responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 8  صفحه : 3429
اسكندربيك‌ منشى‌
جلد: 8
     
شماره مقاله:3429


اِسْكَنْدَرْ بِيْك‌ِ مُنْشى‌ (968 - پس‌ از 1043ق‌/1561-1633م‌)، منشى‌ و مورخ‌ نامدار روزگار صفويه‌ و صاحب‌ تاريخ‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌.
به‌ رغم‌ شهرت‌ اسكندربيك‌، آگاهى‌ ما از زندگانى‌ وي‌ اندك‌، و منحصر است‌ به‌ اشارات‌ كوتاه‌ خود او در عالم‌ آراي‌ عباسى‌ و ذيل‌ آن‌ و نيز آنچه‌ قاضى‌ احمد قمى‌، مورخ‌ و تذكره‌ نويس‌ معاصر اسكندربيك‌ در گلستان‌ هنر دربارة او آورده‌ است‌. خاستگاه‌ او به‌ درستى‌ دانسته‌ نيست‌، اما برخى‌ از محققان‌ (نك: پيگولوسكايا، 2/531؛ ، IA به‌ نقل‌ از روماسكويچ‌)، وي‌ را از ايل‌ تركمان‌ آذربايجان‌ دانسته‌اند (نيز نك: افشار، مقدمه‌ بر عالم‌ آرا...، يك‌). از آنجا كه‌ اسكندربيك‌ خود تصريح‌ كرده‌ كه‌ در 1038ق‌/1629م‌ (پس‌ از مرگ‌ شاه‌ عباس‌ و آغاز جلوس‌ شاه‌ صفى‌)، در 70 سالگى‌ تأليف‌ عالم‌ آرا را به‌ پايان‌ رسانيده‌ است‌ (نك: ذيل‌...، 5؛ سهيلى‌، مقدمه‌ بر ذيل‌، «ج‌»)، تولد وي‌ مى‌بايست‌ در 968ق‌/1561م‌ باشد. ابوالحسن‌ قزوينى‌ نيز در فوايد الصفويه‌ (تأليف‌: 1211ق‌) همين‌ تاريخ‌ را آورده‌ است‌ (نك: استوري‌، ؛ I/309 اين‌ مطلب‌ در چاپ‌ 1367ش‌ فوايد الصفويه‌ موجود نيست‌).
اسكندربيك‌ چنانكه‌ خود مى‌نويسد پس‌ از فراگيري‌ علوم‌ متداول‌ آن‌ زمان‌ و نيز «علم‌ سياق‌» به‌ كار دولتى‌ پرداخت‌، اما به‌ زودي‌ از اين‌ شغل‌ كه‌ او را «از دريافت‌ فضل‌ و كمال‌ به‌ صد مرحله‌ دور انداخته‌» بود، دست‌ كشيد و به‌ فراگيري‌ «علم‌ انشاء» روي‌ آورد ( عالم‌ آرا، 1). به‌ گفتة قاضى‌ احمد قمى‌ (ص‌ 54 - 55)، اسكندربيك‌ چندي‌ در «دفتر شرعيات‌» به‌ نويسندگى‌ اشتغال‌ داشت‌ و آنگاه‌ كه‌ در 988ق‌ به‌ روزگار سلطان‌ محمد خدابنده‌ استيفاي‌ اين‌ دفتر به‌ قاضى‌ احمد قمى‌ واگذار شد، اسكندر بيك‌ زير دست‌ او به‌ كار پرداخت‌ (نيز نك: سهيلى‌، مقدمه‌ بر گلستان‌ هنر، پنجاه‌ و هشت‌).
در 994ق‌/1586م‌ كه‌ حمزه‌ ميرزاي‌ وليعهد براي‌ سركوب‌ شورشيان‌ تكلو به‌ عراق‌ عجم‌ لشكر كشيد، اسكندربيك‌ در سمت‌ منشى‌ ديوان‌، ملازم‌ او بود و خود نيز با شورشيان‌ به‌ نبرد پرداخت‌ (نك: اسكندربيك‌، همان‌، 336، 339-340؛ نيز نك: اردمن‌، .(464 او در 1001ق‌/1593م‌، نزد شاه‌ عباس‌ به‌ اصفهان‌ رفت‌ و در زمرة «منشيان‌ عظام‌» درآمد و در «ديوان‌انشاء»به‌كارپرداخت‌ (اسكندربيك‌،همان‌،455). اسكندربيك‌ همچنانكه‌ خود گفته‌ است‌ و نيز از كتابهاي‌ بسياري‌ كه‌ در تأليف‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌ از آنها بهره‌ برده‌، بر مى‌آيد كه‌ وي‌ ضمن‌ پرداختن‌ به‌ امور ديوانى‌، مطالعات‌ گسترده‌اي‌ نيز در زمينه‌هاي‌ تاريخ‌، ادب‌، جغرافيا و علوم‌ ديگر داشته‌ است‌ (نك: همان‌، 2، 1095، جم). حاتم‌ بيك‌ اعتمادالدوله‌، وزير شاه‌ عباس‌، يكى‌ از بزرگ‌ترين‌ حاميان‌ اسكندربيك‌ به‌ شمار مى‌رفت‌. او در مأموريتهاي‌ متعدد، وزير را همراهى‌ مى‌كرد و پس‌ از مرگ‌ حاتم‌ بيك‌ (1019ق‌/1610م‌) تا پايان‌ عمر از پشتيبانى‌ پسر او، ابوطالب‌ ميرزا كه‌ برجاي‌ پدر به‌ وزارت‌ نشسته‌ بود، برخوردار شد (همان‌، 924- 925). اسكندربيك‌ پس‌ از مرگ‌ شاه‌ عباس‌ (1037ق‌/ 1628م‌) ثبت‌ رويدادهاي‌ سلطنت‌ شاه‌ صفى‌، جانشين‌ او را تا 1043ق‌/ 1633م‌ ادامه‌ داد (نك: همو، ذيل‌، 146). از اين‌ رو، مرگ‌ او بايد پس‌ از اين‌ تاريخ‌ رخ‌ داده‌ باشد. روايت‌ استوري‌ از مرآة العالم‌ مبنى‌ بر اينكه‌ اسكندربيك‌ در 1038ق‌ درگذشته‌ )، I/310) بى‌ترديد نادرست‌ است‌.
آثار:
1. عالم‌ آراي‌ عباسى‌. اسكندربيك‌ اين‌ كتاب‌ را به‌ يك‌ مقدمه‌، دو صحيفه‌ و يك‌ خاتمه‌ در 3 مجلد تقسيم‌ كرده‌ است‌. مقدمه‌ دربارة نسب‌ و احوال‌ پادشاهان‌ صفوي‌ و ظهور شاه‌ اسماعيل‌ و رويدادهاي‌ حكومت‌ اوست‌. صحيفة اول‌ كه‌ در 1025ق‌/1616م‌ به‌ پايان‌ رسيده‌ است‌، 12 مقاله‌ را شامل‌ مى‌شود: مقالة اول‌ به‌ سلطنت‌ جانشينان‌ شاه‌ اسماعيل‌ (شاه‌ طهماسب‌ اول‌، شاه‌ اسماعيل‌ ثانى‌ و سلطان‌ محمد خدابنده‌) و جلوس‌ شاه‌ عباس‌ اول‌ بر تخت‌ سلطنت‌، و 11 مقالة ديگر به‌ روحيات‌، ويژگيهاي‌ اخلاقى‌ و اجتماعى‌ و عادات‌ او اختصاص‌ يافته‌ است‌ (ص‌ 5 -6، قس‌: ذيل‌، 2-3؛ نيز نك: استوري‌، همانجا؛ ريو، .(I/185 صحيفة دوم‌ كه‌ بخش‌ اعظم‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌ است‌، به‌ سلطنت‌ شاه‌ عباس‌ مربوط مى‌شود. مؤلف‌ آن‌ را به‌ دو «مقصد» و يك‌ «خاتمه‌» تقسيم‌ كرده‌ است‌: مقصد اول‌ (يا جلد دوم‌) از جلوس‌ شاه‌ عباس‌ تا پايان‌ سال‌ سى‌ام‌ سلطنتش‌ در 1025ق‌، و مقصد دوم‌ (يا جلد سوم‌) 12 سال‌ (شايد مبناي‌ اين‌ تقسيم‌ بندي‌ مانند 12 مقالة صحيفة اول‌، تقدس‌ اين‌ عدد - 12 امام‌ - باشد، نك: اردمن‌، آخر سلطنت‌ شاه‌ عباس‌ از 1026ق‌/1617م‌ تا مرگ‌ وي‌ در 1037ق‌/1628م‌ را دربر مى‌گيرد. از «خاتمة» كتاب‌ كه‌ مؤلف‌ آن‌ را «حكايات‌ غريبه‌ و روايات‌ عجيبه‌» ناميده‌، اكنون‌ نشانى‌ در دست‌ نيست‌ و يا نويسنده‌ خود به‌ تأليف‌ آن‌ نپرداخته‌ بوده‌ است‌ (نك: ص‌ 379، 919؛ افشار، همان‌، چهار پنج‌).
عالم‌ آراي‌ عباسى‌ را از نظر اهميت‌ مطالب‌ آن‌ مى‌توان‌ به‌ دو بخش‌ تقسيم‌ كرد: بخش‌ نخست‌ از آغاز كتاب‌ تا حدود وقايع‌ اواخر روزگار سلطان‌ محمد خدابنده‌ كه‌ مؤلف‌ از منابع‌ گوناگون‌ و روايات‌ شفاهى‌ بهره‌ برده‌ است‌؛ بخش‌ دوم‌ كه‌ اسكندربيك‌ خود در مقام‌ منشى‌ ديوان‌ ناظر بسياري‌ از رويدادها بوده‌، از اهميت‌ بيشتري‌ برخوردار است‌. اسكندربيك‌ چنانكه‌ خود گفته‌ (نك: ص‌ 7- 9)، دربارة نسب‌ پادشاهان‌ صفوي‌ و احوال‌ نياكان‌ اين‌ دودمان‌ - مانند بيشتر منابع‌ آن‌ دوره‌ - بر صفوة الصفاي‌ابن‌ بزاز (نك: ص‌ 11 به‌ بعد) تكيه‌ داشته‌، و از «اتفاق‌ جمهور علماي‌ انساب‌» ياد كرده‌ است‌ كه‌ نسب‌ شيخ‌ صفى‌الدين‌ اردبيلى‌ را به‌ امام‌ موسى‌ كاظم‌ (ع‌) رسانده‌اند (نك: كسروي‌، 358، 360، 493-494، كه‌ به‌ اسكندربيك‌ سخت‌ تاخته‌، و او را به‌ گزافه‌گويى‌ متهم‌ كرده‌ است‌). مؤلف‌ جز آن‌ به‌ روايات‌ شفاهى‌ نيز استناد جسته‌، و گاه‌ دربارة آن‌ داوري‌ كرده‌ است‌ (مثلاً نك: ص‌ 16، نظر او دربارة دو روايت‌ مختلف‌ ديدارهاي‌ سلطان‌ صدرالدين‌ موسى‌ يا سلطان‌ خواجه‌ على‌ با امير تيمور گوركان‌).
از مهم‌ترين‌ مآخذ اسكندربيك‌ دربارة شاه‌ اسماعيل‌ صفوي‌، حبيب‌ السير خواندمير و احسن‌ التواريخ‌ روملوست‌. اگرچه‌ وي‌ اطلاعات‌ اين‌ منابع‌ را خلاصه‌ و اندكى‌ ساده‌تر كرده‌ است‌ (ص‌ 25؛ قس‌: خواندمير، 4/440-442). اسكندربيك‌ اگر اختلافى‌ ميان‌ اين‌ مورخان‌ مى‌ديده‌، ترجيح‌ مى‌داده‌ است‌ كه‌ تنها به‌ نقل‌ روايات‌ آنان‌ بپردازد. مثلاً دربارة نبرد شاه‌ اسماعيل‌ اول‌ با علاءالدولة ذوالقدر، شرح‌ رويداد را از حبيب‌ السير (همو، 4/485 به‌ بعد)، و نيز انتقاد روملو (12/123- 125) از خواندمير را مبنى‌ بر اينكه‌ اصلاً بين‌ آن‌ دو نبردي‌ رخ‌ نداده‌ بود، بى‌آنكه‌ خود داوري‌ كند، گزارش‌ كرده‌ است‌ (ص‌ 31-32)؛ در حالى‌ كه‌ برخى‌ ديگر از مآخذ آن‌ دوره‌ (مثلاً نك: جهانگشاي‌...، 245 به‌ بعد؛ عالم‌ آراي‌ صفوي‌، 108 به‌ بعد) به‌ درستى‌ اخبار حبيب‌ السير گواهى‌ داده‌اند. از ديگر منابعى‌ كه‌ اسكندر بيك‌ دربارة سلطنت‌ شاه‌ اسماعيل‌ اول‌ و شاه‌ طهماسب‌ از آن‌ سود برده‌ است‌، مى‌توان‌ به‌ تاريخ‌ جهان‌ آرا و لب‌ التواريخ‌ اشاره‌ كرد (ص‌ 27، 54، 99).
سبك‌ گزارش‌ اسكندربيك‌ از رويدادهاي‌ سلطنت‌ شاه‌ اسماعيل‌ دوم‌ به‌ تدريج‌ دگرگون‌ شده‌، و بيشتر از روايات‌ شفاهى‌ بهره‌ برده‌، و آن‌ را با مآخذ كتبى‌ كه‌ در دست‌ داشته‌، درآميخته‌ است‌. اسكندربيك‌ گاه‌ اطلاعات‌ منحصري‌ از اين‌ دوره‌ به‌ دست‌ داده‌ است‌ كه‌ در مآخذ ديگر كمتر مى‌توان‌ يافت‌. از همين‌ رو هينتس‌ (ص‌ 115-116) بر آن‌ است‌ كه‌ از ميان‌ منابع‌ عصر صفوي‌، روشن‌ترين‌ و مفصل‌ترين‌ گزارش‌ دربارة طرز تفكر مذهبى‌ شاه‌ اسماعيل‌ دوم‌ را اسكندربيك‌ در عالم‌ آراي‌ عباسى‌ (ص‌ 154- 155) به‌ دست‌ داده‌ است‌.
مهم‌ترين‌ بخش‌ تاريخ‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌ بخش‌ دوم‌ آن‌ است‌ كه‌ حاوي‌ شرح‌ وقايعى‌ است‌ كه‌ اسكندربيك‌ به‌ اقتضاي‌ شغل‌ خود ناظر بسياري‌ از آنها بوده‌ است‌. افزون‌ بر اين‌، استفادة او از اسناد دولتى‌ و تماس‌ با دولتمردان‌ حكومت‌ و ايلچيان‌ دولتهاي‌ بيگانه‌، به‌ اين‌ بخش‌ از اثر وي‌ اعتبار بيشتري‌ بخشيده‌ است‌. عالم‌ آراي‌ عباسى‌ از آغاز تا زمان‌ جلوس‌ شاه‌ عباس‌ كبير به‌ طور موضوعى‌ فصل‌ بندي‌ شده‌، و از اين‌ پس‌ دقيقاً بر اساس‌ سنوات‌ نگارش‌ يافته‌ است‌. هر فصل‌ با ذكر سال‌ تركى‌ و معادل‌ هجري‌ قمري‌ آن‌ آغاز شده‌، و همين‌ گونه‌ به‌ ترتيب‌ سالهاي‌ سلطنت‌ شاه‌ عباس‌ پيش‌ رفته‌ است‌؛ هر چند در تطبيق‌ آنها گاه‌ خطاهايى‌ رخ‌ داده‌ كه‌ نتيجة تصحيف‌، يا لغزش‌ خود مؤلف‌ بوده‌ است‌ (نك: حصوري‌، 16 به‌ بعد).
اسكندربيك‌ در بسياري‌ مواضع‌ به‌ ناچار ذكر واقعه‌اي‌ را قطع‌ كرده‌، و دنبالة آن‌ را در بيان‌ وقايع‌ سال‌ بعد پى‌ گرفته‌ است‌. اين‌ روش‌ و نيز نقل‌ جزئيات‌ رويدادها در عالم‌ آراي‌ عباسى‌ سبب‌ شده‌ است‌ تا ادوارد براون‌ سخت‌ بر مؤلف‌ خرده‌ بگيرد. براون‌ بر آن‌ است‌ كه‌ در طرح‌ كلى‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌ و آثار مشابه‌ آن‌، نظم‌ و ترتيب‌ وجود ندارد و نقل‌ جزئيات‌ ماجراها براي‌ خواننده‌ ملال‌ آور است‌ و چگونگى‌ اوضاع‌ مذهبى‌ و اجتماعى‌ آن‌ روزگار تنها به‌ صورت‌ ضمنى‌ و تصادفى‌ از ميان‌ شرح‌ رويدادها يافت‌ مى‌شود. اما بايد گفت‌ اسكندربيك‌ براي‌ رعايت‌ اسلوب‌ تاريخ‌نگاري‌ سال‌ شمارانة خود - همچون‌ بسياري‌ از مورخان‌ اسلامى‌ - چاره‌اي‌ نداشته‌، جز آنكه‌ رويدادها را ذيل‌ سنوات‌ ذكر كند؛ گرچه‌ گاه‌ موجب‌ گسيختگى‌ نظم‌ مطلب‌ شده‌ است‌، با اين‌ حال‌ مؤلف‌ ماهرانه‌ با شرح‌ مختصري‌ كه‌ از وقايع‌ پيشين‌ به‌ دست‌ مى‌دهد، خواننده‌ را به‌ پى‌گيري‌ و ادامة ماجراها فرا مى‌خواند. از سوي‌ ديگر همانطور كه‌ در ايرانيكا آمده‌ است‌، جزئيات‌ وقايعى‌ كه‌ اسكندربيك‌ به‌ نقل‌ آنها پرداخته‌، چندان‌ مهم‌ نيست‌، اما همين‌ جزئيات‌ با توجه‌ به‌ فقر منابع‌ تاريخى‌ آن‌ عصر، مورخ‌ امروزي‌ را قادر مى‌سازد تا به‌ تاريخ‌ واقعى‌ آن‌ دوره‌ دست‌ يابد، چنانكه‌ از خلال‌ همين‌ جزئيات‌ مى‌توان‌ از ساختار اداري‌ دولت‌ صفويه‌ و اوضاع‌ اجتماعى‌ - سياسى‌ آن‌ دوره‌ آگاه‌ شد. والش‌ اين‌ كتاب‌ را يكى‌ از بزرگ‌ترين‌ آثار دورة اسلامى‌ كه‌ دو سده‌ تاريخ‌ ايران‌ را دربر دارد، به‌ شمار آورده‌ است‌ (ص‌ 200 ، حاشية .(8
يكى‌ از ويژگيهاي‌ برجستة عالم‌ آراي‌ عباسى‌ شرح‌ احوال‌ دولتمردان‌، ديوان‌سالاران‌، علما، شاعران‌ و هنرمندان‌ است‌ كه‌ در دو بخش‌: يكى‌ در پايان‌ شرح‌ وقايع‌ سلطنت‌ شاه‌ طهماسب‌ (ص‌ 138- 191) و ديگري‌ در پايان‌ شرح‌ وقايع‌ سلطنت‌ شاه‌ عباس‌ (ص‌ 1084- 1093) تنظيم‌ شده‌، و نيز شرح‌ حال‌ درگذشتگان‌ در پايان‌ هر سال‌ آمده‌ است‌. اين‌ بخشها سخت‌ مورد توجه‌ لمتون‌ (ص‌ قرار گرفته‌، و بر آن‌ است‌ كه‌ تراجم‌ احوال‌ در عالم‌ آراي‌ عباسى‌ بازتاب‌ واقعى‌ جامعة عهد صفوي‌ است‌ كه‌ نوعى‌ توازن‌ بين‌ طبقات‌ نظامى‌، مذهبى‌ و ديوان‌سالاري‌ در آن‌ ديده‌ مى‌شود. اسكندربيك‌ در اين‌ بخشها بيشتر به‌ بيان‌ پايگاه‌ و نقش‌ سياسى‌ كسانى‌ پرداخته‌ است‌ كه‌ در دولت‌ اهميتى‌ داشته‌اند. از همين‌ رو وي‌ را مى‌توان‌ آغازگر شيوه‌اي‌ نو در تاريخ‌ نگاري‌ دوران‌ متأخرتر ايران‌ به‌ شمار آورد كه‌ بعدها مورخانى‌ چون‌ محمد يوسف‌ واله‌ اصفهانى‌ (نك: «خلدبرين‌»، 257) از او پيروي‌ كرده‌اند. اسكندربيك‌ همچنين‌ در پايان‌ شرح‌ وقايع‌ سلطنت‌ شاه‌ طهماسب‌ و شاه‌ عباس‌ آگاهيهاي‌ گرانبهايى‌ از طوايف‌ مختلف‌ قزلباش‌ و شرح‌ حال‌ - هر چند كوتاه‌ - و مشاغل‌ امراي‌ آنان‌ در دستگاه‌ صفويان‌ به‌ دست‌ داده‌ است‌ كه‌ از اين‌ طريق‌ به‌ آسانى‌ مى‌توان‌ به‌ جايگاه‌ هر يك‌ از آن‌ طوايف‌ در دولت‌ صفوي‌ پى‌ برد. مينورسكى‌ احتمال‌ داده‌ است‌ كه‌ اسكندربيك‌، در مقام‌ منشى‌ ديوان‌، شايد فهرست‌ امراي‌ مذكور در كتاب‌ خود را از «لشكر نويس‌»، وزير دستگاه‌ «ايشيك‌ آقاسى‌ باشى‌» (براي‌ آگاهى‌ از وظايف‌ هر يك‌، نك: تذكرة الملوك‌، 8 - 9، 40-41) كه‌ ارقام‌ مناصب‌ همة اعضاي‌ دولت‌ را مى‌نوشت‌، برگرفته‌ باشد. از سوي‌ ديگر فهرست‌ امرا و شرح‌ مقامهاي‌ آنان‌ در عالم‌ آراي‌ عباسى‌، در كنار تذكرة الملوك‌، معتبرترين‌ اثر دربارة سازمان‌ ديوانى‌ و شرح‌ وظايف‌ نهادهاي‌ دولت‌ صفوي‌ به‌ شمار مى‌رود.
دقت‌ در عباراتى‌ كه‌ اسكندربيك‌ با آنها منابع‌ اخبار خود را بازگفته‌، سخت‌ شايان‌ توجه‌ است‌. بيشتر منابع‌ گزارش‌ او با مكان‌ و فضاي‌ رويدادها همسانى‌ دارد. مثلاً آنگاه‌ كه‌ او از رقابت‌ پري‌ خان‌ خانم‌، خواهر سلطان‌ محمد خدابنده‌ و مهد عليا، همسر او، دو زن‌ جاه‌ طلب‌ دربار پرده‌ بر مى‌دارد، به‌ گفته‌هاي‌ «بعضى‌ خواجه‌ سرايان‌» استناد جسته‌ است‌.
اسكندربيك‌ آنگاه‌ كه‌ از منابع‌ شفاهى‌ استفاده‌ كرده‌ است‌، براي‌ آنكه‌ خواننده‌ را به‌ صحت‌ آن‌ و كثرت‌ راويانش‌ يا حضور آنها در وقايع‌ مطمئن‌ سازد، از عباراتى‌ چون‌ «صحيح‌ القول‌» (ص‌ 250، 748) و براي‌ تأكيد بيشتر «صحيح‌ القول‌ راست‌ گفتار» (ص‌ 982) يا «حضار آن‌ معركه‌» (ص‌ 230) يا «منهيان‌ راست‌ گفتار» (ص‌ 1038) استفاده‌ كرده‌، گرچه‌ گاه‌ راوي‌ خود را به‌ نام‌ هم‌ ياد كرده‌ است‌ (مثلاً نك: ص‌ 278)؛ اما با شرحى‌ كه‌ از يكى‌ از نبردهاي‌ شاه‌ عباس‌ با ازبكها به‌ دست‌ داده‌، خود باور دارد كه‌ سربازان‌ صفوي‌ براي‌ نشان‌ دادن‌ دلاوريهاي‌ خود، گاه‌ اخبار جنگ‌ را به‌ گونه‌اي‌ مبالغه‌آميز و تناقض‌ آلود شرح‌ داده‌اند (ص‌ 572 -574). اسكندربيك‌ در گزارشهاي‌ مربوط به‌ نواحى‌ دور دست‌ مثل‌ قندهار و زمين‌داور به‌ نقل‌ قول‌ تجار، مسافران‌ و اهالى‌ همان‌ نواحى‌ استناد جسته‌ است‌ و با اينكه‌ در مواضعى‌ راويان‌ خود را ثقه‌ دانسته‌، آوردن‌ عباراتى‌ چون‌ «العهدة على‌ الرواة» (ص‌ 487)، از دقت‌ و وسواس‌ او در نقل‌ اخبار نشان‌ دارد. مورخ‌ گاه‌ براي‌ ترجيح‌ روايتى‌ به‌ روايات‌ ديگر در يك‌ موضوع‌ به‌ استدلال‌ پرداخته‌ است‌ (مثلاً نك: ص‌ 330، دربارة شورش‌ امراي‌ تكلو و تركمان‌ و ربودن‌ شاهزاده‌ طهماسب‌ ميرزا).
اسكندربيك‌ بجز نقل‌ رويدادها، خواننده‌ را با كاردانى‌ يا سستى‌ دولتمردان‌ و توطئه‌ها و دسيسه‌هاي‌ آنان‌ به‌ خوبى‌ آشنا مى‌سازد؛ حتى‌ به‌ خواننده‌ اجازه‌ مى‌دهد تا نيم‌ نگاهى‌ به‌ حرم‌ دربار داشته‌ باشد. از سوي‌ ديگر علل‌ رويدادها و تأثير آنها را بر اوضاع‌ سياسى‌ و اجتماعى‌ عهد صفوي‌ به‌ نيكى‌ تبيين‌ مى‌كند. مثلاً دست‌ اندازي‌ ازبكها به‌ نواحى‌ شرقى‌ و عثمانيها به‌ ولايات‌ غربى‌ قلمرو صفويان‌ به‌ روزگار سلطان‌ محمد خدابنده‌ را در نتيجة كشمكش‌ ميان‌ دولتمردان‌ قزلباش‌ و زنان‌ حرم‌ دانسته‌ است‌ (ص‌ 228). رويدادها در عالم‌ آراي‌ عباسى‌ بسيار جذاب‌ و دل‌ انگيز وصف‌ شده‌ است‌. شرح‌ هيجان‌ انگيز ماجراي‌ قتل‌ ملكه‌ مهدعليا در 987ق‌/1579م‌ از جملة اين‌ رويدادهاست‌ (ص‌ 245-252؛ سيوري‌، .(I/25
اسكندربيك‌ مورخى‌ است‌ واقع‌ بين‌، مثلاً آنگاه‌ كه‌ شاه‌ عباس‌، ابوطالب‌ ميرزا، ممدوح‌ و حامى‌ بزرگ‌ او را از وزارت‌ برانداخت‌، مورخ‌ مى‌توانست‌ به‌ شيوة بسياري‌ از مورخان‌ براي‌ خشنودي‌ سرور خود او را محسود حاسدان‌ و رقيبان‌ بداند، اما با صراحت‌ سقوط وي‌ را در نتيجة جهالت‌ و غرور نفس‌ و نشاي‌ شراب‌ جوانى‌ او دانست‌ (نك: ذيل‌، 143؛ نيز نك: سيوري‌، .(I/26 اسكندربيك‌ در عالم‌ آراي‌ عباسى‌ با فروتنى‌ اعتراف‌ كرده‌ كه‌ در نبرد حمزه‌ ميرزا با امراي‌ شورشى‌ تكلو در عراق‌ عجم‌ - كه‌ خود نيز شركت‌ داشت‌ - از نبرد هراسيده‌ است‌ (ص‌ 337- 339).
از جمله‌ ويژگيهاي‌ برجستة عالم‌ آراي‌ عباسى‌ ذكر پيشينة سياسى‌ دولتهاي‌ همسايه‌ مثل‌ عثمانيها، ازبكان‌ و گوركانيان‌ هند است‌. مورخ‌ پيش‌ از آنكه‌ به‌ مناسبات‌ دولت‌ صفوي‌ با اين‌ دولتها بپردازد، نخست‌ با اتكا به‌ پاره‌اي‌ از مآخذ معتبر مربوط به‌ آنها و اخباري‌ كه‌ خود شنيده‌، شرح‌ مختصري‌ از اوضاع‌ سياسى‌ آن‌ دولتها را به‌ دست‌ مى‌دهد. مثلاً به‌ مناسبت‌ گسيل‌ شدن‌ سفير از سوي‌ شاه‌ عباس‌ به‌ هندوستان‌ در 999ق‌/1591م‌، اسكندربيك‌ (نك: ص‌ 429-430) با استفاده‌ از تاريخ‌ اكبري‌، خلاصه‌اي‌ از تاريخ‌ سلسلة گوركانيان‌ را از آغاز تا زمان‌ خود آورده‌ است‌؛ يا به‌ مناسبت‌ حملة ازبكها به‌ خراسان‌ در 1002ق‌/ 1594م‌، شرحى‌ كه‌ مورخ‌ از تيره‌هاي‌ مختلف‌ ازبكها و كشمكشهاي‌ داخلى‌ آنان‌ به‌ دست‌ مى‌دهد، ارزشمند و شايان‌ توجه‌ است‌ (ص‌ 463- 464). كتاب‌ او همچنين‌ حاوي‌ اطلاعات‌ گرانبهايى‌ دربارة جغرافيا و جغرافياي‌ تاريخى‌ شهرها و ولاياتى‌ است‌ كه‌ با رويدادها ارتباط دارند؛ از جمله‌ مى‌توان‌ به‌ گزارش‌ او از جزيرة هرمز و پيشينة حضور پرتغاليها در آنجا (ص‌ 979 -982)، لرستان‌ و اتابكان‌ لر كوچك‌ (ص‌ 469)، بحرين‌ (ص‌ 614)، ارزروم‌ (ص‌ 742) و دربند يا باب‌الابواب‌ (ص‌ 736) اشاره‌ كرد.
اسكندربيك‌ گاه‌ به‌ خود اجازه‌ مى‌دهد كه‌ اهالى‌ برخى‌ ولايات‌ مثل‌ گيلان‌ و داغستان‌ را نكوهش‌ كند. اين‌ امر شايد با شورشهاي‌ متوالى‌ آنان‌ بر ضد دولت‌ صفوي‌ بى‌ ارتباط نباشد (نك: ص‌ 492-493، 738، 952). گاه‌ شرح‌ رويدادها را با طنز درآميخته‌ است‌؛ مثلاً آنگاه‌ كه‌ دبيران‌ و مستوفيان‌ دربار شاه‌ عباس‌ يكديگر را به‌ دخل‌ و تصرف‌ اموال‌ ديوانى‌ متهم‌ كردند و به‌ كشمكش‌ پرداختند، مورخ‌ اين‌ كار را به‌ «تأثيرات‌ افلاك‌ انجم‌ و احتراق‌ عطارد [سمبل‌ دبيري‌ و نويسندگى‌] و رجعت‌ مشتري‌» نسبت‌ داده‌ است‌ (ص‌ 953؛ براي‌ نمونة ديگري‌ از كاربرد طنز در اين‌ كتاب‌، نك: ص‌ 750؛ نيز نك: سيوري‌، ، I/26 نمونه‌هايى‌ كه‌ به‌ دست‌ داده‌ است‌).
نثر عالم‌ آرا ساده‌ و روان‌ است‌ و در آن‌ عبارت‌ پردازي‌ و تكلف‌ منشيانه‌ كه‌ در كتابهاي‌ آن‌ عصر به‌ فراوانى‌ يافت‌ مى‌شود، كمتر راه‌ دارد؛ اما با آنكه‌ كوشيده‌ از «مقتبسات‌ و عبارات‌ مغلق‌ غير مأنوس‌ كه‌ ملال‌ انگيز طبايع‌ است‌» اجتناب‌ كند، «گاه‌ گاه‌ عندليب‌ سرابستان‌ طبيعت‌ بر شاخسار نغمه‌ پردازي‌ برآمده‌، و نواي‌ سخن‌ سرايى‌ آغاز كرده‌ است‌» (ص‌ 4). اسكندربيك‌ در سرودن‌ شعر نيز دست‌ داشت‌. در بسياري‌ جايها مانند متقدمان‌، در مطاوي‌ كلام‌، شعر خود و يا شاعران‌ ديگر را ذكر كرده‌ است‌ (نك: ص‌ 26، 50، نيز ذيل‌، 9، 12، 92، جم).
عالم‌ آراي‌ عباسى‌ افزون‌ بر جنبة تاريخى‌، دانشنامه‌اي‌ است‌ كه‌ خواننده‌ را با جغرافياي‌ شهرها، جشنها، اعياد ملى‌ و مذهبى‌، آداب‌ و رسوم‌ ايرانيها و غير ايرانيها، ضيافتها و عزاداريها و جز آن‌ آشنا مى‌سازد. اين‌ كتاب‌ به‌ سرعت‌ چنان‌ شهرتى‌ يافت‌ كه‌ بيشتر مورخان‌ پس‌ از اسكندربيك‌، اخبار صفويان‌ را از آن‌ كتاب‌ برگرفتند كه‌ از آن‌ ميان‌ مى‌توان‌ به‌ محمد يوسف‌ واله‌ (نك: خلد برين‌، 400 به‌ بعد؛ قس‌: اسكندربيك‌، عالم‌ آرا، 125 به‌ بعد) و رضاقلى‌ هدايت‌ در روضة الصفاي‌ ناصري‌ اشاره‌ كرد. اين‌ مورخ‌ گاه‌ مطالب‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌ (نك: ص‌ 863؛ قس‌: هدايت‌، 8/413) را تحريف‌ كرده‌ است‌.
عالم‌ آراي‌ عباسى‌ حدود 100 سال‌ پس‌ از تأليف‌ در 1142ق‌/ 1729م‌ به‌ فرمان‌ ابراهيم‌ پاشا نوشهرلى‌ (ه م‌)، صدراعظم‌ عثمانى‌ و به‌ وسيلة محمد نبى‌ به‌ تركى‌ ترجمه‌ شد (نك: V(2)/1082 .(IA, نخستين‌ بار درن‌1 گزيده‌اي‌ از عالم‌ آراي‌ عباسى‌ را كه‌ به‌ رويدادهاي‌ مازندران‌ مربوط مى‌شد، در كتابى‌ با نام‌ «منابع‌ اسلامى‌ دربارة تاريخ‌ سرزمينهاي‌ جنوبى‌ درياي‌ خزر2» در پترزبورگ‌ (1850م‌) به‌ چاپ‌ رساند (نك: افشار، مقدمه‌ بر عالم‌ آرا، شش‌). متن‌ كامل‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌ در 1313-1314ق‌/1895-1896م‌ در تهران‌ چاپ‌ سنگى‌ شد. سپس‌ ايرج‌ افشار بر اساس‌ همين‌ چاپ‌، آن‌ را در دو مجلد در 1334- 1335ش‌ با فهرستهاي‌ كاملى‌ در تهران‌ منتشر كرد و 11 مقاله‌ از صحيفة اول‌ را كه‌ چاپ‌ سنگى‌ فاقد آن‌ بود، از روي‌ دو نسخة كتابخانة مجلس‌ شورا بدان‌ افزود (نك: اسكندربيك‌، همان‌، 1099 به‌ بعد؛ افشار، همان‌، 1097). همانطور كه‌ افشار (همان‌، دوازده‌) يادآور شده‌، اين‌ متن‌ را تصحيح‌ انتقادي‌ نكرده‌، و حتى‌ غلطهاي‌ چاپ‌ سنگى‌ همچنان‌ در چاپ‌ جديد نيز باقى‌ مانده‌، و تنها در فهرستها تصحيح‌ شده‌ است‌. سيوري‌ تمام‌ كتاب‌ را به‌ انگليسى‌ ترجمه‌ كرد و با نام‌ «تاريخ‌ شاه‌ عباس‌ كبير» در دو مجلد در 1978- 1979م‌ در بولدر كلرادو به‌ چاپ‌ رسانيد. اساس‌ ترجمة سيوري‌ چنانكه‌ خود مى‌نويسد همان‌ چاپ‌ افشار بوده‌، ولى‌ مترجم‌ با مراجعه‌ به‌ نسخة كاملى‌ از عالم‌ آراي‌ عباسى‌ در دانشگاه‌ كمبريج‌ (شم H14 )، H13, نواقص‌ آن‌ را بر طرف‌ كرده‌، و نيز بخش‌ اعظم‌ مديحة ابوطالب‌ ميرزا را كه‌ در بسياري‌ از نسخه‌ها و چاپ‌ افشار نبود، از روي‌ نسخة شمارة 17927 موزة بريتانيا به‌ ترجمة كتاب‌ افزوده‌ است‌ (همو، .(I/27 همچنين‌ بخشهايى‌ از اين‌ كتاب‌ كه‌ با تاريخ‌ گرجستان‌ مرتبط است‌، با عنوان‌ اطلاعاتى‌ دربارة گرجستان‌ از كتاب‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌، همراه‌ با ترجمة گرجى‌ و مقدمة ولاديمير پوتوريدزه‌، در 1969م‌ در تفليس‌ منتشر شده‌ است‌.
2. ذيل‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌. اسكندربيك‌ پس‌ از مرگ‌ شاه‌ عباس‌ و مقارن‌ آغاز سلطنت‌ شاه‌ صفى‌ در 1038ق‌، پس‌ از آنكه‌ تأليف‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌ را به‌ پايان‌ رساند، به‌ تشويق‌ برخى‌ از دوستانش‌ به‌ نگاشتن‌ رويدادهاي‌ سلطنت‌ اين‌ پادشاه‌ پرداخت‌ و آن‌ را تا بخشى‌ از سال‌ 1043ق‌/1633م‌ ادامه‌ داد (نك: ذيل‌، 5، 146).
استوري‌ بر اين‌ باور بود كه‌ تاريخ‌ شاه‌ صفى‌ نوشتة محمد معصوم‌ بن‌ خواجگى‌ با كتاب‌ خلاصة السير كه‌ درن‌ به‌شرح‌ آن‌ پرداخته‌، و آن‌ را ذيل‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌ پنداشته‌ بود، يكى‌ است‌ .(I/313-314) سپس‌ مينورسكى‌ ملاحظات‌ روماسكويچ‌ مبنى‌ بر اينكه‌ رويدادهاي‌ 4 سال‌ نخست‌ سلطنت‌ شاه‌ صفى‌ (1038- 1052ق‌/1629-1642م‌) در اين‌ اثر را اسكندربيك‌ به‌رشتةتحرير درآورده‌ است‌،تأييد كرد(ص‌ 541 -540 )؛ اما افشار (مقدمه‌ بر خلاصة السير، 16- 18) با مقايسة اخبار 4 سالة [5 سال‌ و اندي‌ درست‌ است‌] ذيل‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌ و نسخه‌هاي‌ خلاصة السير، به‌ درستى‌ دريافت‌ كه‌ تمامى‌ اين‌ كتاب‌ به‌ دست‌ محمد معصوم‌ بن‌ خواجگى‌ نوشته‌ شده‌، و آنچه‌ با عنوان‌ ذيل‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌ موجود است‌، كتاب‌ مستقل‌ ديگري‌ است‌.
ذيل‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌ توسط احمد سهيلى‌ خوانساري‌ در 1317ش‌ در تهران‌ به‌ چاپ‌ رسيد. در اين‌ كتاب‌ تنها شرح‌ رويدادهاي‌ 5 سال‌ و اندي‌ از نخستين‌ سالهاي‌ پادشاهى‌ شاه‌ صفى‌ از آن‌ اسكندربيك‌ است‌ (نك: ص‌ 1-146) و مصحح‌ براي‌ تكميل‌ تاريخ‌ سلطنت‌ اين‌ پادشاه‌، بقية وقايع‌ روزگار او را از كتاب‌ خلد برين‌ محمد يوسف‌ واله‌ اصفهانى‌، به‌ ذيل‌ عالم‌ آرا افزوده‌ است‌.
3. منشآت‌، مجموعة مكاتيب‌ و نامه‌هايى‌ است‌ كه‌ اسكندربيك‌ در مقام‌ منشى‌ ديوان‌ به‌ پادشاهان‌ ممالك‌ مجاور و واليان‌ ولايات‌ نوشته‌ است‌. مجموعه‌اي‌ از اين‌ نامه‌ها با عنوان‌ «كتاب‌ ترسل‌ من‌ منشآت‌ خواجه‌ اسكندربيك‌ منشى‌» در كتابخانة ليدن‌ موجود است‌ (نك: استوري‌، ، I/309 حاشيه‌). همچنين‌ در ضمن‌ مجموعة منشآتى‌ كه‌ توسط محمد صالح‌ برادرزادة اسكندربيك‌ فراهم‌ آمده‌، و در كتابخانة مجلس‌ شورا (شم 2901) موجود است‌، برخى‌ از نامه‌هاي‌ او (مثلاً شم 23، 25، 47، 91) ديده‌ مى‌شود (نك: مركزي‌، 233-240). محسن‌ امين‌ در اعيان‌ الشيعه‌ آثار ديگري‌ به‌ اسكندربيك‌ منشى‌ نسبت‌ داده‌ (3/302) كه‌ همگى‌ متعلق‌ به‌ يكى‌ از علماي‌ شيعة هند به‌ نام‌ نجم‌ الدين‌ اسكندر است‌ (قس‌: آقابزرگ‌، 20/262، 267، 284- 285، 25/224).
مآخذ: آقابزرگ‌، الذريعة؛ ابن‌ بزاز، صفوة الصفا، بمبئى‌، 1329ق‌/1911م‌؛ اسكندربيك‌ منشى‌، ذيل‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌، به‌ كوشش‌ احمد سهيلى‌ خوانساري‌، تهران‌، 1317ش‌؛ همو، عالم‌ آراي‌ عباسى‌، به‌ كوشش‌ ايرج‌ افشار، تهران‌، 1350ش‌؛ افشار، ايرج‌، مقدمه‌ و حاشيه‌ بر عالم‌ آراي‌ عباسى‌ (نك: هم، اسكندربيك‌ منشى‌)؛ همو، مقدمه‌ بر خلاصة السير محمد معصوم‌ اصفهانى‌، تهران‌، 1368ش‌؛ امين‌، محسن‌، اعيان‌ الشيعة، به‌ كوشش‌ حسن‌ امين‌، بيروت‌، 1403ق‌/1983م‌؛ پيگولوسكايا و ديگران‌، تاريخ‌ ايران‌ از دوران‌ باستان‌ تا پايان‌ سدة هيجدهم‌، ترجمة كريم‌ كشاورز، تهران‌، 1346ش‌؛ تذكرة الملوك‌، به‌ كوشش‌ محمد دبيرسياقى‌، تهران‌، 1332ش‌؛ جهانگشاي‌ خاقان‌، به‌ كوشش‌ الله‌ دتامضطر، اسلام‌ آباد، 1406ق‌/1986م‌؛ حصوري‌، على‌، «سالهاي‌ عالم‌ آرا»، نامة مؤسسة آسيايى‌، شيراز، 1353ش‌، شم 1؛ خواندمير، غياث‌ الدين‌، حبيب‌ السير، به‌ كوشش‌ محمد دبيرسياقى‌، تهران‌، 1362ش‌؛ روملو، حسن‌، احسن‌ التواريخ‌، به‌ كوشش‌ عبدالحسين‌ نوايى‌، تهران‌، 1357ش‌؛ سهيلى‌ خوانساري‌، احمد، مقدمه‌ بر گلستان‌ هنر (نك: هم، قاضى‌ احمد قمى‌)؛ همو، مقدمه‌ و حاشيه‌ بر ذيل‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌ (نك: اسكندربيك‌ منشى‌)؛ عالم‌ آراي‌ صفوي‌، به‌ كوشش‌ يدالله‌ شكري‌، تهران‌، 1350ش‌؛ قاضى‌ احمد قمى‌، گلستان‌ هنر، به‌ كوشش‌ احمد سهيلى‌ خوانساري‌، تهران‌، 1352ش‌؛ كسروي‌، احمد، «نژاد و تبار صفويه‌»، آينده‌، تهران‌، 1356ش‌؛ مركزي‌، ميكروفيلمها؛ واله‌، محمد يوسف‌، خلد برين‌، به‌ كوشش‌ هاشم‌ محدث‌، تهران‌، 1372ش‌؛ همو، «خلدبرين‌»، همراه‌ ذيل‌ عالم‌ آراي‌ عباسى‌ (نك: هم، اسكندربيك‌ منشى‌)؛ هدايت‌، رضاقلى‌، روضة الصفاي‌ ناصري‌، تهران‌، 1339ش‌؛ هينتس‌، والتر، شاه‌ اسماعيل‌ دوم‌ صفوي‌، ترجمة كيكاووس‌ جهانداري‌، تهران‌، 1371ش‌؛ نيز:
Browne, E. G., A Literary History of Persia, Cambridge, 1969; Erdmann, F., X Iskender Munschi und sein Werk n , ZDMG, 1861, vol. XV; IA; Iranica; Lambton,A.K.S., X Persian Biographical Literature n , Historians of the Middle East, eds. B. Lewis et al., London, 1962; Minorsky, V., X Reviews of Books n , Bulletin of the School of Oriental and African Studies, 1939-1942, vol. X; Rieu, Ch., Catalogue of the Persian Manuscripts in the British Museum, Oxford, 1879; Savory, R. M., introd. History of Shah q Abbas the Great, Boulder, 1978; Storey, C. A., Persian Literature, London, 1970; Walsh, J. R., X The Histori- ography of Ottoman- Safavid Relations in the Sixteenth and Seventeenth Centuries n , Historians of the Middle East, eds. B. Lewis et al., London, 1962.
ابوالفضل‌ خطيبى‌

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 8  صفحه : 3429
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست