اِبْنِ مَولى، ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن مسلم، (د ح 170ق/ 786م)،
شاعر عصر اموي و عباسى. وي از بردگان آزادشدة قبيلة عمروبن عوف بود، در قُبا
(جنوب مدينه) به دنيا آمد و در همانجا پرورش يافت (ابوالفرج، 3/286؛
مرزبانى، 342؛ خطيب تبريزي، 2/357). وي عمري دراز يافت (مرزبانى، همانجا) و
چنانكه از روايات ابوالفرج (3/310) برمىآيد، وي ظاهراً نخستين مدايح خود را
به عبدالملك بن مروان (د 86ق/705م) - حتى پيش از آنكه به ديدار وي نايل
شود - تقديم داشته است. اما دانسته نيست كه پس از آن هم خلفاي اموي را
مدح گفته است، يا نه؟ وي شايد به آن سبب كه از دربار خلفا مأيوس شده
بود، به مدح اميران پرداخت و به يزيد بن حاتم كه از 144ق از سوي منصور
خليفة عباسى حكومت مصر را برعهده داشت، روي آورد. شاعر اين بار نيز بىآنكه
او را ديده باشد، مديحهاي به وي تقديم كرد (همو، 3/291) و سپس براي ملاقات
با او از مدينه به مصر رفت و مدتى نسبتاً طولانى در خدمت او به سر برد و از
هدايا و جوايز بسياري بهرهمند شد (خطيب تبريزي، 2/357؛ ابوالفرج، همانجا). به
روايت ابوالفرج (3/290) يزيدبن حاتم، در مقابل يك مديحه 20 هزار دينار
موجودي خزانه را به او بخشيد. ابن مولى يك بار ديگر نيز زمانى كه يزيد بر
اهواز حكم مىراند، بر او وارد شد و او را مدح گفت (همو، 3/295). وي علاوه بر
يزيد بن حاتم، واليان مدينه جعفر بن سليمان (حك 161-163ق) و حسن بن زيد
(حك 150- 155ق) و نيز قثم بن عباس حاكم يمامه را كه همه از حاميان شعر و
ادب بودند، مورد مدح و ستايش قرار داده است (نك: زبيري، 33؛ جاحظ، 2/245؛
ابوالفرج، 3/290، 293-294؛ مرزبانى، همانجا). از ميان خلفاي عباسى وي تنها
مهدي (حك 158- 169ق) را مدح گفته است. مهدي هنگامى كه به خلافت رسيد، او
را به دربار خود فراخواند و بسيار گرامى داشت. از آن پس ابن مولى با
پاداشهاي گزاف خليفه، زندگى آسودهاي براي خود فراهم ساخت و خانهاي در
مدينه بنا كرد (ابوالفرج، 3/293، 298).
ابن مولى شاعري پاكدامن بود و از تغزل به زنان سخت پرهيز مىكرد، اما اين
را نيز به خوبى مىدانست كه «محبوبيت شاعر در گرو غزليات اوست». به همين
جهت از بيم اينكه مبادا با تغزل به زنان به گناه افتد، غزليات خود را
خطاب به كمانش كه ليلى نام نهاده بود، مىسرود (همو، 3/301-302؛ صفدي،
3/296؛ فروخ، 2/87).
براي برخى غزليات دلنشين وي آهنگهايى نيز ساخته بودند كه گروهى از
خنياگران از جمله ابن عايشه آنها را به آواز مىخواندند (ابوالفرج، 2/218،
3/293). ابن نديم (ص 184) مجموعة اشعار او را حدود 30 ورقه ذكر كرده است كه
از آن جز قطعاتى پراكنده (حدود 200 بيت) كه در آثار ابوتمام (2/357- 358)،
زبيري (ص 33)، جاحظ (2/245) و ابوالفرج اصفهانى (2/218، 3/285-302) آمده،
اثري برجاي نمانده است.
مآخذ: ابن نديم، الفهرست؛ ابوتمام، حبيب، ديوان الحماسة، شرح خطيب تبريزي،
دمشق، مكتبة النوري؛ ابوالفرج اصفهانى، الاغانى، قاهره، 1383ق/1963م؛ جاحظ،
عمرو، رسائل الجاحظ، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، 1384ق/1965م؛
خطيب تبريزي، شرح بر ديوان الحماسة (نك: هم، ابوتمام)؛ زبيري، مصعب، كتاب
نسب قريش، به كوشش لوي پرووانسال، قاهره، 1953م؛ صفدي، خليل، الوافى
بالوفيات، به كوشش هلموت ريتر، ويسبادن، 1381ق/1961م؛ فروخ، عمر، تاريخ
الادب العربى، بيروت، 1984م؛ مرزبانى، محمد، معجمالشعراء، به كوشش
عبدالستار احمد فراج، قاهره، 1379ق/1960م. رضوان مساح
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا