اَبوالْجارود، از رجال سیاسی و مذهبی نیمۀ اول سدۀ 2ق/8م، که از او به عنوان یکی
از اصحاب امامان باقر و صادق(ع) و نیز بنیانگذار فرقۀ جارودیه نام برده شده است.
از میان انبوه منابعی که از او نام بردهاند، تنها اندکی میتواند برای ارائۀ
گزارشی از شخصیت و زندگی او مفید افتد و خلط میان او و دیگران نیز بر ناشناختهتر
ماندن شخصیت او افزوده است.
در بیشتر منابع نام او به صورت زیادبن منذر آمده است (یحیی بن معین، 3/366، 445؛
بخاری، 2(1)/371؛ طوسی، رجال، 122، 197). زیاد بن ابی زیاد، گونۀ دیگری که برای نام
او آوردهاند (نک : خوارزمی، 29؛ شهرستانی، 1/140)، احتمالاً بر اثر خلط با نام
یزید بن ابی زیاد، از محدثان مشهور که در قیام زید شرکت گسترده داشت (نک :
ابوالفرج، 145؛ ذهبی، 6/132-133)، پدید آمده است. در منابع بدو، کنیۀ دوم
«ابوالنجم» (ابن ندیم، 226) و نسبتهای «عبدی» (همانجا؛ مسعودی، 3/208) و «ثقفی» نیز
داده شده که تنها نسبت اخیر در مآخذ کهن رجالی تکرار شده است (نک : بخاری، همانجا؛
مسلم، 96؛ ابن حبان، 1/306). گاه نیز او را منسوب به قبیلۀ «هَمْدان» و بهویژه از
تیرۀ «خارِف» بر شمردهاند (نک : ابن غضائری، 10؛ نجاشی، 170؛ طوسی، همانجا).
اطلاعات پراکندهای حاکی از ایرانی تبار بودن ابوالجارود وجود دارد که باید با
احتیاط تلقی شود: طوسی در رجال (همانجا) بدون اشاره به تبار نیاکان، او را «مولا»
خوانده است؛ سعد اشعری (ص 18) از وی به عنوان «اعجمی» یاد کرده و بعید نیست که
گفتار او ناشی از خلط با شاعری به نام زیاد اعجم (د ح 100ق، نک : ابن شاکر،
2/29-30) بوده باشد؛ برخی نیز، رئیس فرقۀ جارودیه را «خراسانی» دانستهاند (نک :
حمیری، 1/308).
باتوجه به اینکه ابوالجارود از ابوالطفیل عامر بن واثله (د حداکثر 110ق/728م) روایت
کرده، دیرترین تاریخی که برای تولد او میتوان ذکر کرد، سالهای پایانی سدۀ نخست
هجری است، اما روایتی که در آن، او خطاب به امام محمد باقر (ع) خود را «کبیر السّن»
خوانده است، با این تخمین سازگاری ندارد (نک : راوندی، 135). به هر روی، در اینکه
ابوالجارود، محضر امام سجاد(ع) را درک کرده باشد، تردید وجود دارد؛ بهویژه با توجه
به اینکه وی در روایت از امام سجاد(ع) با واسطۀ فرزند ایشان، عبداللـه روایت میکند
(نک : احمد بن عیسی، 1/649، 2/711) و در یک مورد روایت مستقیم وی از امام سجاد(ع)
(کلینی، 1/221)، امکان افتادگی وجود دارد (نیز نک : خوئی، 7/163).
ابوالجارود از اصحاب امام محمد باقر(ع) بود و از روایات بسیاری که از آن حضرت نقل
کرده، میتوان به ارتباط نزدیک او با آن امام پی برد. با اینهمه وی، گویا به سبب
اندیشههای خاص و عدم پایبندی به تقیه ــ که شیعیان در آن دوره به آن ملزم بودند
ــ از سوی امام طرد شد و گفتهاند که امام(ع) به او «سُرحُوب» (= شیطان کور ساکن
دریا) لقب داده بود (نوبختی، 48-49؛ کشی، 229). بنابر پارهای روایات مندرج در
معرفه الرجال کشی (ص 230-231)، ابوالجارود در دورۀ امامت حضرت صادق(ع) نیز به جهت
حفظ عقایدش مورد طعن و نکوهش آن امام قرار گرفت.
نگرش ابوالجارود به مسألۀ امامت و عدم پایبندی به تقیه او را از امام باقر و امام
صادق(ع) دور ساخت و موجب شد تا به سمت زیدبن علی بگراید. برخی روایات او از زیدبن
علی جالب توجه است که از آن جمله خطبۀ زید به هنگام خروج (ابوطالب، تیسیر، 195-196؛
سیاغی، 1/129) و روایات و پرسشهایی فقهی و تفسیری از زیدبن علی به روایت او (نک :
فرات، 127-128؛ المرشدباللـه، 2/42، 75؛ قاسم بن محمد، 3/221؛ احمدبن عیسی، 2/901)،
شایستۀ ذکر است. او از یحیی بن زید نیز استماع حدیث کرده است (نک : ابوطالب، همان،
312؛ مادلونگ، 44؛ قس: احمد بن عیسی، 1/197). به هر روی میدانیم که ابوالجارود در
پی قیام زیدبن علی (122ق/740م) به جانب او گرایید (نجاشی، همانجا)، ولی برخی روایات
موجود دربارۀ فعالیتهای او در جریان قیام زید چندان قابل اعتماد نیست، از آن جمله
این روایت که او همراه با فضیل بن زبیر رسّان، در جلب حمایت ابوحنیفه از قیام زید،
کوشش کرد (وان آرندونک، 307، به نقل از الافادۀ ابوطالب هارونی)، ولی مقایسۀ روایتی
که در الافاده نقل گردیده (برگ 8 ب)، با روایت قدیمتر ابوالفرج اصفهانی (ص
145-146)، احتمال خلط ابوالجارود با یزید بن ابی زیاد را پیش میآورد.
از دگر سو، بلاذری (3/251) و طبری (تاریخ، 2/1711) در جریان قیام زید، از کسی به
نام «زیاد نهدی» نام بردهاند که پس از شکست قیام، جسدش همراه پیکر زید به دار
کشیده شده است. اینکه برخی منابع ابوالجارود را «نهدی» دانستهاند (ابن حجر،
3/386)، وان آرندونک (ص 308) را بر آن داشته، تا «زیاد نهدی» مزبور را با
ابوالجارود یکی شمارد و چنین پندارد که ابوالجارود در جریان قیام زید کشته شده است.
ابوالفرج اصفهانی (ص 136) نیز در روایتی آورده که «ابوالجارود زیاد بن منذر همدانی»
در میمنۀ سپاه، مشعل در دست شعار میداده است و ممکن است این گزارش به «زیاد نهدی»
مصلوب باز گردد. نقش ابوالجارود در جریان قیام زیدبن علی هرچه بود، در صورت پذیرش
حیات او پس از قیام، از فعالیتهای او در این دورۀ پایانی از زندگی و رابطهاش با
زیدیه و امامیه چیزی دانسته نیست.
مرگِ ابوالجارود را ابن حجر (3/387، به نقل از بخاری) بین 150 تا 160ق دانسته است و
این سخن از آنجا مقبول مینماید که در میان راویانِ ابوالجارود، نامِ حسن بن محبوب
(ز 149ق، نک : کشی، 584؛ ابن بابویه، 4/132) و عبداللـه بن حمّاد انصاری (زنده در
229ق، نک : ابن ابی زینب، 101) به چشم میخورد. علاوه بر آنان، کسانی چون محمد بن
سنان (کلینی، 1/304، 8/263، جم(، محمدبن بکر ارحبی (ابوعبداللـه علوی، 16، 17، 87،
جم(، ابومِخنف (طبری، همان، 2/676) و نصربن مزاحم (خطیب، 13/282؛ ابو عبداللـه
علوی، 75؛ احمد بن عیسی، همانجا) از او استماع نمودهاند.
ابوالجارود در کتب رجالی اهل سنت سخت مطعون است، تا بدانجا که روایت حدیث از وی را
روا ندانستهاند (نک : یحیی بن معین، 3/456؛ احمدبن حنبل، 3/382؛ ابن عدی،
3/1046-1048). عبارات کتب رجال امامیه نیز غالباً با نقل اقوال ائمه(ع) در لعن و ذم
او همراه است (مثلاً نک : کشی، 229-230؛ علامۀ حلی، 223)، ولی ابن غضائری (10-11)
متذکر شده که امامیه احادیث او را مکروه داشته و بیشتر به روایتهایی که از قول
محمدبن بکر ارحبی از او نقل شده باشد، اعتماد داشتهاند تا روایات محمدبن سنان و
بدین ترتیب از شدن نقد کاسته شده است. از طرفی ابن قولویه روایت او را در کامل
الزیارات (ص 47) نقل کرده و شیخ مفید (ص 129) وی را در زُمرۀ رجالی میشمرد که
احادیث فقهی از آنان روایت میشود. از اینرو عجیب نیست که روایات وی، در سطح
گستردهای در کتب معتبر امامیه نقل شده است (برای فهرستی از روایات او در کتب اربعۀ
امامیه، نک : خوئی، 21/349-351). همچنین روایات فقهی فراوانی از او غالباً به
روایت محمد بن بکر ارحبی در امالی احمد بن عیسی (مثلاً نک : 1/49، 55، 107-108،
2/901، 936، جم( و نیز دیگر منابع زیدی (مثلاً نک : ابوطالب، تیسیر، 32، 34؛
المرشد باللته، 1/17، 149، جم( یافت میشود.
در مآخذ، دو اثر به وی نسبت داده شده است، یکی اصل و دیگری التفسیر که وی مدعی بود،
مضامین آنها را از امام باقر(ع) شنیده بوده است. اصل منسوب به ابوالجارود را کثیر
بن عیّاش روایت کرده است که گفتهاند در ماجرای خروج ابوالسرایا در 200ق شرکت داشت
(طوسی، فهرست، 72-73). از تفسیر وی که بیشتر به تفسیر امام باقر(ع) شهرت داشته است
(ابن ندیم، 36)، بخشهایی در کتاب تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی نقل شده است
(نک : آقابزرگ، 4/302-310). همچنین این تفسیر مورد استفادۀ کسانی چون فرات کوفی (ص
101، 120، 147، جم( و عیاشی (1/17، 86، 333) قرار گرفته است (نیز نک : ابن طاووس،
121-122، که اشاره به تفسیر امام باقر(ع) دارد)، در حالی که اهل سنت با این تفسیر
سخت مخالفت میورزیدهاند (نک : ابن ابی حاتم، 1(2)/546) و دارقطنی محدث شهیری
مانند ابن شاهین را به سبب استفاده از تفسیر ابوالجارود در تفسیر خود، سخت مورد
نکوهش قرار داده است (نک : خطیب، 11/267). با اینهمه، طبری در تفسیر (30/171) و
بعدها حسکانی در شواهد التنزیل (1/274، جم( به تفسیر ابوالجارود نسبت داده است،
اما اینکه خود او تا چه حد در شکلگیری این عقاید مؤثر بوده است، دانسته نیست.
کهنترین مأخذ موجود، برای شرح عقاید کلامی وی، کتاب مسائل الامامه از ناشیء اکبر
است که براساس آن، وی معتقد بود که پیامبر(ص) به جانشینی امام علی(ع) و سپس امام
حسن و امام حسین(ع) تصریح کرده است (ص 42؛ نیز نک : اشعری، علی، 133). به عقیدۀ
ابوالجارود پس از حسنین(ع) نص قطع گردیده است، اما امامت از فرزندان فاطمه(ع) خارج
نشدنی است. او میپنداشت هر که از فرزندان فاطمه(ع) مردم را به سوی خود بخواند،
امام «مفترض الطاعه» است و بر مردم است که او را امام بدانند (ناشیء اکبر، همانجا).
از اینرو، وی از ابوبکر و عمر برائت جست و آنان را غاصبان خلافت خواند (همانجا؛
حمیری، همانجا). به عقیدۀ ابوالجارود که در این قسمت، با عقیدۀ دیگر زیدیان مشترک
است، تشخیص دقیق امام افضل، به سبب کثرت فرزندان فاطمه(ع) دشوار است و از اینرو،
شرط امامت، «خروج» است. وی همچنین، معتقد بود که امام به هنگام بروز حوادث، آنچه را
باید انجام دهد، به وی الهام میشود (ناشیء اکبر، 43). دور از انتظار نیست که عقاید
منسوب به فرقۀ جارودیه، با عقاید ابوالجارود، به عنوان بنیانگذار آن، در منابع
فرقه شناختی تفکیک پذیر نیست (نک : ﻫ د، جارودیه).
مآخذ: آقابزرگ، الذریعه، ابن ابی حاتم، عبدالرحمن بن محمد، الجرح و التعدیل،
حیدرآباد دکن، 1371ق/1952م؛ ابن ابی زینب، محمدبن ابراهیم، الغیبه، بیروت،
1403ق/1983م؛ ابن بابویه، محمدبن علی، فقیه من لایحضره الفقیه، به کوشش حسن موسوی
خرسان، بیروت، 1401ق/1981م؛ ابن حیان، محمد، المجروحین، به کوشش محمود ابراهیم
زاید، بیروت، 1396ق؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن،
1325ق؛ ابن شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1973م؛ ابن
طاووس، علی بن موسی، سعدالسعود، نجف، 1369ق/1950م؛ ابن عدی، عبداللـه، الکامل فی
الضعفاء، بیروت، 1405ق/1985م؛ ابن غضائری، احمدبن حسین، الافاده، نسخۀ خطی کتابخانۀ
واتیکان، شم 1159؛ همو، تیسیر المطالب من امالی الامام ابیطالب، به کوشش یحیی
عبدالکریم فضیل، بیروت، 1395ق/1975م؛ ابوعبداللـه علوی، محمدبن علی، الاذان بحیّ
علی خیرالعمل، به کوشش یحیی عبدالکریم فضیل؛ دمشق؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل
الطالبیین، به کوشش احمد صقر، قاهره، 1368ق/1949م؛ احمدبن حنبل، الملل و معرفه
الرجال، به کوشش وصی اللـه عباس، بیروت، 1408ق/1988م؛ احمد بن عیسی، امالی (رأب
الصدع)، تدوین محمد بن منصور، به کوشش علی بن اسماعیل صنعانی، بیروت، 1410ق/1990م؛
اشعری، سعدبن عبداللـه، المقالات والفرق، به کوشش محمد جواد مشکور، تهران، 1963م؛
اشعری، علی بن اسماعیل، مقالات الاسلامیین، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید،
قاهره، 1369ق/1950م؛ بخاری، محمد بن اسماعیل، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن،
1383ق/1963م؛ بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، بخش مربوط به امام حسن و امام
حسین(ع)، به کوشش محمد باقر محمودی، بیروت، 1397ق/1977م؛ حسکانی، عبیداللـه بن
عبداللـه، شواهد التنزیل، به کوشش محمد باقر محمودی، بیروت، 1393ق/1974م؛ حمیری،
نشوان بن سعید، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، به کوشش عبداللـه جرافی،
بیروت، عالم الکتب؛ خطیب بغدادی، احمدبن علی، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ خوارزمی،
مفاتیح العلوم، به کوشش فان فلوتن، لیدن، 1895م؛ خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال
الحدیث، بیروت، 1403ق/1983م؛ ذهبی، محمدبن احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب
ارنؤوط و حسین اسد، بیروت، 1401ق/1981م؛ راوندی، سعید بن هبه اللـه، الدعوات، قم،
1407ق؛ سیّاغی، حسین بن احمد، الروض النضیر، طائف، 1388ق/1968م؛ شهرستانی،
عبدالکریم بن احمد، الملل و النحل، به کوشش محمد فتح اللـه بدران، قاهره،
1375ق/1956م؛ طبری، تاریخ، به کوشش دخویه، لیدن، 1879-1881م؛ همو، تفسیر؛ طوسی،
محمدبن حسن، رجال، به کوشش محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، 1380ق/1961م؛ همو، فهرست،
به کوشش محمد صادق آل بحرالعلوم، نجف، کتابخانۀ مرتضویه؛ علامۀ حلی، حسن بن یوسف،
رجال، نجف، 1381ق/1961م؛ عیاشی، محمدبن مسعود، تفسیر، به کوشش هاشم رسولی محلاتی،
تهران، 1380ق؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر، نجف، 1354ق؛ قاسم بن محمد، الاعتصام
بحبل اللـه المتین، به کوشش احمد زباره، صنعا، 1403-1408ق؛ کشی، محمد، معرفه
الرجال، اختیار طوسی، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، 1348ش؛ کلینی، محمدبن یعقوب،
الکافی، تهران، 1348ش؛ المرشد باللـه، یحیی بن حسین، الامالی، بیروت، 1403ق/1983م؛
مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، بیروت، 1385ق/1966م؛ مسلم بن حجاج نیشابوری،
الکنی والاسماء، به کوشش مطاع رابیشی، دمشق، 1404ق/1984م؛ مفید، محمد بن محمد،
«الرساله العددیه»، ضمن الدر المنثور، قم، 1398ق؛ ناشیء اکبر، عبداللـه بن محمد،
مسائل الامامه، به کوشش یوزف فان اس، بیروت، 1971م؛ نجاشی، احمدبن علی، رجال، به
کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، 1407ق؛ نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، به کوشش
هلموت ریتر، استانبول، 1931م؛ یحیی بن معین، التاریخ، به کوشش احمد محمد نورسیف،
ریاض، 1399ق/1979م؛ نیز:
Madelung, W., Der Imam al-Qāsim ibn Ibrāhīm und die Glaubenslehre der Zaiditen,
Berlin, 1965; Van Arendonk, C., Les Debuts de l'imāmat zaidite au Yemen, tr. J.
Ryckmans, Leiden, 1960.
علی بهرامیان