responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 6  صفحه : 2464
ابوالفضل شيرازی
جلد: 6
     
شماره مقاله:2464

ابوالفضل شيرازي، عباس بن حسين بن عبدبن فاخر (303-362ق/915-973م)، وزير دو تن از اميران آل بويه عراق از پيشينه خاندان او جز اينكه گفته شد جدش فاخر پينه دوز بوده است اطلاعي دردست نيست ابوالفضل در شيراز متولد شد ظاهراً تحصيلات چنداني نداشته اما نزد اميران آل بويه به بزرگي و شايستگي در تدبير امور معروف بوده است و آنان وي را شيح مي‌خوانده‌اند.
بنابر نوشته حصري پس ازآنكه معزالدوله احمدبن بويه (نك‌: ﻫ د. 1/633) بر بغداد چيره شده (334ق) ابوالفضل به دعوت او بدانجا رفت (ص 332-335). اين روايت مي‌نماياند كه وي پيش ازآن در فارس در خدمت معزالدوله بوده است البته اين قول درست‌تر از آن است كه نوشته‌اند وي به همراه معزالدوله وارد بغداد گرديد (نك‌: همداني 204)
ابوالفضل در 349ق/960م با دختر ابومحمد حسن بن محمد مهلبي (نك‌: ﻫ د،2/166) وزير معزالدوله ازدواج كرد و اين امر سبب نفوذ و برتري وي بر اقرانش نزد وزير گشت (ابوعلي مسكويه، 2/181، همداني همانجا) در 352ق كه مهلبي براي حمله به عمان در بصره به سرمي‌برد، ابوالفضل به همراه ابوالفرج محمد بن عباس بن فسانجس (د 342ق) جانشين وزير در بغداد بود. تعلل مهلبي براي حمله به عمان سبب خشم امير ديلمي شد و او را به بغداد فراخواند، اما مهلبي در راه بيمار شد و در شعبان همين سال درگذشته چون اين خبر به بغداد رسيد ابوالفضل شيرازي و ابوالفرج بن فسانجس، خانواده وزير را دستگير كردند و نزد معزالدوله بردند و براي يافتن محل اموال مهلبي به شكنجه آنان پرداختند (ابوعلي مسكويه، 2/196-198، همداني، 184-185، تنوخي، 4/49-51، 123). پس از آن معزالدوله رشته كارها را به ابوالفضل شيرازي و ابوالفرج بن فسانجس سپرد بي‌آنكه به آنها نام وزير دهد.
در سالهاي 354 و 355 ق ابوالفضل شيرازي با صرف ميليونها درهم دو ميهماني بزرگ و باشكوه براي معزالدوله ترتيب داد تا شايد بتواند نظر او را براي وزارت انحصاري خود به دست آورد (حصري، 333-335، همداني، 204-205) در 355ق ابوالفضل از سوي معزالدوله مأمور جنگ با عمران بن شاهين شد ولي كاري از پيش نبرد و با مرگ معزالدوله در سال بعد كارشان به صلح انجاميد (ابوعلي مسكويه، 4/218، 231).
پس از معزالدوله پسرش عزالدوله ابومنصور بختيار (نك‌: ﻫ د، 1/634) به قدرت رسيد بختيار برخلاف وصيت پدر كوشيد ميان ابوالفضل و ابوالفرج اختلاف افكند، ‌تا بتواند توسط يكي از ثروت ديگري بهره‌مند شود. در اين زمان ابوالفضل به كمك شيرزادبن سرخاب، كاتب ايراني بختيار از غيبت ابوالفرج كه در عمان به سر مي‌برد. بهره جست و براي دستيابي به منصب وزارت كوشيد و با پذيرفتن شروط وزارت ـ ازجمله سامان دادن به كار سپاهيان ترك و ديلم ـ به وزارت نشست (ابوعلي مسكويه، 2/234-235، 236-238، 240-242، همداني 199). آنگاه به سركوب حبشي برادر بختيار كه به تحريك اطرافيانش از فرستادن خراج بصره به بغداد سرباز مي‌زد، مأمور شد و با حيله حبشي را در جنگ شكست داد و او و تمامي افراد خانواده و نزديكانش را دستگير و اموال بسياري از آنان را مصادره كرد. اين پيروزي سبب فزوني قدرت و تسلط ابوالفضل بر كارها گرديد (ابوعلي مسكويه، 2/242-247).
در 358ق كمي پس از تبعيد شيرزاد بن سرخاب، يا در 359ق (همو، 2/260، همداني، 204) ابوالفضل از وزارت خلع شد و سپس دستگير و اموالش مصادره گرديد. سعايت شيرزاد از وزير ـ كه وي را در تبعيد خويش دخيل مي‌دانست ـ نزد بختيار و اتفاق دشمنانش ابوقره حسين بن محمد قنائي (عامل واسط) سبكتكين حاجب و ابوالفرج بن فسانجس برضد وي، از عوامل بركناري او بودند (ابوعلي مسكويه، 2/257-263).
ابوالفرج با تعهد مصادره 000‘000‘9 درهم از اموال ابوالفضل و كارگزارانش به وزارت بختيار دست يافت اما وزارت او نيز به علت ختلافش با ابوقره ديري نپاييد و ابوقره موجبات عزل او و انتصاب مجدد ابوالفضل شيرازي را به وزارت فراهم آورد. در شعبان 360/ژوئن 971 هنگامي كه ابوالفرج در اهواز به سرمي‌برد، به دستور بختيار دستگير و اموالش مصادره شد مدت وزارت ابوالفرج را 13 ماه و 3 روز نوشته‌اند (همو، 2/263-269، 283؛ همداني، 208؛ تنوخي، 2/220).
ابوالفضل آنگاه از سوي بختيار براي پيكار با عمران بن شاهين به جامده رفت و پس از يك سال نبرد به موفقيت‌هايي دست يافت (ابوعلي مسكويه، 2/296؛ همداني، 209). او باقي مانده دوره وزارت خود را مصروف مقابله با رقباي خود كرد. در همان سال اموال ابوقره توسط وي مصادره شد و خود او به قتل رسيد (ابوعلي مسكويه، 2/287-289، همداني، همانجا). در پي اقدام سبكتكين حاجب براي آزادي ابوالفرج و سپس پنهان كردن وي ابوالفضل براي از بين بردن قدرت حاجب دست به حيله زد و به قصد تفرقه افكني ميان تركان بختكين آزاد رويه را به واسط دعوت كرد تا او را جانشين سبكتكين كند، اما از اين ترفند بهر‌ه‌اي نبرد (ابوعلي مسكويه، 2/292-293).
در 361ق در پي حملة روميها به سرزمينهاي اسلامي و تصرف نصيبين مردم و امراي آٍن نواحي به كوفه نزد بختيار رفتند و او را براي جهاد با كفار تحت فشار قرار دارند. بختيار نيز محمد بن بقيه را براي ميانجيگري ميان ابوالفضل و سبكتكين به بغداد فرستاد و آن دو را مأمور جمع‌آوردن مردم براي جهاد كرد، اما نتيجة اين اقدام ايجاد هرج و مرج و قتل و غارت مردم توسط اتراك و عياران در بغداد بود. در اين ميان ابوالفضل شيرازي از طرف بختيار ـ كه به بغداد بازگشته بود ـ درصدد طلب مال از خليفه المطيع‌للـه به بهانة تأمين هزينة جهان برآمد. خليفه ابتدا از اين كار امتناع كرد، ولي سرانجام ناچار شد با فروش لباسها و بعضي وسايل خانه‌اش 000‘400 درهم به او پرداخت كند. مصادرة اموال مردم براي تأمين هزينه‌هاي سپاه و مخارج بختيار و اطرافيانش توسط وزير، سبب تعطيل بازار، بحران اقتصادي و تشديد نابساماني و قتل و غارت گرديد. همچنين سوختن بازار و محلة شيعه‌نشين كرخ توسط يكي از غلامان سني مهب ابوالفضل كه ظاهراً به تلافي قتل يكي از مأمورانش صورت گرفت، سبب شد تا وزير را در مساجد لعن و نفرين كنند و همين امر موجبات سقوط وي را فراهم آورد. در اين آتش‌سوزي مهيب از هلاك 17000 تن و تخريب 320 خانه، 300 دكان، 33 مسجد و چند گرمابه، ياد شده است (همو، 2/303-309؛ همداني، 210-211؛ ابن اثير، 8/618-619، 628) كه خالي از اغراق به نظر نمي‌رسد. گيفن (ايرانيكا، I/291) به درستي خاطر نشان مي‌كند كه مداخلة وزير در اين ماجرا را بايد با توجه به سابقة منازعات فقه‌اي در بغداد و كرخ در آن روزگار در نظر گرفت (براي مثال، نك‌: ابوعلي مسكويه، 2/306؛ همداني، 187).
ابوالفضل شيرازي پس از اين آشوب، ابواحمد موسوي را از نقابت شيعيان بركنار كرد و او نيز در شمار دشمنان وزير قرار گرفت. در 362ق ابونصر، معروف به ابن سراج (از اشرار مشهور) و محمدبن احمد جرجرائي، دو تن از دشمنان وزير، ابن بقيه (ﻫ م) خوانسالار و مقرب بختيار را به خلع وزير برانگيختند. آنان با كمك سبكتكين موافقت بختيار را جلب كردند و ابوالفضل شيرازي در 6 ذيحجة همين سال دستگير شد و اموالش مصادره گرديد. سپس او را توسط محمد بن عمر بن يحيي علوي به كوفه بردند كه پس از مدتي در زندان درگذشت و به روايتي او را مسموم كردند (ابوعلي مسكويه، 2/309، 311، 313؛ همداني، 212؛ ابن اثير، 8/628-629).
همسر ابوالفضل، زينت دختر مهلبي، نيز سرانجام خوشي نداشت، زيرا پس از دستگيري ابوالفضل و در پي دعوت بختيار براي ازدواج با وي، پنهان شد، اما كمي بعد از آنكه مأموران بختيار به‌رغم جست و جوي بسيار از يافتن وي نااميد گشتند، جسدش در يكي از محلات بغداد پيدا شد (حصري، 336).
مآخذ: ابن اثير، الكامل، ابوعلي مسكويه احمدبن محمد تجارب الامم، ‌به كوشش آمدرز، قاهره، 1333ق/1915م، تنوخي، محسن بن علي نشوار المحاضره، ‌به كوشش عبود شالجي بيروت، 1391ق/1971م، حصري ابراهيم بن علي جمع الجواهر في ا لملح والنوادر، به كوشش علي محمد بجاوي، قاهره، 1372ق/1953م، ‌همداني محمدبن عبدالملك، تكمله تاريخ الطبري، به كوشش البرت كنعان، بيروت. 1961م، نيز:
Iranica.
محمدعبدعلي
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 6  صفحه : 2464
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست