اِبْنِ سَرابيون، سهراب (لسترنج، 13 ؛ ابن سراپيون)، جغرافى - نگار نيمة
نخست سدة 4ق/10م. نام او تاكنون به درستى روشن نشده است. بعضى او را با
يحيى (يوحنا) بن سرافيون پزشك اشتباه كردهاند و جورج سارتُن محققان را از
اين خطا برحذر داشته است (ص 773). گابريل فران به نقل از دولوريه1 او را
يكى از پزشكان سوري سدة 9 يا 10م معرفى كرده است كه مؤلف «رسالة طبيعت
ادوية مفرده2» است و آثارش از سريانى به عربى و از عربى به لاتين ترجمه
شده است. فران شرحى در اين باب ارائه كرده است كه با واقعيت زندگى
جغرافىنگار موردنظر سازگار نيست .(112-113) كراچكوفسكى به نقل از زايپل3 نام
او را ابوالحسن بهلول نوشته است .(IV/98) در نسخة خطى منحصر به فرد كتاب
ابن سرابيون، موجود در موزة بريتانيا كه تاريخ 709ق/ 1309م را بر خود دارد،
نام مؤلف سهراب آمده است I/406) .(GAL, مؤلف در مقدمة كتاب عجائب الاقاليم
السبعة الى نهاية العمارة از خود با عبارت «اَفْقَر الوَرَي سهراب» ياد كرده
است (ص 5). از آنجا كه نام سهراب در ميان اعراب نامى عجمى و بيگانه است
(سوسه، 154)، مىتوان چنين پنداشت كه اين نام معماگونه و چه بسا مستعار
باشد (كراچكوفسكى، .(IV/97 اين كه ابنسرابيون ازكدامسرزمين برخاسته است،
روشن نيست. شرحى كه وي دربارة مصب رود نيل نوشته، موجب شده است كه
بعضى محققان چنين تصور كنند كه وي به سبب شناخت بسيار دقيقى كه از مصر
داشته، گويا از آن سرزمين برخاسته است (همو، )، IV/99 اما مقبول احمد با
توجه به نام وي «سهراب» احتمال داده كه وي از اصل ايرانى بوده باشد ( 2
.(EIنفيس احمد او را از مسيحيان مصر معرفى كرده است (ص كه درست به نظر
نمىرسد، زيرا او در مقدمة كتاب خود دين و پيامبر اسلام را ستوده است (ص 5).
ابن سرابيون را مىتوان در رديف جغرافىنگاران برجستهاي چون ابوزيد بلخى،
يعقوبى و محمد بن موسى خوارزمى (ه م م) قرار داد. در واقع او روش خوارزمى
را در پيش گرفت و پيروي از مكتب او را ادامه داد. در ميان جغرافىنگاران
نخستين سدههاي اسلامى، خوارزمى اولين جغرافىنگاري بود كه از دانش
يونانيان بهره جست. يكى از كارهاي خوارزمى در جمع دانشمندان وابسته به
دستگاه مأمون اندازهگيري درجة نصفالنهارات بوده است (كراچكوفسكى، .(IV/92
اظهار نظر ابن سرابيون در زمينة ترسيم «نقشة زمين» به اندازهاي به كار
خوارزمى نزديك است كه به تقريب مىتوان آن را اقتباسى از اثر خوارزمى
دانست، از اين رو بروكلمان كتاب ابن سرابيون را بازنويسى تازهاي ازكتاب
صورةالارض خوارزمى دانستهاست ، GAL) همانجا). نام اثر وي تا اندازهاي
مشكوك به نظر مىرسد، زيرا در آن مطلبى پيرامون شگفتيهاي هفت اقليم وجود
ندارد. كراچكوفسكى مىنويسد: شايد در اين مورد بتوان حق را به جانب مژيك داد
كه معتقد است نام اصلى اثر بايد الاقاليم السبعة بوده باشد .(IV/98) جز اين
كتاب تاكنون اثر ديگري از ابن سرابيون شناخته نشده است. زمان تأليف اثر
وي بر مبناي شواهد و مطالب آن بين 289-334ق/902-946م تخمين زده شده كه
پيش از تصرف بغداد به دست آلبويه است (همانجا)، ولى گروهى ديگر نگارش آن
را حدود 333-334ق و پس از تسخير بغداد به دست آلبويه نوشتهاند (نفيس احمد،
28 )، اما اكثر محققان تاريخ تأليف آن را پيش از تسخير بغداد دانستهاند.
مؤلف دربارة نواحى جنوبى ميان رودان (بينالنهرين) آگاهيهاي وسيعى داشته
كه مؤيد اقامت طولانى وي در آن سرزمين بوده است (ص 117-137). ابن
سرابيون با ابوزيد بلخى بنيادگذار مكتب كلاسيك جغرافىنگاري اسلامى به
تقريب همزمان بود، ولى او خط مشى خاص خود را برگزيد كه تا اندازهاي با روش
ابوزيد بلخى مغاير است (كراچكوفسكى، همانجا). اثر ابن سرابيون همانند نوشتة
خوارزمى ادامة سنتها و تأليفات جغرافىنگاران يونانى است، ولى بايد افزود كه
اختلافهايى نيز ميان آنها مشهود است. ابن سرابيون مقدمهاي نوشته كه حاوي
مطالبى دربارة نقشة مسطح4 چهارگوش است (همانجا). همين امر سبب شده است
مژيك چنين تصور كند كه گويا در اثر خوارزمى مطالبى در اين زمينه وجود داشته
كه در مقدمة نسخة خطى موجود در استراسبورگ5 منعكس نشده است (مقدمة صورة
الارض، .(7-8 گرچه تقسيمبندي خوارزمى، اساس كتاب ابن سرابيون را دربارة
«اقاليم هفتگانه» تشكيل مىدهد، با اين وصف مطالب ارائه شده از سوي او تا
اندازهاي با تقسيمبندي خوارزمى در صورةالارض متفاوت است. از مقابلة اين دو
كتاب به سهولت مىتوان دريافت كه ابن سرابيون از منابع ديگري نيز بهره
جسته است. به عنوان نمونه گزارش ابن سرابيون از شبكة آبرسانى و گزارش
يعقوبى دربارة شاهراههاي كشيده شده از بغداد به خوبى مكمل يكديگرند (سارتن،
همانجا).
در كتاب ابن سرابيون آشفتگيهايى به ويژه در نامهاي يونانى و نيز ارائه
ارقام مشهود است (مژيك، مقدمة كتاب عجائب الاقاليم، .(7 ابن سرابيون پس از
مقدمه، فصل مربوط به شهرها را برپاية تقسيمبندي اقاليم هفتگانه آورده است.
اگرچه در اين فصل شباهتهايى ميان نوشتة او و خوارزمى وجود دارد، اما بايد
افزود در نحوة تدارك و ارقام جدولها و طول جغرافيايى تفاوتهايى ميان آنها
موجود است (سهراب، 30؛ خوارزمى، 21). در فصل مربوط به شهرها به ويژه در مورد
شهرهاي اقاليم سوم، چهارم و پنجم اختلالهايى ديده مىشود. چنانكه گاه نام
شهري واحد در دو اقليم جداگانه آمده است. مثلاً شهر آمل خراسان يكبار زير
عنوان «مدينة آمويه» در اقليم پنجم و بار ديگر با نام «آمل خراسان» در
اقليم ششم ذكر شده است (سهراب، 35، 39). مهمتر آنكه در طول و عرض
جغرافيايى آنها نيز تفاوتهايى ديده مىشود (همانجا). ظاهراً چنين به نظر
مىرسد كه در بعضى موارد بيان طول و عرضهاي جغرافيايى در كتاب ابن سرابيون
نسبت به خوارزمى از دقت بيشتري برخوردار است. خوارزمى (ص 21) طول
جغرافيايى شهر بغداد را 78، ولى سهراب (ص 30) آن را 70 نوشته كه با نوشتة
بيرونى منطبق است ( 2 .(EIدر كتاب خوارزمى اثري از نامهاي بعلبك و كشمير
نيست، حال آنكه سهراب آنها را در اقليمهاي چهارم و سوم آورده است (ص 23،
29)، ولى همو به خلاف خوارزمى نام شهرهاي جنوب خط استوا را از قلم انداخته
است.
پس از فصل مربوط به شهرها، فصل درياها آمده است كه شامل مديترانه، بحر
احمر، اقيانوس هند، درياي چين، درياي خزر (بحر طبرستان و ديلم) و جز آن
همراه با طول و عرضهاي جغرافيايى است. ابن سرابيون خليج فارس را با عنوان
درياي فارس ذكر كرده است (ص 59 - 68). فصل سوم كتاب دربارة جزاير است (ص
68 -79). وي پس از آن به ذكر درياچهها پرداخته است (ص 79-81). پس از اين
فصول مؤلف به ذكر نام كوهها با طول و عرض جغرافيايى آنها بر پاية
تقسيمبندي اقليمهاي هفتگانه مىپردازد كه يكى از عمدهترين بخشهاي كتاب
است (ص 82 -117). بزرگترين فصل كتاب مربوط به رودهاست. او ابتدا به شرح
رودهاي بزرگ پرداخته، سپس مشخصات رودها، آبها و سرچشمة رودهاي بزرگ را
برپاية اقاليم هفتگانه مشخص كرده است (ص 117-192). اختلاف عمدهاي كه در
اين بخش ميان كتاب عجائب الاقاليم السبعة و كتاب صورةالارض خوارزمى وجود
دارد، مربوط به طبقهبندي رودهاست. خوارزمى هنگام وصف رودها به سرچشمه و
سرزمينى كه رودها از آن مىگذرند، اشاره مىكند (ص 107- 158)، حال آنكه ابن
سرابيون در فصل جداگانهاي به وصف بيشتر رودهاي بزرگ و كوچك پرداخته است.
وي گرچه طول و عرض جغرافيايى رودها را در كتاب نياورده، در عوض مسير آنها
را به فرسنگ و ميل، همچنين اماكنى را كه از آن رودها مشروب مىشوند، بيان
كرده است.
فصول كتاب ابن سرابيون به تقريب با اندكى تغيير در ترتيب همانند
فصلبنديهاي كتاب صورةالارض است. با اين وصف توضيحات سهراب گاه بهتر از
خوارزمى است. عموماً اين فصلها به اندازهاي همانندند كه به نظر مژيك
تدارك متن انتقادي يكى از اين دو اثر بدون ارجاع و استفاده از ديگري مقدور
نيست (كراچكوفسكى، .(IV/98 ويژگى عمدة كتاب ابن سرابيون وسعت بخشيدن به
مطالب مورد استفاده از مآخذ عربى است. چنين به نظر مىرسد كه وي آگاهانه
كوشيده تا پس از يك قرن مطالب كهنهاي را كه در كتاب خوارزمى وجود داشت،
كمال بخشد و اثر خود را براي معاصران به صورتى جالبتر ارائه كند. چنانكه
شبكة رودخانههاي بينالنهرين و سرچشمة آنها با چنان دقتى تصوير شده است كه
در اواخر سدة گذشته توجه لسترنج را به خود معطوف داشت. وي اثر ابن سرابيون
را به عنوان بيانگر نقشة سواد (عراق) در آن روزگار برگزيد و مؤلف آن را از
جغرافىنگاران برجستة سدة 3ق/9م ناميد. وي متذكر گرديد كه «بخشى از كتاب او
در اختيار ماست و همين بخش به ضميمة وصفى كه از بغداد دارد، داراي اهميت
خاصى است، زيرا رودها و ترتيب آبياري در بينالنهرين را به شرح آورده است»
(ص .(12
تأثير كتاب صورةالارض خوارزمى در ابن سرابيون اندك نبوده است، ولى آنچه
او را بيشتر به خوارزمى نزديك و وابسته كرده بود، جهتگيري عمده در بيان
مطالب جغرافيايى به صورت جداول، به ويژه بر پاية اصول مآخذ جغرافيايى
يونانى بود. اين جهتگيري بعدها با علم نجوم بيش از جغرافيا مرتبط شد و در
آن مؤثر افتاد (كراچكوفسكى، .(IV/99 ذكر اين نكته ضروري است كه اثر ابن
سرابيون نسبت به اثر خوارزمى به عربى استوارتري نوشته شده و در سطح نثر
علمى معمول قرار گرفته است. حال آنكه در نگارش خوارزمى اغلب، نارساييها و
ناشيگريهايى ديده مىشود. اين نارساييها نمودار آن است كه در روزگار او شيوة
نگارش رسالههاي علمى به زبان عربى هنوز كاملاً معمول و رايج نشده بوده
است (مژيك، مقدمة كتاب عجائب الاقاليم، 10 ؛ همو، مقدمة صورةالارض، .(29-30
مآخذ: ابن سرابيون، سهراب (نك: سهراب در همين مآخذ)؛ خوارزمى، محمد،
صورةالارض، به كوشش هانس فون مژيك، وين، 1345ق/1926م (نك: مژيك در مآخذ
لاتين)؛ سارتن، جورج، مقدمه بر تاريخ علم، ترجمة غلامحسين صدري افشار،
تهران، 1353ش؛ سهراب، كتاب عجائب الاقاليم السبعة الى نهاية العمارة، به
كوشش هانس فون مژيك، وين، 1930م (نك: مژيك در مآخذ لاتين)؛ سوسه، احمد،
الشريف الادريسى فى الجغرافيا العربية، بغداد، 1974م؛ نيز:
2 ; Ferrand, Gabriel, Relation de voyages et textes g E graphiques arabes,
persans et turks, relatifs H l'Extre A me Orient du VIII q au XVIII q si I cles,
Frankfurt, 1986; GAL; Huart, Cl., Litt E rature arabe, Paris, 1923; Krachkovski
I., Izbrannie Sochineniia, Moskva - Leningrad, 1957; Le Strange, G., The Lands
of the Eastern Caliphate, London, 1966; M ik, H., Einleitung zu Das Kit ? b S =
rat al - Ar d des Ab = Ga q far Muhammad ibn M = s ? al - Huw ? rizm / , Wien,
1926; id, Einleitung zu Das Kit ? b q Ag ? p ib al - Ak ? l / m as - Sab q a des
Suhr ? b, Wien, 1930; Nafis Ahmad, Muslim Contribution to geography, Lahur,
1972.
عنايتالله رضا
تايپ مجدد و ن * 1 * زا
ن * 2 * زا