدالعال حسينى،
دمشق، 1381ق/ 1961م؛ اولياچلبى، محمد، سياحتنامه، استانبول، 1314ق؛
بروكلمان، كارل، تاريخ ملل و دول اسلامى، ترجمة هادي جزايري، تهران،
1346ش؛ بستانى؛ بلاذري، احمد، فتوح البلدان، ليدن، 1865م؛ پيرنيا، حسن،
ايران قديم، تهران، 1308ش؛ حاجى خليفه، جهان نما، استانبول، 1145ق؛ حتى،
فيليپ، تاريخ عرب، ترجمة ابوالقاسم پاينده، تهران، 1366ش؛ خوري، سليم،
آثار الادهار، بيروت، 1291ق/1875م؛ دياكونف، م.، اشكانيان، ترجمة كريم
كشاورز، تهران، 1351ش؛ سامى، شمسالدين، قاموس الاعلام، استانبول، 1306ق؛
شاو، استانفورد، تاريخ امپراتوري عثمانى و تركية جديد، ترجمة محمود رمضان
زاده، مشهد، 1370ش؛ غزي، كامل، نهر الذهب فى تاريخ حلب، به كوشش شوقى
شعث و محمود فاخوري، حلب، 1412ق/1991م؛ فريدبك، محمد، تاريخ الدولة العلية
العثمانية، بهكوشش احسان حقى،بيروت، 1403ق/ 1983م؛ كريستن سن، آرتور،
ايران در زمان ساسانيان، ترجمة رشيد ياسمى، 1370ش؛ گيرشمن، رمان، ايران از
آغاز تا اسلام، ترجمة محمد معين، تهران، 1372ش؛ مقدسى، محمد، احسن التقاسيم،
به كوشش محمد مخزوم، بيروت، 1987م؛ يعقوبى، احمد، البلدان، نجف،
1337ق/1918م؛ نيز:
Census of Population 1990, State Institute of Statistics, Ankara, 1991; EI 2 ;
Heyd, W., Yak o n - dogu ticaret tarihi, tr. E. Z., Karal, Ankara, 1975; IA;
Karal, E. Z., Osmanl o tarihi, Ankara, 1983; Pauly; Runciman, S., Ha 5 l o
seferleri tarihi, tr. F. Is o ltan, Ankara, 1986; Sevim, A. & Y. Y O cel, T O
rkiye tarihi, Ankara, 1989; Strabo, The Geography, tr. H. L. Jones, London,
1970; T O rk ansiklopedisi, Ankara, 1972; Uzun 5 ars o l o , I. H., Osmanl o
tarihi, Ankara, 1983; YA.
علىاكبر ديانت