responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 1907
ابن هرمه
جلد: 5
     
شماره مقاله:1907


اِبْنِ هَرْمه، ابواسحاق ابراهیم بن علی بن سَلَمه بن عامر بن هرمۀ قرشی (90-176ق/709-792م)، شاعر مدیحه‌سرای مدینه در عصر اموی و اوایل عصر عباسی. سلسلۀ نسب او، با اندکی اختلاف در منابع کهن، به قبیلۀ قیس بن حارث بن فِهر ختم می‌شد که نسبت قبیلۀ قریش به او می‌رسد و انتساب وی به فهری و قرشی از همین جاست (ابن معتز، 20؛ طبری، 7/437؛ ابوالفرج، 4/367؛ خطیب بغدادی، 6/127، 128). نام دیگر قبیلۀ قیس، خُلُج است که چون از قریش جدا شدند (اختلجوا ممن کانوا معه)، به این نام شهرت یافتند (ابن معتز، همانجا؛ ابوعبید بکری، 1/398؛ نیز نک‌ : نفاع، 11-12). اجداد ابن هرمه در درۀ بطحان نزدیک مدینه اقامت داشتند و ابن هرمه در سیّاله (قریه‌ای نزدیک بطحان) زاده شد (بغدادی، 1/204؛ نفاع، همانجا؛ کحاله، 22). از زندگی او در میان قبیله‌اش، جز روایتی از ابوالفرج (4/367-368) که به طرد شدن او از قبیله و قصیدۀ هجائیۀ وی بر ضدّ آن قبیله اشاره کرده است، اطلاعی در دست نیست.
در تاریخ ولادت و وفات ابن هرمه نیز اختلاف است. ابن شاکر (1/35) و صفدی (6/60) ولادت او را در 70ق حدس زده‌اند و ابوالفرج (4/397) در 90ق دانسته است، اما باتوجه به مدیحه‌ای که ابن هرمه در 140ق سروده و خود را در آن هنگام 50 ساله خوانده (همانجا)، سال 90ق درست‌تر می‌نماید. دربارۀ وفاتش نیز بین سالهای 150ق (ابن شاکر، همانجا) و 176ق (ابن کثیر، 10/176) اختلاف است، اما اگر روایت اصمعی (نک‌ : ابن جنی، 2/11) درست باشد، وی در خلافت هارون‌الرشید (حک‌ 170-193ق/786-809م) زنده بوده و در این صورت 176ق صحیح می‌نماید (قس: سیوطی، شرح شواهد، 2/682).
آگاهی ما از زندگی ابن هرمه همانند بسیاری از معاصرانش، از شماری روایات ضد و نقیض به خصوص دربارۀ بخل‌ورزی، افراط در میگساری و مدایحی که دربارۀ فرزندان امام علی(ع) و خلفای اموی و عباسی سروده، فراتر نمی‌رود. زبیر بن بکار و ابن ابی طاهر و صولی هریک کتابی به نام اخبار ابن هرمه در دست داشته‌اند (نک‌ : ابن ندیم، 123-124، 159-160، 163-164) که از بین رفته است. منابع معاصر آنان یعنی اصمعی، معمر بن مثنی، جاحظ، ابن قتیبه و ابن معتز نیز جز یکی دو روایت کوتاه اطلاعی به دست نداده‌اند. تنها ابوالفرج اصفهانی در سدۀ 4ق روایات مختلفی دربارۀ او جمع‌آوری کرده که عمدۀ آگاهی ما متکی بدان است. سلسلۀ اسناد بیشتر روایات الاغانی بیانگر آن است که ابوالفرج اثر زبیر بن بکار را در اختیار داشته است. پس از ابوالفرج، تنوخی، مرزبانی و حصری، به‌ویژه ابن عساکر در سدۀ 6ق که گویا منابع بیشتری در اختیار داشته است، روایات اندکی بر آنها افزوده‌اند و از آن پس هرچه در منابع آمده، تقریباً تکرار سخنان گذشتگان است.
به گفتۀ ابوالعباس ثعلب (1/81)، ابن هرمه در دیار بنی تمیم پرورش یافت، اما به گزارش دیگر منابع گویا وی در زادگاه خود سیّاله (در یک منزلی مدینه) پرورش یافته و در همانجا اشعار شعرای جاهلی و اسلامی و معاصرانش را فرا گرفته و بیشترین دوران عمر خود را نیز در همانجا گذرانده است (ابوالفرج، 4/372، 393، 5/260؛ ابن عساکر، 2/240).
دوستی وی با اهل بیت از یک سو و مدح امویان از سوی دیگر، همچنین پای‌بندی او به برخی فرایض چون نماز و از سوی دیگر افراط در شرابخواری و عیاشی (نک‌ : خطیب تبریزی، 2/74؛ ابن معتز، 20-21؛ ابن عبدربه، 6/351-352؛ ابوالفرج، 4/387-388، 396)، از وی چهره‌ای دوگانه و متناقض ساخته است. از این‌رو، بدون در نظر داشتن شرایط سیاسی و اجتماعی آن روزگار نمی‌توان از وی تصویری واقعی به دست داد.
در روزگار ابن هرمه، مرکز خلافت به شام منتقل شد و مردم شهرهای مکه و مدینه به صف مخالفان حکومت پیوستند و جریانهای سیاسی و احزاب مخالفی در این دو شهر به وجود آمد. از این‌رو بیشتر شاعران به طمع دستیابی به جایزه و پاداش (و کمتر از روی اعتقاد) به یکی از این احزاب روی آوردند. ابن هرمه متمایل به طالبیان، فرزندان علی بن ابی‌طالب(ع) بود و اشعاری که در مدح بنی هاشم، ازجمله عبداللـه بن جعفر، عبداللـه بن حسن، ابراهیم بن حسن و حسن بن زید سروده، در بیشتر منابع آمده است (نک‌ : همو، 4/372، 375-377، 12/226؛ ابن معتز، همانجا). پس از آنکه امویان به تدریج مخالفان خود را در حجاز از میان برداشتند، ابن هرمه نیز همانند بسیاری از دیگر شاعران از بیم جان و یا به طمع جوایز آنان، از ممدوحان خود دست کشید و در شمار مداحان بنی امیه درآمد (نک‌ : دنبالۀ مقاله) و نخستین مدایح خود را در شام به ولید بن یزید (حک‌ 125-126ق/743-744م) تقدیم کرد، اما چندان مورد توجه وی قرار نگرفت؛ از این‌رو به حجاز بازگشت و به مدح عبدالواحد بن سلیمان، والی مکه و مدینه (حک‌ 127-130ق/745-748م) پرداخت و از هدایا و جوایز وی بهره‌مند شد. گویا در این زمان عبدالواحد تنها کسی بود که به هنگام تنگدستی به یاری وی می‌شتافت. یک بار، زمانی که وی از حکومت مدینه عزل شده بود و در شام به سر می‌برد، ابن هرمه نزد وی رفت و چون اظهار تنگدستی کرد. وی هرچه در خزانه داشت، به او بخشید (نک‌ : ابن عساکر، 2/234-235؛ تنوخی، 3/16-18).
با اینهمه، روحیۀ سودجویی و نفع‌پرستی وی سبب شده بود که او هرگز به ممدوحان خود وفادار نماند و از اینکه با اندکی کاستی و یا تأخیر در دادن پاداش، ممدوحان را رها سازد و به دشمنانشان بپیوندد، پروایی نداشت. عبدالواحد با اینکه بارها او را از فقر و بیچارگی رهانیده بود، باز همینکه از حکومت مدینه عزل شد، مورد بی‌مهری او قرار گرفت و شاعر به مدح جانشین او پرداخت و چون وی دوباره به حکومت رسید، به خدمتش شتافت و با تقدیم مدایحی از او طلب بخشش کرد (تنوخی، همانجا؛ نفاع، 29-30). هاشمیان را نیز به طمع پاداشهایشان می‌ستود و همینکه به او کمتر توجه می‌کردند، به طعن و هجو آنان می‌پرداخت. عبداللـه بن حسن از علویانی بود که بسیار به او توجه داشت و حقوقی ماهانه برای او تعیین کرده بود و حتی از او خواسته بود که خانواده‌اش را از سیاله به مدینه منتقل سازد تا بیشتر مورد حمایت او باشند و چون عبداللـه نتوانست به موقع به او یاری رساند، از وی روی برتافت و نزد حسن بن زید رفت و به مدح او پرداخت و چون عبداللـه مقرری وی را دوباره برقرار کرد، به او پیوست و حسن بن زید را به سختی هجو کرد (ابوالفرْج، 4/372، 375-377).
با دگرگون شدن اوضاع و روی آمدن عباسیان، ابن هرمه ممدوحان پیشین را رها ساخت و چنانکه از گفتۀ ضبّی (ص 528) بر می آید، همچون برخی کارگزاران حکومت اموی به اندلس گریخت. اما گویی اقامت وی در اندلس چندان به طول نینجامید و دوباره به حجاز بازگشت. به استناد برخی روایات، وی در زمان حکومت سفاح (132-136ق/750-753م)، نخستین خلیفۀ عباسی، در مدینه بوده و در همین زمان بود که زیاد بن عبید اللـه (حک‌ 133-136ق)، والی مدینه، او را به جرم شرابخواری حد زد (نک‌ : خطیب تبریزی، همانجا؛ ابن قتیبه، 2/639).
ابن هرمه که جز مدیحه‌سرایی وسیله‌ای برای امرار معاش خود نمی‌یافت و از طرفی به علت رابطه با علویان و نیز مدایحی که برای خلفا و کارگزاران اموی سروده بود، سخت مورد سوءظن بود و نمی‌توانست به سادگی خود را به دربار عباسیان نزدیک سازد، به مدح امرای ایشان، از جمله عبدالعزیز بن المطلب مخزومی والی مدینه و سرّی بن عبداللـه والی مکه پرداخت و نزد آنان اعتباری یافت و از صلات آنان بهره‌مند شد (ابوالفرج، 4/382-387، 394-395). در 145ق به هنگام قیام محمد بن عبداللـه (از نوادگان علی بن ابی‌طالب(ع)) بر ضد منصور (نک‌ : طبری، 7/552 به بعد)، ابن هرمه به رغم گرایشی که بر علویان داشت، به طرفداری از منصور خلیفۀ عباسی برخاست و منکر ارتباط خود با آنان شد (ابن معتز، همانجا). البته برخی این عمل وی را از روی تقیه دانسته‌اند (شوشتری، 2/548). با اینهمه وی چندان مورد توجه منصور قرار نگرفت. سرانجام، حدود سال 146ق که منصور برخی از بزرگان علم و ادب مدینه را به دربار خود فرا خواند، ابن هرمه نیز به همراه آنان روانۀ بغداد شد. خلیفه ابتدا بر او خشم گرفت، اما هنگامی که وی قصیده‌ای در مدح او خواند و نیز مدایح خود را دربارۀ علویان و کارگزاران بنی‌امیه انکار کرد، خشم او فرو نشست و 000‘10 درهم به او پاداش داد و به گفته‌ای او را ندیم خود ساخت (خطیب بغدادی، 6/128-129؛ صفدی، 6/59). از آن پس به تدریج چندان مورد توجه وی قرار گرفت که به درخواست شاعر، حتی برخی حدود الهی را درباره‌اش معطل گذاشت. به گفتۀ ابوالفرج اصفهانی (4/375) منصور به والی مدینه نوشت هرگاه ابن هرمه را به جرم شرابخواری آوردند، 80 تازیانه بر او زند و 100 تازیانه بر کسی که او را دستگیر کرده است و از این‌رو ابن هرمه در حالت مستی در کوچه‌های مدینه راه می‌رفت و مردم می‌گفتند کیست که 80 تازیانه را به 100 تازیانه بخرد؟ (قس: ابن قتیبه، 2/640؛ خطیب تبریزی، همانجا؛ نیز نک‌ : ابن عبدربه، 6/351-352، که این واقعه را به خلیفه المهدی نسبت داده است).
شعر ابن هرمه: اشعار ابن هرمه در سده‌های 2 و 3ق نزد علمای بصره و کوفه از اهمیتی خاص برخوردار بود. زیرا پس از گذشت بیش از یک قرن از ظهور اسلام، او همچنان به شیوۀ جاهلیان شعر می‌سرود و فضا و روح جاهلیت در بیشتر اشعارش متجلّی بود (نفاع، 41-43؛ نک‌ : ابوالفرج، 4/384-385؛ صفدی، 6/59-60). به‌علاوه او از قبیلۀ قریش که به فصاحت و بلاغت معروف بودند، برخاسته بود. از این‌رو ابوعبیده دربارۀ وی می‌گوید: شعر عرب با امرؤالقیس آغاز و به ابن هرمه ختم شده است (نک‌ : سیوطی، المزهر، 2/484). اصمعی نیز او را در ردیف آخرین شاعرانی نهاده است که اشعارشان مورد استشهاد لغت‌شناسان قرار می‌گیرد (نک‌ : خطیب بغدادی، 6/131؛ خطیب تبریزی، 2/73). شواهد انبوهی از اشعار او که در لغت و ادب آمده، مؤید این گفته است (نک‌ : ابوعبید، 1/107، 150، 218؛ جاحظ، 1/105، جم‌ ؛ ابن جنی، 2/11؛ ابوهلال عسکری، 122، 145، 395؛ ابن عصفور، 32، 183؛ ثعالبی، 353؛ زمخشری، 4/239-240؛ نیز قس: نفاع، 41-50).
برخلاف آنکخ در شعر دورۀ اموی ابداع و ابتکار کمتر به چشم می‌خورد، برخی ناقدان و سخن‌سنجان کهن ابن هرمه را از نخستین نوگرایان خوانده‌اند و شعر او را نقطۀ آغازین تحولاتی دانسته‌اند که در دورۀ عباسی به دست بشار و ابونراس به کمال رسید. از همین‌رو برخی او را از این دو شاعر برتر شمرده‌اند (جاحظ، 1/56؛ ابوالفرج، 5/264؛ سمعانی، 13/401، به نقل از محمدبن داوود بن جراح؛ قس: شکعه 94-95). معانی عمیق، ترکیبات قوی، تشبیهات و استعارات و تمثیلات زیبا در اشعار او از ویژگیهایی است که مورد ستایش بسیار قرار گرفته است (نک‌ : ابن ابی عون، 80، 229، 290؛ شکعه، 91-93).
گرچه مدیحه بیشترین حجم اشعار ابن هرمه را تشکیل می‌دهد، اما وی به هجو نیز سخت تمایل داشته است و طبع هجاگوی او باعث شده بود که حتی از هجو خود و همسرش نیز دریغ نکند. برخی برآنند که وی در هجویاتش از جریر و فرزدق تأثیر پذیرفته است، حال آنکه در این مورد، اشعار وی به حطیئه شبیه‌تر است (نک‌ : صفدی، 6/60؛ شکعه، 82-83). علاوه بر هجویات و مدایح، اشعار حکمت‌آمیزی نیز داشته است که ابیاتی از آنها را ابن قتیبه (همانجا) و ابن معتز (ص 21) و ابن عساکر (2/241) در آثار خود آورده‌اند. از ابتکارات او قصیده‌ای بدون نقطه است. اصل این قصیده 40 بیت بوده که 12 بیت آن را ابوالفرج (4/378-379) آورده است. اشعار وی از همان آغاز در میان مردم رواج داشته و برخی آهنگسازان برای قطعاتی از آنها آهنگهایی ساخته، به آواز می‌خواندند (همو، 12/227).
ابن ندیم (ص 81) اشعار او را که بیشتر توسط ابن ربیجح، راوی او نقل شده (نک‌ : ابوالفرج، 4/375) حدود 200 ورقه دانسته و مجموعۀ اشعارش که ابوسعید سکری از او فراهم آورده بود، حدود 500 ورقه بوده است. محمد نفاع و حسین عطوان اشعار او را در مجموعه‌ای با عنوان شعر ابراهیم بن هرمه گردآوری کرده‌اند که در 1389ق/1969م در دمشق به چاپ رسیده است.
مآخذ: ابن ابی عون، ابراهیم بن محمد، التشبیهات، به کوشش محمد عبدالمعید خان، کیمبریج، 1369ق/1950م؛ ابن جنّی، عثمان، الخصائص، به کوشش محمدعلی نجار، قاهره، 1955م؛ ابن شاکر کتبی، محمد، فوات الوفیات، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1973م؛ ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، بیروت، 1402/1982م؛ ابن عساکر، علی بن حسن، تهذیب التاریخ الکبیر، به کوشش عبدالقادر افندی بدران، دمشق، 1330ق؛ ابن عصفور، علی بن مؤمن، ضرائر الشعر، به کوشش ابراهیم محمد، 1982م؛ ابن قتیبه، عبداللـه بن مسلم، الشعر و الشعراء، بیروت، 1964م؛ ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه والنهایه، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، 1407ق/1987م؛ ابن معتز، عبداللـه، طبقات الشعراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1968م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابوعبید بکری، عبداللـه بن عبدالعزیز، سمط اللآلی، به کوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره، 1354ق/1936م؛ ابوعبیده، سمط اللآلی، به کوشش عبدالعزیز میمنی، قاهره، 1354ق/1936م؛ ابوعبیده، معمربن مثنی، مجاز القرآن، به کوشش فؤاد سزگین، بیروت، 1401ق/1981م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، قاهره، وزاره الثقافه و الارشاد القومی؛ ابوهلال عسکری، حسن بن عبداللـه، الصناعتین، به کوشش علی محمد بجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1406ق/1986م؛ بغدادی، عبدالقادر بن عمر، خزانه الادب، بیروت، دارصادر؛ تنوخی، محسن بن علی، الفرج بعد الشده، به کوشش عبود شالجی، بیروت، 1398ق/1978م؛ ثعالبی، عبدالملک بن محمد، ثمار القلوب، قاهره، مطبعه الظاهر؛ ثعلب، احمد ابن یحیی، مجالس ثعلب، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1948م؛ جاحظ، عمروبن بحر، البیان و التبیین، به کوشش حسن سندوبی، قاهره، 1403ق/1983م؛ خطیب بغدادی، احمد بن علی، تاریخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ خطیب تبریزی، یحیی بن علی، شرح بر دیوان الحماسه، دمشق، 1331ق؛ زمخشری، محمودبن عمر، الکشاف، بیروت، دارالکتاب العربی؛ سمعانی، عبدالکریم بن محمد، الانساب، حیدرآباد دکن، 1402ق/1982م؛ سیوطی، شرح شواهد المغنی، به کوشش محمد محمود الترکزی الشنقیطی، قاهره، 1386ق؛ همو، المزهر، به کوشش محمد احمد جادالمولی بک و دیگران، بیروت، 1406ق/1986م؛ شکعه، مصطفی، الشعر و الشعراء فی العصر العباسی، بیروت، 1986م؛ شوشتری، نوراللـه، مجالس المؤمنین، تهران، 1365ق؛ صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی یالوفیات، به کوشش س. ددرینگ، بیروت، 1392ق/1972م؛ ضبی، احمدبن یحیی، بغیه الملتمس، قاهره، 1967م؛ طبری، تاریخ؛ کحاله، عمررضا، المستدرک علی معجم المؤلفین، بیروت، 1406ق/1985م؛ نفاع، محمد و حسین عطوان، شعر ابراهیم بن هرمه، دمشق، 1389ق/1969م.
عنایت‌ اللـه فاتحی‌نژاد

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 1907
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست