responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 1839
ابن ميمون، ابوالحسن
جلد: 5
     
شماره مقاله:1839

اِبْنِ مِیْمون، ابوالحسن علاءالدین علی‎بن میمون مغربی فاسی غُماری (د 917ق/1511م)، عارف مراکشی. چون زادگاه او غُماره از نواحی فاس بوده است، او را غماری و فاسی گفته‎اند (ابن طولون، 1/359؛ ابن‎حنبلی، 1 (2)/952؛ غزی، 1/271). ابن‎حنبلی در تاریخ خود عبارتهایی از الرساله المیمونیه فی توحید الجرومیۀ ابن‎میمون نقل کرده است، حاکی از اینکه ابن‎میمون ادریسی است و از این‎رو نسب وی از طریق حسن مثنی به حسن‎بن علی‎بن ابی‎طالب(ع) می‎رسد (1 (2)/956-958) و بدین سبب است که نسبتهای دیگری چون هاشمی و قرشی (ابن‎عماد، 8/81؛ غزی، همانجا) نیز برای او ذکر کرده‎اند. اما روشن نیست که طاش کوپری‎زاده به چه سبب وی را اندلسی خوانده است (ص 352).
برخی از منابع متأخر ولادت ابن‎میمون را در 854ق/1450م ذکر کرده‎اند (نکـ : زرکلی، 5/27؛ کحاله، 7/251). او در اوایل زندگی از غماره به فاس آمد و به تحصیل علم مشغول شد (غزی، همانجا). چنانکه خود در بیان فضل خیارالناس گوید، از 870 تا 880ق/1466 تا 1475م نزد ابوزید عبدالرحمن سلیمان حمیدی به تحصیل حدیث، فقه و به‎طور کلی علوم ظاهر اشتغال داشته است (نکـ : گلدسیهر، 298). سپس چندی به امر قضا پرداخت و بعد به جهاد در سواحل فرنگان مشغول شد، و گفته‎اند که وی سردار لشکر نیز بوده است (غزی، همانجا). سرانجام از این کارها دست کشید و به مصاحبت مشایخ صوفیه چون عرفۀ قیروانی روی آورد و قیروانی او را نزد ابوالعباس احمدبن محمدتونسی، مشهور به دبّاسی یا تبّاسی (د 930ق/1524م) فرستاد (غزی، همانجا؛ ابن‎عماد، 8/81-82). بنا به گفتۀ ابن‎حنبلی (همانجا) تباسی در تلقین ذکر و پوشیدن خرقۀ تصوف شیخ ابن‎میمون بوده است. وی پس از آن مسافرت به سرزمینهای شرقی اسلام را آغاز کرد و ظاهراً این مسافرت به توصیۀ مشایخ او برای دیدار با بزرگان صوفیه بوده است (غزی، 1/243). وی در صَفَد موفق به دیدار عبدالقادربن عمربن حبیب صفدی شد و او را عارفی بزرگ و زاهدی وارسته یافت. ابن‎حبیب که عمری گمنام و مجهول‎الحال، به عنوان معلم اطفال در صفد به سر می‎برد، بر اثر کوششهای ابن‎میمون در معرفی وی، به شهرت رسید (همانجا). تاریخ دیدار این دو، شعبان 894 بوده است (نکـ : همو، 1/273).
ابن‎میمون در بیان غربه‎الاسلام (نکـ : گلدسیهر، 299) که یک سال پیش از مرگ تألیف کرده (نکـ : آثار)، گوید که به مصر نرفته است. از این‎رو اشارۀ طاش کوپری‎زاده (همانجا) در مورد ورود وی به قاهره درست می‎نماید. ابن‎میمون در آغاز سدۀ 10ق به بیروت رفت و در این سفر بود که محمدبن عراق با وی آشنا شد و بعدها در زمرۀ مریدان او درآمد (غزی، 1/271-272؛ ابن‎عماد، 8/82). وی پس از سفر حج موقتاً در سرزمین شام اقامت گزید و به ارشاد مردم همت گماشت. سپس به سفر در سرزمینهای اروپایی آل‎عثمان چون قسطنطنیه، ادرنه و بروسا پرداخت و به‎ویژه در بروسا اقامتی طولانی اختیار کرد (گلدسیهر، طاش کوپری‎زاده، همانجاها). بنا به گفتۀ غزی مسافرت او به آسیای صغیر 5 سال طول کشید و در این مدت وی به ارشاد مردم مشغول بود (1/60). سپس دوباره به شام بازگشت و از این زمان است که به گفتۀ محمدبن عراق در کشورهای عربی به عنوان عالم، مرشد و شیخ مشهور شد (ابن‎عماد، 8/83). ابن‎حنبلی به نقل از علوان حموی، یکی دیگر از مریدان ابن‎میمون، بازگشت وی را به شهر حلب در 910ق ذکر کرده است (1 (2)/960). او در 911ق وارد حماه سوریه شد (غزی، 1/62) و بنا به روایت ابن‎طولون (1/312-313) در اواخر 912ق به صالحیۀ دمشق رفت و مردم جهت تیمن و تبرک به سوی او شتافتند. وی در آنجا به تعلیم و تربیت مردم در هر مذهبی از مذاهب اربعه پرداخت و گروهی از اشخاص معروف همچون عبدالنبی مفتی و شیخ مالکیان، شمس‎الدین محمدبن رمضان مفتی و شیخ‎حنفیان در دمشق، شیخ‎شهاب‎بن مفلح از حنبلیان و عبدالرحمن حموی مفتی شافعیان از جملۀ مریدان وی شدند (غزی، 1/49، 276؛ ابن‎عماد، همانجا). بدین‎سان ابن‎میمون شهرت فراوان کسب کرد و ابن‎طولون که به مجالس او رفت و آمدهایی داشته، از علو مقام و بزرگی شأن وی یاد کرده است (نکـ : غزی، 1/276).
ابن‎میمون در حفظ احکام شرع بسیار سختگیر و متعصب بود. از او نقل کرده‎اند که گفته است: اگر سلطان ابویزیدبن عثمان نیز پیش من آید، با او هم جز براساس سنت رفتار نخواهم کرد (طاش کوپری‎زاده، 352-353). وی مستمری نمی‎گرفت و هدایای فرماندهان و پادشاهان را قبول نمی‎کرد. حقیقت را می‎گفت و از سرزنش ملامتگران پروایی نداشت. اگر در رفتار مریدان خود لغزشی می‎دید، بسیار خشمگین می‎شد و آنان را به سختی مؤاخذه می‎کرد. با اینهمه مردی محجوب و مهربان بود و روزانه 20 تن از مریدان خود را طعام می‎کرد (همانجا؛ نیز نکـ : غزی، 1/272؛ ابن‎عماد، 8/82). گرچه ابن‎میمون دوستدار علم بود و عالمان را احترام می‎کرد (نکـ : طاش کوپری‎زاده، 353)، اشاراتش نسبت به بعضی از علمای عصر خود خالی از طعن و کنایه نبود، چنانکه گفته‎اند وی قضاه را قصاه (واماندگان)، مشایخ را مسایخ (فرومایگان) و فقیه را فقیع (فاسد) می‎نامید (غزی، 1/273). او اصحاب و مریدان خود را از مداخله در امور عوام و نزدیک شدن به حکام بازمی‎داشت، زیرا حکام در نظر وی مفسدان روی زمین بودند (همو، 1/272-273؛ ابن‎عماد، 8/83).
از مطالبی که دربارۀ روش و طریقت او نقل کرده‎اند، چنین برمی‎آید که وی به خرقه و به خلوت اعتقاد نداشته است (غزی، 1/272؛ ابن‎عماد، 8/82). اظهار کرامات به اعتقاد او از بزرگ‎ترین گناهان به شمار می‎رفته است (طاش کوپری‎زاده، 543)، اما چه در زمان حیات و چه پس از مرگ کراماتی به او نسبت داده‎اند (ابن‎حنبلی، 1 (2)/954؛ غزی، 1/275-277؛ نبهانی، 2/364-365). سخنان پندآمیزی از او در کتب تاریخ موجود است (نکـ : ابن‎حنبلی، 1 (2)/955؛ غزی، 1/272-273؛ ابن‎عماد، 8/82-83).
ابن‎میمون در اواخر عمر بیمار شد و به ناچار مجلس درس را رها کرد و به اشارت محمدبن عراق برای درمان به دهکدۀ مجدل معوش از توابع بیروت رفت و در آنجا بود که درگذشت و به خاک سپرده شد (غزی، 1/277؛ ابن‎عماد، 8/83-84؛ نیز نکـ : ابن‎طولون، 1/359). شیخ‎علوان حموی مرید و خلیفۀ ابن‎میمون، بعد از مرگ وی کتابی در محاسن و مناقب السیدالشریف الشیخ ابی الحسن علی‎بن میمون نوشته است (ابن‎حنبلی، همانجا؛ نیز نکـ : حاجی خلیفه، 2/1596).
آثار: 1. بیان غربه الاسلام بواسطه صنفی المتفقّهه والمتفقره من اهل مصر والشام و مایلیهما من بلادالاعجام، که در 916ق/1510م تألیف شده است (آلوارت، II/462؛ حتی، 569-570؛ فولرس، 277-278؛ ظاهریه، 1/210-211؛ خدیویه، 7 (2)/543؛ سید، 1/114). این کتاب حاصل تجارب شخصی او در طول سفرهای مختلف و نیز برگرفته از گفته‎های دیگران است که به عنوان تذکار و موعظه برای عامۀ مردم آن روزگار نوشته شده است. ابن‎میمون در این تألیف از کسانی که خود را به علم و عرفان منتسب می‎داشتند، انتقاد کرده است. گلدسیهر در مقاله‎ای با عنوان علی‎بن میمون مغربی و ارزیابی او از عادات مسلمانان مشرق زمین دربارۀ بخشها و مندرجات این کتاب توضیحات مفصل داده است (ص 293-330)؛ 2. رساله‎الاخوان من اهل الفقه و حَمَلَه‎القرآن، که در 915ق/1509م به رشتۀ تحریر درآمده است (ظاهریه، 1/622-623؛ خدیویه، همانجا؛ آلوارت، II/597-598؛ دوسلان، 261؛ نیز نکـ : GAL, II/152)؛ 3. بیان‎الاحکام فی‎الخرقه والسجاده والاعلام (ظاهریه، 1/205-206؛ احمد، 2/275؛ نکـ : GAL، همانجا)؛ 4. الرساله‎المیمونیه فی توحید الجرمیه. ابن‎میمون این کتاب را در 915ق نوشته است (ازهریه، 3/221، 588؛ سید، 1/431؛ خدیویه، همانجا؛ حجی، 267؛ ظاهریه، 1/728-729؛ آلوارت، II/568) و آن شرحی است عرفانی بر الآجرومیۀ ابن آجروم. وی در این شرح موضوعات نحوی را تأویل عرفانی کرده و اصطلاحات آن را رموزی برای معرفت علم توحید قرار داده است (نکـ : ابن حنبلی، 1 (2)/956). 5. مبائ السالکین الی مقامات العارفین، رساله‎ای در کیفیت سلوک و تربیت آن (ظاهریه، 2/596-598؛ نکـ : GAL؛ همانجا)؛ 6. بیان فضل خیارالناس والکشف عن مکرالوسواس (فولرس، 278؛ نکـ : GAL، همانجا)؛ 7. تنزیه الصدیق عن وصف الزندیق، که در 909ق/1503م به رشتۀ تحریر درآمده است (ظاهریه، 1/328-330). بنا به گفتۀ غزی (1/273-274)، هنگامی که ابن‎میمون در 894ق/1489م وارد دمشق شد، با انتقادات و خرده‎گیریهای شدیدی که بر آراء محیی‎الدین ابن‎عربی وارد می‎شد، مواجه گردید و او این کتاب را در دفاع از این عربی تألیف کرد و در آن اعتقاد کامل خود را به عقاید وی اظهار نمود. ظاهراً کتاب مذکور با آنچه در کتابخانۀ برلین با عنوان کتاب الرّد فی منکری الشیخ الاکبر (نکـ : GAL, I/582) محفوظ است و نیز با آنچه حاجی خلیفه با نام تنبیه الغبی فی تنزیه ابن‎عربی (1/488، 2/1835) ضبط کرده، یکی است.
آثار یافت نشده: 1. کشف الافاده فی حق السیاده (نکـ : غزی، 1/273). حاجی خلیفه این اثر را با نام کشف الاماره فی حق السیاره ضبط کرده است (2/1488)؛ 2. تذکره السالکین (غزی، همانجا)؛ 3. تذکره المرید المنیب باخلاق اصحاب الحبیب (همانجا)؛ 4. تعظیم الشعائر من الصوامع والمساجد والمنابر (بغدادی، 1/297).

مآخذ: ابن‎حنبلی، محمدبن ابراهیم، درّالحبب، به کوشش محمود حمد فاخوری و یحیی زکریا عبّاره، دمشق، 1973م؛ ابن طولون، محمدبن علی، مفاکهه‎الخلان فی حوادث الزمان، به کوشش محمد مصطفی، قاهره، 1381ق/1962م؛ ابن‎عماد، عبدالحی‎بن احمد، شذرات الذهب، قاهره، 1351ق؛ احمد، سالم عبدالرزاق، فهرس مخطوطات مکتبه الاوقاف العامه فی الموصل، موصل، 1395ق/1975م؛ ازهریه، فهرست؛ بغدادی، ایضاح؛ حاجی خلیفه، کشف؛ حجی، محمد، فهرس الخزانه العلمیه الصبیحیه بسلا، کویت، 1406ق/1985م؛ خدیویه، فهرست؛ زرکلی، اعلام؛ سید، خطی؛ طاش کوپری‎زاده، احمدبن مصطفی، الشقائق النعمانیه، به کوشش احمد صبحی فرات، استانبول، 1405ق؛ ظاهریه، خطی (تصوف)؛ غزی، محمدبن محمد، الکواکب السائره، به کوشش جبرائیل سلیمان جبور، بیروت، 1945م؛ کحاله، عمررضا، معجم المؤلفین، بیروت، 1957م؛ نبهانی، یوسف‎بن اسماعیل، جامع کرامات‎الاولیاء، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، بیروت، 1409ق/1989م؛ نیز:

Ahlwardt; De Slane; GAL; Goldziher, Ignaz, "c Al b. Mejmn al-Magrib und sein Sittenspiegel des stlichen Islam", ZDMG, Leipzig, 1874; Hitti, ph, K. et a;., Descriptive Catalog of the Garrett Collection of Arabic Manuscripts, Princeton, 1938; Vollers, K., Katalog der islamischen, christlich-orientalischen, jdischen und samaritanischen Handschriften , Leipzig, 1975.
عباس مصلائی‎پور

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 5  صفحه : 1839
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست