اِبْنِ كَيْسان، ابوالحسن محمد بن احمد (د 299ق/912م)، نحوي و لغتشناس بزرگ بغداد. دانسته نيست كه وي به چه سبب به ابن كيسان شهرت يافته است. آيا «كيسان» كه به قول ابن نديم (ص 89) در يكى از لهجههاي عرب، به معنى غدر و حيله است، لقب پدر وي بوده يا به قول ياقوت (17/137) لقب جدّش (دربارة اين لفظ و اطلاق آن بر نيا يا پدر او، نك: ياقوت، همانجا؛ ابن انباري، 162؛ خطيب، 1/335؛ قفطى، 3/57). از تاريخ و محل ولادت وي نيز اطلاعى در دست نيست. تنها مىدانيم كه در بغداد مىزيسته و نحو را نزد دو قطب مكتب كوفه و بصره، ثعلب و مبرّد، آموخته است. از اينرو بيشتر شرح حال نويسان، وي را بصري - كوفى خواندهاند (سيرافى، 108؛ زبيدي، 153؛ قفطى، ياقوت، ابن انباري، همانجاها). گويا وي با هوشمندي بسيار توانست با اين دو استاد كه در زمينة زبان و نحو با يكديگر سخت در معارضه بودند، پيوندي تنگاتنگ برقرار كند. در روايت جالب توجه يغموري (ص 327- 328) مىبينيم كه ابن كيسان چگونه از مجلس اين استاد به مجلس آن استاد مىرفته و هجويّههايى را كه آن دو رقيب برضد يكديگر مىسرودند، برايشان نقل مىكرده، اما او خود جانب هيچيك را نمىگرفته است (قس: قفطى، 3/58). با اينهمه بعيد نيست كه وي نحو را نخست نزد ثعلب آموخته باشد، زيرا چنانكه از ايضاح زجاجى (ص 79) برمىآيد، وي و ابن خياط و ابن شُقَير نخست بر مكتب كوفيان استناد مىكردند و سپس چون «علم بصريان را آموختند، آن علم را با علم كوفى به هم آميختند». شايد بتوان از اين روايت چنين نتيجه گرفت كه وي پيش از رسيدن به خدمت مبرّد بصري، در خدمت ثعلب كوفى بوده است. نويسندگان كهن در گرايش نحوي وي نظر واحدي ابراز نداشتهاند. سيرافى (همانجا) وي را از اصحاب مبرد (يعنى پيرو مكتب بصره) معرفى كرده و پس از مبرد، او و زجاج را از بزرگترين نحوشناسان دانسته است. زبيدي (همانجا) نيز او را به مكتب بصره، متمايلتر مىداند (نيز نك: ياقوت، همانجا؛ يمانى، 289؛ فيروزآبادي، 202). حال آنكه زجاجى (همانجا) او را كوفى خوانده و زبيدي وي را در دستهبندي علما، در شمار اصحاب ثعلب و در طبقة ششم نهاده است (ص 151، 153؛ نيز نك: مخزومى، 80)، اما اغلب منابع او را از جمله نحويانى مىدانند كه دو مكتب را به هم آميختند (ابن نديم، همانجا؛ قفطى، 3/57). شايد به همين دليل، محققان معاصر وي را پايهگذار مكتب بغداد دانسته و از او به عنوان نمايندة آن مكتب التقاطى ياد كردهاند (ضيف، 248؛ مخزومى، 83؛ بستانى، 2/286؛ مبارك، 288؛ محمود، 181 به بعد). از سوي ديگر، بسياري از معاصران معتقدند كه مكتب بغداد آنچنانكه پنداشتهاند، «مكتبى» نبوده است و شايد اين عنوان خود، ساختة ذهن نحويان سدههاي بعد از ابن كيسان بوده است (دربارة اين موضوع، نك: ه د، ابن قتيبه). به هر حال وي با هوشمندي و زيركى بسيار توانست در طريق دو مكتب گام زند و هيچيك را از سر تعصب نسبت به ديگري، فرو نگذارد (قفطى، 3/58) و چنان شهرتى كسب كند كه ابن مجاهد، شيخ قرّاءِ بغداد، وي را از مبرد و ثعلب نيز در نحو داناتر داند (ابن انباري، همانجا). غور و بررسى در آراءِ دو گروه كوفى و بصري، وي را چنان به اختلاف ميان آنان آگاه كرد كه توانست كتاب المسائل على مذهب النحويين مما اختلف فيه البصريون و الكوفيون را بنويسد. پيش از او ثعلب نيز كتابى با عنوان اختلاف النحويين نوشته بوده و اينك مقايسه ميان عناوين دو كتاب، اين امر را آشكار مىسازد كه ثعلب، از اختلاف ميان نحويان سخن مىگويد، اما به «مكتبى» اشاره ندارد، حال آنكه در عنوان كتاب ابن كيسان، اختلاف ميان دو مكتب كوفه و بصره تجزيه شده و ظاهراً اين نخستينبار است كه لفظ «كوفى» در اين باب به كار رفته است. پيش از او، مبرد نيز كه شارح بزرگ الكتاب سيبويه است، مكرر از بصريان نام برده، اما به كوفيان اشاره نكرده است (فلايش، 19 ؛ I/14, III/820-821 , 2 EI). اطلاعات ما از زندگى و شيوة كار ابن كيسان سخت ناقص است. ياقوت (17/139-140) در قطعهاي دلنشين از قول ابوحيان توحيدي، رواياتى آورده است كه جوانبى چند از زندگى وي را بر ما آشكار مىسازد: وي با صراحت مىگويد كه مجلسى همانند مجلس درس ابن كيسان كه گونههاي مختلف علوم در آن جلوهگر است و فايدههاي بسيار دارد، نديده است. سپس گويد: ابن كيسان ابتدا مجلس درس خود را با قرآن آغاز مىكرد، آنگاه به ذكر احاديث نبوي مىپرداخت و هنگامى كه خبري غريب يا لفظى شاذ بر او خوانده مىشد، آن را تبيين مىكرد. در آغاز و انجام روز نيز «مجالسات» ثعلب را نزد وي مىخواندند. از مجالس درس وي آنچنان استقبال مىشد كه گفتهاند بر درِ مسجد وي، حدود 100 مركب بسته مىشد كه بيشتر از آنِ بزرگان، كاتبان، اشراف و اعيان بود. با اينهمه وي ثروتمندان نيكو جامه را كه با خدمة خويش به مجلس مىآمدند با آن ژندهپوشان بىنوا، به يك چشم مىنگريست. گيرايى مجلس وي چندان بود كه صابى بىاختيار مىگويد: اين مرد از پريان است كه اينك به شكل آدميزاد در آمده است، سپس 4 بيت از او نقل مىكند (ياقوت، 17/140-141). ابوحيان (3/6) كه گويى شيفتة ابن كيسان بوده، در فضيلت او چنين نقل مىكند كه بر درِ خانة او نوشته بودند «در آييد و بخوريد». آنچه ما در آثار ابوحيان يافتهايم از همين يك عبارت كوتاه در نمىگذرد و متأسفانه روايت مفصل ياقوت دچار چنان تناقضاتى است كه خود نيز آنها را دريافته است. ترديدي نيست كه اين امر موجب ضعف روايت مىگردد: وي (17/141) اولاً اشاره مىكند كه ابوحيان (د ح 414ق) نمىتوانسته است در مجلس ابن كيسان كه صدو چند سال پيش از وي مىزيسته، حضور يافته باشد. دوم آنكه حضور صابى نيز در مجلس وي دچار اشكال زمانى است (ظاهراً منظور از صابى همان ابواسحاق ابراهيم بن هلال: 313-384ق، از منشيان و كاتبان معروف بغداد در دولت آل بويه است). بدينسان روايت زيبايى كه ما از احوال ابن كيسان در دست داريم، دچار ضعف مىگردد. رواياتى كه بر هوشمندي و حاضر جوابى او دلالت مىكند، در ميان منابع فراوان است. مثلاً قاضى اسماعيل سخت شيفتة قياس سازيهاي او در نحو بود، به همين سبب روزهاي جمعه بعد از نماز ظهر در جامع منصور بغداد با وي مجلسى تشكيل مىداده است (قفطى، همانجا). مثال جالب ديگر مجالسى است كه وي با مبرد و ثعلب داشته و زجاجى در مجالس العلماء خويش به تفصيل آنها را آورده است (ص 134- 137، 218-226، 276، 281، 318، 321). گويا وي به الكتاب سيبويه، عنايتى خاص داشت و آن را شايستة مقام و شهرتى كه يافته بود، مىدانست، اما لازم مىديد كه كتاب شرح و تفسير شود (نك: بغدادي، 1/179). خود او نيز زمانى، الكتاب را تدريس مىكرد (نك: ياقوت، 18/32)، اما دانسته نيست كه وي از چه زمان، از تدريس آن سر باز زده است، زيرا هنگامى كه ابوبكر مَبْرَمان به قصد خواندن الكتاب نزد ابن كيسان رفت، او از تدريس آن امتناع كرده، وي را به خدمت زجاج راه نمود (زبيدي، همانجا). از شاگردان وي بجز زجاجى ( الايضاح، همانجا) و ابوبكر شيبانى معروف به الجعد، كسى را نمىشناسيم (ابن انباري، 213). نظر فلايش ( 2 EI، همانجا) كه محمد بن بحر رهنى را از شاگردان او برشمرده، ظاهراً صحيح به نظر نمىرسد. در تاريخ مرگ وي اختلاف است. زبيدي (همانجا) و ابن انباري (ص 162) مرگ وي را 8 ذيقعدة 299 و در زمان خلافت المقتدر بالله دانستهاند. با اينكه قفطى (3/59) آن را تأييد مىكند، اما مىگويد زبيدي اين تاريخ را غلط مىداند؛ گرچه اين روايت در طبقات وي ديده نشد. سالى كه ياقوت (17/141) پيشنهاد كرده، با سنوات بالا تفاوت فاحش دارد. وي به نقل از تاريخ ابوغالب مغربى، وفات ابن كيسان را در 320ق دانسته است (نيز نك: صفدي، 2/31). آثار: ابن كيسان در چند زمينه، آثاري از خود به جاي گذاشته كه سزگين IX/159-160) آنها را برحسب موضوع تقسيمبندي كرده است: 11 كتاب در نحو (شم 3، 5، 7، 8، 9، 12، 13، 14، 18، 20 و 21)؛ 9 اثر در ادب (شم 4، 6، 10، 11، 16، 19، 22، 24 و 26)؛ 4 كتاب در علوم قرآنى (شم 15، 17، 23 و 25) و 2 كتاب در باب شعر (شم 1 و 2). الف - چاپى: 1. تلقيب القوافى و تلقيب حركتها. اين كتاب 3 بار به چاپ رسيده است: در مجموعة جرزة الحاطب و تحفة الطالب، به كوشش رايت، 1852م؛ در «رسائل عربى1»، ليدن، 1859م و در مجلة الجامعة المستنصرية، به كوشش ابراهيم سامرايى در بغداد (1971م، شم 2)؛ 2. شرح السبع الطوال، كه ابن انباري (ص 162) بدان اشاره كرده است و از آن تنها شرح معلقة امرؤالقيس، طرفه، لبيد، عمرو بن كلثوم و حارث بن حلّزه موجود است ( آلوارت، شم 7440 ، .(GAL,S,I/35 از ميان آنها شرح معلقة عمروبن كلثوم به كوشش شلوسينگر2 در مجلة «آشورشناسى3»، شم 16، نيز در قاهره (1980م) به كوشش محمد ابراهيم بنّا انتشار يافته است. برنشتاين4 نيز شرح معلقة امرؤالقيس را در مجلة «آشورشناسى»، شم 29 به چاپ رسانيده است؛ 3. الموفّقى فى النحو. اين كتاب كه ظاهراً به خواهش ابن حسان و براي الموفق بالله (د 278ق/891م) تدارك ديده شده، رسالهاي است در صرف و نحو (ابن كيسان، 106). اين اثر به كوشش عبدالحسين فتلى و هاشم طه شلاش، در مجلة المورد، بغداد، 1975م به چاپ رسيده است. ب - خطى: 4. الفرق بين السين و الصاد. ظاهراً بخش بسيار كوچكى از آن در كتابخانة كقوشلار موجود است )؛ GAS,IX/160) 5. كتاب المسائل على مذهب النحويين مما اختلف فيه البصريون و الكوفيون (ابن نديم، همانجا؛ ياقوت، 17/139) يا نحو اختلاف البصريين و الكوفيين (قفطى، همانجا) كه اين عنوان ظاهراً مغلوط است، اما حاجى خليفه (2/1455) آن را كتاب ما اختلف البصريون و الكوفيون فيه معرفى مىكند، ظاهراً بخشى از اين اثر در كتاب مسائل فى العطف على عاملين آمده است )؛ GAS,IX/159) 6. ظاهراً ابن كيسان را كتابى بوده است به نام مصابيح الكتاب (ياقوت، همانجا؛ صفدي، 2/31-32)، اما آربري (شم به كتابى به نام المصابيح فى تفسير القرآن العظيم از او اشاره كرده است .(GAS,I/48) پلا5 در انتساب اين كتاب به ابن كيسان ترديد كرده و آن را اثر ابوالقاسم مغربى شيعى دانسته است (نك: S,389-390 , 2 EI؛ قس: زركلى، 5/308، حاشية 2). با توجه به اينكه ابن كيسان در زمينة قرآن و ادب آثاري داشته و نيز در الكتاب سيبويه صاحب نظر بوده است (بغدادي، همانجا)، ناچار در قرائت و معنى «كتاب» ترديد مىكنيم؛ 7. المهذب فى النحو. تنها نسخهاي كه از آن به دست آمده، در كتابخانة محمد عطيه كهربايى، در قاهره است (نك: فتلى، 104؛ IX/159 .(GAS, آثار يافت نشده: 8. امالى. ظاهراً يكى از منابعى كه مورد استفادة زجاجى در نگارش اشتقاق اسماءالله قرار گرفته بود، همانا امالى ابن كيسان بوده است، اما در منابعى كه در دسترس ما قرار داشت، نامى از اين اثر نيافتيم (زجاجى، اشتقاق، 80؛ نيز نك: مبارك، 289؛ ، GAS همانجا)؛ 9. البرهان؛ 10. التصاريف؛ 11. حد الفاعل و المفعول به؛ 12. الحقائق؛ 13. الشاذانى فى النحو (ابن نديم، 89)؛ 14. علل النحو (حاجى خليفه، 2/1160)؛ 15. غريب الحديث، كه حدود 400 ورق بوده است (ابن نديم، همانجا)؛ 16. غلط ادب الكاتب (ياقوت، همانجا؛ IX/156 )؛ GAS, 17. القراءات (ابن نديم، همانجا)؛ 18. الكافى فى النحو )؛ GAS,IX/159) 19. اللامات (ياقوت، همانجا)؛ 20. المختار (ابن نديم، همانجا) يا المختار فى علل النحو كه به گفتة ياقوت (همانجا) 3 جلد يا بيشتر بوده است؛ 21. مختصر النحو (ابن نديم، همانجا) يا مختصر فى النحو (ياقوت، همانجا)؛ 22. المذكر و المؤنث (ابن نديم، همانجا)؛ 23. معانى القرآن كه به العشرات نيز معروف بوده است (ابن نديم، 37)؛ 24. معانى المقصور و الممدود (ابن نديم، 89)؛ 25. الوقف و الابتداء (ابن نديم، 38)؛ 26. كتاب الهجاء (ابن نديم، 89) يا الهجاء و الخط (ياقوت، همانجا). مآخذ: ابن انباري، عبدالرحمان، نزهة الالباء، به كوشش ابراهيم سامرايى، بغداد، 1959م؛ ابن كيسان، محمد، «لموفقى فى النحو»، به كوشش عبدالحسين فتلى و هاشم طه شلاش، المورد، بغداد، 1975م، ج 4، شم 2؛ ابن نديم، الفهرست؛ ابوحيان توحيدي، على، الامتاع و امؤانسة، به كوشش احمد امين و احمد زين، قاهره، 1944م؛ بستانى، پطرس، ادباء العرب، دارمارون عبّود، 1979م؛ بغدادي، عبدالقادر، خزانة الادب، بيروت، دارصادر؛ حاجى خليفه، كشف؛ خطيب بغدادي، احمد، تاريخ بغداد، قاهره، 1349ق؛ زبيدي، محمد، طبقات النحويين و اللغويين، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1973م؛ زجاجى، عبدالرحمان، مجالس العلماء، به كوشش عبدالسلام محمد هارون، كويت، 1962م؛ همو، الايضاح، به كوشش مازن المبارك، بيروت، 1406ق/1986م؛ همو، اشتقاق اسماء الله، به كوشش عبدالحسين مبارك، نجف، 1394ق/1974م؛ زركلى، اعلام؛ سيرافى، حسن، اخبار اللغويين البصريين، به كوشش فريتس كرنكو، بيروت، 1936م؛ صفدي، خليل، الوافى بالوفيات، به كوشش س. ددرينگ، استانبول، 1949م؛ ضيف، شوقى، المدارس النحوية، قاهره، 1968م؛ فتلى، عبدالحسين، مقدمه و تحشيه بر «الموفقى فى النحو» (نك: ابن كيسان در همين مآخذ)؛ فيروزآبادي، محمد، البلغة، به كوشش محمد مصري، دمشق، 1392ق/ 1972م؛ قفطى، على، انباه الرواة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1374ق/1955م؛ مبارك، عبدالحسين، «الزجاجى و كتابه اشتقاق اسماءالله»، المورد، بغداد، 1394ق/ 1974م، ج 3، شم 1؛ محمود، محمود حسينى، المدرسة البغدادية، بيروت، 1407ق/ 1986م؛ مخزومى، مهدي، مدرسة الكوفة، قاهره، 1377ق/1958م؛ ياقوت، ادبا؛ يغموري، يوسف بن احمد، نورالقبس المختصر من المقتبس (مرزبانى)، به كوشش رودلف زلهايم، ويسبادن، 1384ق/1964م؛ يمانى، عبدالباقى، اشارة التعيين فى تراجم النحاة و اللغويين، به كوشش عبدالمجيد دياب، رياض، 1406ق/1986م؛ نيز: Ahlwardt; Arberry; EI 2 ; EI 2 , S; Fleisch, H., Trait E de philologie arabe, Beyrouth, 1961; GAL,S; GAS. ايرانناز كاشيان تايپ مجدد و ن * 1 * زا ن * 2 * زا