اِبْنِ غَرسيه، ابوعامر، اديب و نويسندة اندلسى در سدة 5ق/11م كه شهرت خود را از رسالهاي دارد كه در باب شعوبيّه تأليف كرده بود. دربارة احوال شخصى وي منابع اطلاع چندانى به دست نمىدهند. حتى نام او كه در المغرب ابن سعيد (2/406) «احمد» ثبت شده، در ديگر منابع تأييد نگشته است (قس: ابن ابار، المعجم، 299، كه احمد را نام پسر وي ابوجعفر دانسته است). به گفتة ابن سعيد (2/406-407) اصل او از مسيحيان باسك1 (= بشكنش) بود كه در خردسالى به اسارت درآمده و به دانيه آورده شده بود. او در دانيه در شمار موالى امير عامري مجاهد (حك 400-436ق) درآمد و در كنف او تربيت يافت (ابن بسام، 3(2)/704؛ ابن سعيد، 2/407). برپاية آنچه در منابع آمده است، وي در دستگاه عامريان فردي با نفوذ بود و محتملاً منصب كتابت آنان را داشت (نك: ابن ابار، همانجا؛ ابن سعيد، 2/406). وي پس از وفات مجاهد به خدمت پسرش اقبال الدوله (حك 436- 438ق) درآمد (نك: ابن سعيد، 2/355) و در همين اوان در رسالهاي كه خطاب به ابوجعفر ابن خراز نوشت، او را از اين بابت كه به خدمت اميرالمريه ابن صمادح درآمده و مدح عامريان را ترك گفته است، سرزنش كرد (نك: ابن بسام، همانجا؛ ابن سعيد، 2/407؛ قس: ابن غرسيه، 246، كه در آن نام مخاطب «ابوعبدالله ابن حداد» آمده است). در همين رساله از اميري با نام «معزّالدوله» ياد شده (همو، 253) كه به شهادت سكّههاي ضرب دولت عامري و ديگر شواهد، گويا همان اقبالالدوله پسر مجاهد است كه هر دو لقب را داشته است (نك: عبادي، 29). خاندان عامري كه از اصل صقلبى (اسلاو) بودند، همواره مشوّق خوبى براي گرايشهاي شعوبى كه پيشتر در اندلس سابقه داشت، به شمار مىآمدند و حركتهاي شعوبى اين توانايى را به عامريان مىداد كه با ملوك عرب نژاد ديگر نقاط اندلس برابري كنند. از اينجاست كه رسالة ابن غرسيه به مثابة جديترين تأليف شعوبيه در اندلس به شمار آمده و همواره نظر كسانى را كه به گونهاي شعوبية آن ديار را مورد توجه قرار دادهاند، به سوي خود كشيده است (به عنوان نمونه، نك: گلدسيهر، 606 به بعد؛ گرانخا، 67 ؛ پرس، 286 ؛ عبادي، 27 به بعد؛ مونرو، .(12-13 وي در اين رساله با استناد به نكتههاي تاريخى و داستانهاي مربوط به عرب پيش از ظهور اسلام هر گونه فخري را براي نژاد عرب نفى كرد و تنها اسلام را ماية افتخار دانست كه مخاطب آن همة ملتهاست. او نهتنها برتري عرب را انكار كرد، بلكه با لحنى تند اقوام گوناگون عجم را بر عرب برتري داد (ابن غرسيه، جم). چندي نپاييد كه اين رساله در اندلس انتشار يافت و لحن تند آن برخى خوانندگان را چنان به خشم آورد كه ابن غرسيه را فاسق خواندند و حتى او را به كفر و نفاق متّهم كردند (نك: ابن مسعده، 256؛ ابن دودين، 302؛ ابوالطيب قروي، 310؛ ابوالحجاج بلوي، 1/350-352). بر اين رساله به ويژه در سدههاي 5 و 6ق ردّيههاي شديد اللحنى نوشته شد كه از آن جملهاند: 1. ردية ابويحيى بن مسعده؛ 2. رديهاي ديگر كه احتمالاً از هموست؛ 3. ردية ابوجعفر احمد بن دودين بلنسى كه تأليف آن به پيش از 477ق باز مىگردد (نك: ابن بسام، 3(2)/703-404)؛ 4. ردية ابوالطيب ابن منّ الله قروي، با عنوان حديقة البلاغة و دوحة البراعة (نك: ابوالحجاج بلوي، 1/350)، اين 4 ردّيه همراه اصل رساله به چاپ رسيده است (نك: سطور بعد)؛ 5. ردّية شخصى به نام ابن عباس (در مورد هويت او، نك: فروخ، 4/694 -696) كه متن آن را ابن بسام نقل كرده است (3(2)/746 به بعد)؛ 6. ردية ابن ابى الخصال با نام خطف البارق يا لمحة البارق (ابن خير، 419؛ ابن ابار، التكملة، 2/609؛ ابوالحجاج بلوي، همانجا)؛ 7. ردية ابومروان عبدالملك بن محمد اوسى با عنوان رسالة الاستدلال بالحق (همانجا)؛ 8. ردية ابومحمد عبدالمنعم بن محمد خزرجى (همو، 1/351؛ ابن زبير، 19)؛ 9. ردية محمد بن على بن محمد تجيبى (ابن عبدالملك، 34؛ ابن خطيب، 3/229). نثر رسالة ابن غرسيه نثري فنّى و مسجّع و ثقيل است و داراي صنايع گوناگون بديعى از ترادف، طباق، تعريض، تضمين، اقتباس و جز آنهاست. مؤلف در اين رساله به رويدادهاي ادبى و حقايق تاريخى اشاره دارد و گاهى سخنش طنزآميز و فكاهى است. مهارت وي در به كارگيري الفاظ مورد اعتراف ناقدان قرار گرفته است (هارون، عبدالسّلام، 243؛ نيز نك: ابوحيان، 8/116؛ ابن سعيد، 2/406، به نقل از المسهب ). تنها نسخة خطى شناخته شده از رسالة ابن غرسيه كه 4 رديه را به همراه دارد، در ضمن يك مجموعه در كتابخانة اسكوريال محفوظ است (نك: 2 ESC، شم .(538(10) متن رساله را اول بار گُلدسيهر در ضمن مقالة «شعوبيه...2» در 1898م تنها بر اساس نسخة اسكوريال و بدون استفاده از الذخيرة ابن بسام، با توضيحاتى به آلمانى به چاپ رسانيد. ابن بسام نسخهاي از رساله را به همراه رديههاي ابن دودين، ابوالطيب قروي و ابن بسام در الذخيرة (3(2)/705 به بعد) نقل كرد. در 1953م عبادي در كتاب الصقالبة فى اسبانيا (ص 31 به بعد) بر اساس نسخة اسكوريال و ابن بسام ويرايش جديدي از رساله را منتشر ساخت و در همان سال عبدالسلام هارون متن رساله و 4 ردية آن را در مجموعة سوم از نوادر المخطوطات به طبع رسانيد. همچنين ترجمهاي از رساله و 5 ردية آن به انگليسى توسط مونرو3 انجام شده و در 1969م در بركلى/لوسآنجلس به چاپ رسيده است. ابن غرسيه شعر نيز مىسروده و چند نمونه از اشعار او را ابن سعيد در المغرب (2/356) آورده است. مآخذ: ابن ابار، محمد، التكملة لكتاب الصلة، به كوشش فرانسيسكو كودرا، مادريد، 1882م؛ همو، المعجم، به كوشش فرانسيسكو كودرا، مادريد، 1885م؛ ابن بسام شنترينى، على، الذخيرة، به كوشش احسان عباس، ليبى/تونس، 1981م؛ ابن خطيب، محمد، الاحاطة، به كوشش محمد عبدالله عنان، قاهره، 1395ق/1975م؛ ابن خير اشبيلى، محمد، فهرسة، به كوشش فرانسيسكو كودرا، بغداد، 1963م؛ ابن دودين، احمد، «رسالة ثالثة فى الرد على ابن غرسية»، نوادر المخطوطات، به كوشش عبدالسلام هارون، قاهره، 1953م؛ شم 3؛ ابن زبير، احمد، صلة الصلة، به كوشش لوي پرووانسال، رباط، 1937م؛ ابن سعيد، على، المغرب، به كوشش شوقى ضيف، قاهره، 1955م؛ ابن عبدالملك، محمد، الذيل و التكملة، السفر السادس، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1972م؛ ابن غرسيه، ابوعامر، « رسالة فى الشعوبية »، نوادر المخطوطات، به كوشش عبدالسلام هارون، قاهره، 1953م، شم 3؛ ابن مسعده، ابويحيى، «الرد على ابن غرسية...»، نوادر المخطوطات، به كوشش عبدالسلام هارون، قاهره، 1953م، شم 3؛ ابوالحجاج بلوي، يوسف محمد، الف باء، قاهره، 1287ق؛ ابوحيان غرناطى، محمد، البحر المحيط، قاهره، 1329ق؛ ابوالطيب قروي، ابن منّ الله، «رسالة رابعة فى الفرد على ابن غرسية»، نوادر المخطوطات، به كوشش عبدالسلام هارون، قاهره، 1953م، شم 3؛ عبادي، احمد مختار، الصقالبة فى اسبانيا، مادريد، 1953م؛ فروخ، عمر، تاريخ الادبالعربى، بيروت، 1984م؛ هارون، عبدالسلام، مقدمه بر «رسالة ابى عامر بن غرسيه فى الشّعوبيّة»، نوادر المخطوطات، قاهره، 1953م، شم 3؛ نيز: 2 ; Goldziher, I., X Die m u q C bijja unter den Muhammedanern in Spanien n , ZDMG, 1899, vol. LIII; Granja, F., X Ibn Garcia, cadi de los califas V amm = dies n , Al-Andalus, 1965, vol. XXX; Monroe, J. T., Hispano-Arabic Poetry, Berkeley/Los Angeles/London, 1974; P I r E s, H., La Po E sie andalouse en arabe classique, Paris, 1953. بخش ادبيات عرب تايپ مجدد و ن * 1 * زا ن * 2 * زا