responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 3  صفحه : 1195
ابن درستويه
جلد: 3
     
شماره مقاله:1195



اِبْن‌ِ دُرُسْتويه‌، ابومحمد عبدالله‌ بن‌ جعفر بن‌ درستويه‌ بن‌ مرزبان‌ فارسى‌ فَسَوي‌ (258- 24 صفر 347ق‌/872 -17 مة 958)، محدث‌، اديب‌، لغوي‌، نحوي‌، او در فَسا كه‌ در آن‌ روزگار شهري‌ به‌ بزرگى‌ شيراز و خوش‌ آب‌ و هواتر از آن‌ بود، به‌ دنيا آمد (نك: خطيب‌، تاريخ‌، 9/428؛ ياقوت‌، بلدان‌، 3/891) و به‌ همين‌ جهت‌ به‌ فارسى‌ و فَسَوي‌ شهرت‌ يافت‌. نام‌ نيايش‌ «درستويه‌» از دو كلمة فارسى‌ «دُرُست‌» و پسوند «اويه‌» تشكيل‌ شده‌ است‌.
پدرش‌ جعفر از محدثان‌ بزرگ‌ و مشهور زمان‌ خود بود (خطيب‌، همان‌، 9/429؛ ابن‌ خلكان‌، 3/44) و از على‌ بن‌ مدينى‌ و محدثان‌ هم‌ طبقة او روايت‌ حديث‌ مى‌كرد (خطيب‌، همانجا؛ ذهبى‌، سير، 15/532). ابن‌ درستويه‌ از كودكى‌ در سفرهاي‌ پدر به‌ شيوة معمول‌ محدثان‌، براي‌ جمع‌آوري‌ حديث‌، با وي‌ همراه‌ گرديد (همان‌، 15/531، 532) و تقريباً 12 ساله‌ بود (نك: جبوري‌، 18- 19) كه‌ با پدرش‌ وارد بغداد شد و با محدث‌ بزرگ‌ آنجا، عباس‌ دُوري‌ (د 271ق‌) ملاقات‌ كرد و با راهنمايى‌ پدر به‌ استماع‌ و روايت‌ حديث‌ از او و محدثان‌ هم‌ طبقه‌اش‌ پرداخت‌ (ذهبى‌، العبر، 2/76-77) و با علماي‌ نحو و لغت‌ و ادب‌ چون‌ ابن‌ قتيبة دينوري‌ (213-276ق‌/828 - 889م‌) و مُبرَّد (210- 285ق‌/825 - 898م‌) و ثَعلَب‌ (200-291ق‌/816 -904م‌) ديدار كرد. هر چند كه‌ ابن‌ درستويه‌ رسماً نزد ابن‌ قتيبه‌ آموزش‌ نديد (نك: ابن‌ شاكر، 11/70؛ قس‌: ابن‌ انباري‌، 143-144)، اما همان‌ مصاحبت‌ كوتاه‌ با وي‌ كه‌ در اوج‌ شهرت‌ و در سنين‌ كمال‌ (حدود 60 سالگى‌) بود، در عظمت‌ توجه‌ او به‌ لغت‌ و ادب‌ بسيار مؤثر افتاد، و اين‌ تأثير بعدها در شكل‌ محتواي‌ آثار وي‌ آشكار گرديد.
ابن‌ درستويه‌ از اين‌ سفر به‌ زادگاهش‌ بازگشت‌ (نك: جبوري‌، 19) و ملازمت‌ و مصاحبت‌ ابويوسف‌ يعقوب‌ بن‌ سفيان‌ فَسَوي‌ را كه‌ از مورخان‌ و محدثان‌ بزرگ‌ و مردي‌ دنيا ديده‌ و پارسا و به‌ روايتى‌ شيعى‌ مسلك‌ بود (نك: ياقوت‌، همان‌، 3/892؛ قس‌: سمعانى‌، 10/223)، برگزيد (نك: ذهبى‌، ميزان‌ 2/400؛ ابن‌ حجر، 3/267- 268) و كتاب‌ تاريخ‌ و مشيخة او را از وي‌ روايت‌ كرد (ذهبى‌، العبر، 2/76؛ ابن‌ عماد، 2/375). وي‌ نسخه‌اي‌ از تاريخ‌ يعقوب‌ فسوي‌ را به‌ صورت‌ مجموعه‌اي‌ نفيس‌ و صحيح‌ تهيه‌ كرد كه‌ قرنها در دسترس‌ دانشمندان‌ بود (نك: خطيب‌، همان‌، 9/429؛ ابن‌ انباري‌، 198). اين‌ كتاب‌ تحت‌ عنوان‌ المعرفة و التاريخ‌ الفَسَوي‌ برواية ابن‌ درستويه‌ به‌ كوشش‌ اكرم‌ ضياء العمري‌ در 3 جلد (بغداد، 1974- 1975م‌) به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌.
پس‌ از درگذشت‌ نخستين‌ مربى‌ و استادش‌، يعقوب‌ فسوي‌ (277ق‌/890م‌) بار ديگر راهى‌ بغداد شد (قس‌: جبوري‌، همانجا). در آن‌ هنگام‌ ابن‌ قتيبه‌ از دنيا رفته‌ بود، و ابن‌ درستويه‌، شاگردي‌ و مصاحبت‌ مبرد را كه‌ حدود 70 سال‌ داشت‌، اختيار كرد (ابن‌ شاكر، همانجا) و الكتاب‌ سيبويه‌ را تماماً نزد او خواند و از او روايت‌ كرد و در فهم‌ و تحليل‌ مضامين‌ كتاب‌ سيبويه‌ و حفظ و نقل‌ آراي‌ وي‌ استاد گرديد (قفطى‌، 2/113). شرح‌ كتاب‌ سيبويه‌، مناظرة سيبويه‌ للمبرد و شرح‌ المقتَضَب‌، (نك: آثار) دستاورد همين‌ سالهاست‌. شرح‌ وي‌ بر كتاب‌ المقتضب‌ِ مبرد حكايت‌ از روايت‌ اين‌ كتاب‌ از مبرد توسط ابن‌ درستويه‌ دارد. وي‌ حوزة درس‌ ثعلب‌ را نيز در آخرين‌ دهة عمر او (تقريباً 80 سالگى‌) درك‌ كرد و نحو و لغت‌ را طبق‌ مبانى‌ و اصول‌ مكتب‌ كوفيان‌ از او آموخت‌ و كتاب‌ الفصيح‌ را در لغت‌، از او فرا گرفت‌ و روايت‌ كرد (ابن‌ نديم‌، 81) و بعدها به‌ شرح‌ آن‌ پرداخت‌.
با درگذشت‌ مبرد، پيشواي‌ مكتب‌ بصره‌ و ثعلب‌، پيشواي‌ مكتب‌ كوفه‌، ابن‌ درستويه‌ در چهارمين‌ دهة زندگانى‌، به‌ عنوان‌ دانشمندي‌ صاحب‌ نظر و نكته‌ سنج‌ (قفطى‌، همانجا) و دقيق‌ و اهل‌ بحث‌، با معلوماتى‌ وسيع‌ و بيانى‌ خوش‌ (ابوحيان‌ توحيدي‌، 1/131) جاي‌ خود را در مراكز علمى‌ بغداد گشود. و چه‌ بسا همين‌ موفقيتها ابن‌ درستويه‌ را تا پايان‌ عمر در بغداد ماندگار كرد (نك: خطيب‌، همانجا).
نخستين‌ دورة زندگانى‌ ابن‌ درستويه‌ كه‌ بيشتر در سماع‌ و نقل‌ حديث‌ گذشت‌ (ذهبى‌، سير، همانجا)، البته‌ بى‌حاصل‌ نماند و او توانست‌ احاديث‌ بسياري‌ را با اسناد عالى‌ روايت‌ كند (همان‌، 15/531). بيهقى‌ در السُنَن‌ الكُبري‌ (5/355) و خطيب‌ بغدادي‌ در شَرَف‌ اصحاب‌ الحديث‌ (ص‌ 13، 120، 121) از او حديث‌ نقل‌ كرده‌ است‌ (قس‌: جبوري‌، 35) و بيشتر علماي‌ رجال‌ وثاقت‌ او را در روايت‌ حديث‌ پذيرفته‌اند (نك: ذهبى‌، العبر، 2/77؛ قس‌: ابن‌ كثير، 11/233) و دو حكايتى‌ را كه‌ در تضعيف‌ او آمده‌، مردود شناخته‌اند (نك: خطيب‌، تاريخ‌، 9/429؛ ابن‌ انباري‌، 197؛ ابن‌ شاكر، همانجا). چيره‌ دستى‌ و ذوق‌ و فهم‌ او را در روايت‌ حديث‌ (خطيب‌، ابن‌ انباري‌، همانجاها) از كتابى‌ كه‌ در غريب‌ الحديث‌ تأليف‌ كرده‌ و همچنين‌ از استشهادات‌ فراوان‌ و دقيق‌ او به‌ احاديث‌ نبوي‌ كه‌ فقط در كتاب‌ تصحيح‌ الفصيح‌ بالغ‌ بر 87 مورد است‌ (نك: جبوري‌، 206)، مى‌توان‌ دريافت‌.
ابن‌ درستويه‌ در فصل‌ دوم‌ زندگانى‌ علمى‌ خويش‌، هنگامى‌ كه‌ به‌ فراگيري‌ ادبيات‌ عرب‌ روي‌ آورد (ذهبى‌، همانجا)، تجربه‌هايى‌ را كه‌ در كار حديث‌ فراهم‌ آورده‌ بود، در نحو و لغت‌ نيز به‌ كار بست‌ (قس‌: جبوري‌، 35) و با تكيه‌ بر آنها در ترويج‌ مكتب‌ نحوي‌ و لغوي‌ بصريان‌ همت‌ گماشت‌ (نك: ابن‌ نديم‌، 68). وي‌ در موارد تعارض‌ دو مكتب‌ بصري‌ و كوفى‌ آراء بصريان‌ را مقدم‌ مى‌داشت‌. چنانكه‌ ردّي‌ بر كتاب‌ اختلاف‌ النحوييّن‌ ثعلب‌ كوفى‌ نوشت‌ و كتاب‌ جرمى‌ را كه‌ مشتمل‌ بر نقطه‌ نظرهاي‌ ادبى‌ و لغوي‌ بصريان‌ بود. شرح‌ و تفسير كرد. در مقام‌ تعارض‌ نظرات‌ سيبويه‌ با اقوال‌ ديگر بصريان‌ نيز همواره‌ بر آراء سيبويه‌ پا مى‌فشرد و حتى‌ به‌ تأليف‌ كتاب‌ النصرة لسيبويه‌ على‌ جماعة النحوييّن‌ دست‌ زد. در عين‌ حال‌، چنانكه‌ از بررسى‌ كتاب‌ تصحيح‌ الفصيح‌ وي‌ (نك: جبوري‌، 123-124) برمى‌آيد، ابن‌ درستويه‌ به‌ شيوة محققان‌، آراء بصريان‌ و كوفيان‌ را در كنار هم‌ مى‌آورد و جانب‌ حرمت‌ و بى‌طرفى‌ را فرو نمى‌نهد و در بسياري‌ جايها از نام‌ استادش‌ ثعلب‌ كوفى‌ بدون‌ تجليل‌ نمى‌گذرد. با اينهمه‌ اصرار وي‌ بر انتساب‌ به‌ مكتب‌ بصره‌، ابن‌ نديم‌ (همانجا) را بر آن‌ داشته‌ است‌ كه‌ وي‌ را در اين‌ كار سخت‌ متعصب‌ بداند و اين‌ نظر از طريق‌ او به‌ ديگران‌ نيز سرايت‌ كرده‌ است‌ (نك: قفطى‌، 2/113؛ فيروزآبادي‌، 107؛ داوودي‌، 1/230).
در علم‌ نحو سخت‌ تحت‌ تأثير مبرد بود. چنانكه‌ در تصحيح‌ الفصيح‌ بسيار از او نقل‌ كرده‌ است‌ (جبوري‌، 24). پس‌ از درگذشت‌ مبرد به‌ تدريس‌ كتاب‌ سيبويه‌ به‌ روايت‌ وي‌ پرداخت‌ (نك: زبيدي‌، 187). پسرش‌، ابوجعفر احمد و شاگرد ممتازش‌، ابوعلى‌ قالى‌ از جمله‌ كسانى‌ بودند كه‌ يك‌ دورة كامل‌ كتاب‌ سيبويه‌ را نزد او خواندند (همو، 121). با اينهمه‌ خود او را هم‌ آراء ويژه‌اي‌ در مباحث‌ نحوي‌ بود كه‌ ابوحيان‌ اندلسى‌ (د 745ق‌) در تذكرة النُّحاة (فهرست‌ آن‌) آورده‌ است‌. جبوري‌ نيز (ص‌ 125-132) آراء خاص‌ وي‌ را در نحو گرد آورده‌ است‌. ظاهراً همين‌ عنايت‌ برخى‌ از گذشتگان‌ به‌ آثار نحوي‌ وي‌ باعث‌ شده‌ كه‌ بيشتر او را نحوي‌ بخوانند (نك: ذهبى‌، سير، 15/531) و جانب‌ علم‌ لغت‌ را كه‌ وي‌ در آن‌ بيشتر تبحر داشت‌، فرو نهند (نك: ابوحيان‌ توحيدي‌، همانجا). در علم‌ لغت‌، كتاب‌ العين‌ را كه‌ اندك‌ اندك‌ حتى‌ در انتسابش‌ به‌ خليل‌ هم‌ ترديد مى‌شد (قفطى‌، 1/343؛ قس‌: ابن‌ خلكان‌، 2/246- 247) و بر اثر كوشش‌ مخالفان‌ مى‌رفت‌ تا مجهول‌ القدر بماند، بار ديگر در حوزه‌هاي‌ علم‌ و ادب‌ مطرح‌ ساخت‌ و كتاب‌ الانتصار لكتاب‌ العين‌ و انه‌ للخليل‌ را در دفاع‌ از آن‌ نوشت‌ و آراء مفضّل‌ ضبّى‌ را كه‌ با تأليف‌ كتاب‌ الرد على‌ الخليل‌ در مقام‌ انكار العين‌ و نقض‌ مندرجات‌ آن‌ برآمده‌ بود، رد كرد. الفصيح‌ ثعلب‌ كوفى‌ را نيز كه‌ كتابى‌ كم‌ حجم‌ و پرفايده‌ بود (نك: حاجى‌ خليفه‌، 2/1272) و سرنوشتى‌ مشابه‌ العين‌ داشت‌ (نك: ياقوت‌، ادبا، 5/144؛ ابن‌ خلكان‌، 6/181؛ سيوطى‌، المُزهِر، 1/207)، به‌ ميدان‌ نقد و بررسى‌ كشانيد و شرح‌ عالمانه‌اي‌ (قفطى‌، 2/113) بر آن‌ افزود و راه‌ را براي‌ شروح‌ متعددي‌ كه‌ بعدها بر آن‌ نوشته‌ شد، هموار گردانيد (حاجى‌ خليفه‌، همانجا) و در جاي‌ جاي‌ آن‌ (بيش‌ از 100 مورد) به‌ آراء خليل‌ استناد كرد (قس‌: جبوري‌، 42).
در فن‌ عروض‌ نيز در پاسخ‌ يكى‌ از دانشمندان‌ كوفه‌ كه‌ در رد عروض‌ خليل‌ كتاب‌ نوشته‌ و آن‌ را بى‌اساس‌ خوانده‌ بود، كتابى‌ جامع‌، در 7 جلد (ابن‌ خير، 399). به‌ نام‌ جوامع‌ العروض‌ تأليف‌ كرد.
ابن‌ درستويه‌ در رشته‌هاي‌ مختلف‌ علوم‌ قرآنى‌ نيز صاحب‌ تأليف‌ بود. مهم‌ترين‌ اثر او در اين‌ باب‌ كتاب‌ التوسّط است‌ كه‌ در آن‌ به‌ مقايسة كتاب‌ معانى‌ القرآن‌ تأليف‌ اخفش‌، از مكتب‌ بصره‌ و نيز كتابى‌ به‌ همين‌ نام‌ اثر ثعلب‌ از مكتب‌ كوفه‌ (ابن‌ نديم‌، 37) پرداخت‌. همچنين‌ به‌ تأليف‌ دو كتاب‌ جداگانه‌ به‌ نامهاي‌ المعانى‌ فى‌ القرآن‌ و تفسير السّبع‌ الطوال‌ همت‌ گماشت‌ كه‌ ناتمام‌ ماندند. وي‌ به‌ خصوص‌، در علم‌ قرائات‌ كه‌ عمدتاً با نحو و لغت‌ سروكار دارد، صاحب‌ نظر بود و كتاب‌ الاحتجاج‌ للقُرّاء را در اين‌ زمينه‌ تأليف‌ كرد (نك: همو، 38). ابن‌ مقسّم‌ بغدادي‌ (محمد بن‌ حسن‌ بن‌ يعقوب‌، د 354ق‌) يكى‌ از نحويان‌ و مُقريان‌ معاصر ابن‌ درستويه‌، قرائت‌ ويژه‌اي‌ براي‌ قرآن‌ مجيد پيشنهاد كرد كه‌ به‌ اختيار ابن‌ مقسم‌ شهرت‌ يافت‌. ابن‌ درستويه‌ با نوشتن‌ رديه‌اي‌ كتاب‌ او را به‌ باد انتقاد گرفت‌ و سرانجام‌ او را به‌ توبه‌ در محضر فقيهان‌ و قاريان‌ بغداد واداشت‌. از اينجا مى‌توان‌ دريافت‌ كه‌ ابن‌ درستويه‌ تا چه‌ حد به‌ حفظ قرائات‌ مشهور پاي‌بند بوده‌ است‌ (قس‌: جبوري‌، 99).
گذشته‌ از محدثان‌ بزرگى‌ چون‌ دار قطنى‌ (ابن‌ شاكر، 11/70)، ابن‌ شاهين‌، ابن‌ مَنده‌ (ذهبى‌، سير، 15/531)، ابن‌ المظفَّر و ابوعلى‌ بن‌ شاذان‌ (ابن‌ جوزي‌، 6/388) كه‌ از ابن‌ درستويه‌ حديث‌ روايت‌ كرده‌اند و ابن‌ رزْقَوَيه‌ كه‌ احاديث‌ بسياري‌ از عباس‌ دوري‌ را به‌ روايت‌ او در امالى‌ خود آورده‌ (خطيب‌، تاريخ‌، 9/429)، دانشمندان‌ بزرگى‌ نيز از وي‌ نحو و لغت‌ و ادب‌ آموخته‌اند، از جمله‌، مرزبانى‌ (د 384ق‌) كه‌ در الموشَّح‌ در مواضع‌ متعدد از او روايت‌ كرده‌ است‌ (نك: فهرست‌ الموشح‌ )، ابواسحاق‌ طبري‌، بغدادي‌، فقيه‌ مالكى‌ (ابراهيم‌ بن‌ احمد د 355ق‌) كه‌ انتصار لكتاب‌ العين‌ را به‌ خط خود و به‌ روايت‌ ابن‌ درستويه‌ نوشته‌ است‌ (جبوري‌، 33، 51، 52)، ابوطاهر مقري‌ (عبدالله‌ ابن‌ محمد)، از قاريان‌ معروف‌ معاصر وي‌ كه‌ گفته‌اند پس‌ از ابن‌ مجاهد، شيخ‌ القراءِ بغداد (د 324ق‌) كسى‌ چون‌ او در علم‌ قرائات‌ نيامده‌ است‌ و كرمانى‌، ابوعبدالله‌ محمد بن‌ عبدالله‌ (نك: زبيدي‌، 120-121).
شاخص‌ترين‌ شاگرد او ابوعلى‌ قالى‌ اسماعيل‌ بن‌ قاسم‌ بغدادي‌ (د 356ق‌) است‌ كه‌ در امالى‌ خود مكرراً در استشهادات‌ شعري‌ از او نقل‌ مى‌كند (نك: فهرست‌ امالى‌ ). وي‌ با تكيه‌ بر ماية علمى‌ و ادبى‌ كه‌ از ابن‌ درستويه‌ و ديگر علماي‌ مشرق‌ كسب‌ كرده‌ بود، به‌ اندلس‌ رفت‌ و شمار قابل‌ توجهى‌ از كتب‌ مشرقيان‌ را در نحو و لغت‌ و ادب‌ به‌ آن‌ ديار برد و خود به‌ تدريس‌ و ترويج‌ آنها همت‌ گماشت‌ كه‌ از آن‌ ميان‌ مى‌توان‌ 3 كتاب‌ المكتفى‌، شرح‌ الفصيح‌ و العروض‌ را كه‌ همه‌ از تأليفات‌ ابن‌ درستويه‌ است‌، نام‌ برد (نك: ابن‌ خير، 313، 342، 399).
دربارة سال‌ وفات‌ ابن‌ درستويه‌ در گزارش‌ ابن‌ نديم‌ (ص‌ 68) اختلاف‌ فاحشى‌ وجود دارد. وي‌ درگذشت‌ او را در «سيصد و سى‌ و چند» مى‌داند، ولى‌ در اين‌ مورد گويا شرح‌ حال‌ ابن‌ درستويه‌ با نحوي‌ معاصرش‌، ابن‌ نحّاس‌ (ابوجعفر احمد بن‌ محمد، د 337ق‌) كه‌ ظاهراً تأليفاتى‌ همنام‌ تأليفات‌ ابن‌ درستويه‌ داشته‌ و مدتى‌ ساكن‌ بغداد بوده‌ (نك: ياقوت‌، ادبا، 3/224- 225، 228)، در هم‌ آميخته‌ است‌.
آثار چاپى‌:
1. تصحيح‌ الفصيح‌ (ابن‌ شجري‌، 2/129) يا شرح‌ الفصيح‌ (ابن‌ نديم‌، همانجا؛ ابن‌ خلكان‌، 3/45؛ ابن‌ شاكر، همانجا؛ سيوطى‌، بغية، 2/36) يا شرح‌ فصيح‌ ثعلب‌ (فيروزآبادي‌، 107) كه‌ شرحى‌ است‌ بر كتاب‌ الفصيح‌ ( فصيح‌ الكلام‌ ) ثعلب‌ كوفى‌. جلد اول‌ اين‌ كتاب‌، به‌ كوشش‌ عبدالله‌ جبوري‌ (بغداد، 1975م‌) به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌. از آنجا كه‌ ابن‌ درستويه‌ نام‌ بسياري‌ از آثار خود را در تصحيح‌ الفصيح‌ آورده‌ (نك: جبوري‌، 198- 199) ناچار بايد اين‌ كتاب‌ را در اواخر عمر نوشته‌ باشد. فهرست‌ كتابهايى‌ كه‌ در تصحيح‌ ذكر شده‌، اينهاست‌: الارشاد، الحى‌ّ و الميّت‌، اِبطال‌ الاضداد، اِبطال‌ القلب‌، ابطال‌ تعاقب‌ الحروف‌، اتفاق‌ الالفاظ و المعانى‌، افتراق‌ معنى‌ فَعَل‌ و اَفْعَل‌َ، التركيب‌، عِلَل‌ الاشتقاق‌ و حججه‌، كتاب‌ الكتّاب‌ و الهداية فى‌ النحو (نك: جبوري‌، 47-74، 199).
2. شرح‌ مايُكتَب‌ بالياء من‌ الاَسماءِ المقصورة و الافعال‌. اين‌ رساله‌ كه‌ به‌ ترتيب‌ حروف‌ الفبا تنظيم‌ شده‌، براي‌ نخستين‌ بار به‌ كوشش‌ عبدالحسين‌ فَتْلى‌ در مجلة كلية الا¸داب‌ (بغداد، 1973م‌) و بار ديگر به‌ كوشش‌ محمد بدوي‌ مختون‌ در مجلة معهد المخطوطات‌ (شم 23، 1977م‌) به‌ چاپ‌ رسيده‌ است‌.
3. كتاب‌ الكتّاب‌. اين‌ كتاب‌ اخيراً با همين‌ نام‌ به‌ كوشش‌ ابراهيم‌ سامرايى‌ و عبدالحسين‌ فتلى‌ در كويت‌ (1977م‌) به‌ چاپ‌ رسيده‌ و پيش‌ از آن‌ نيز دو بار در بيروت‌ (1921 و 1927م‌) به‌ كوشش‌ لويس‌ شيخو چاپ‌ شده‌ است‌. ابن‌ نديم‌ (ص‌ 68) نام‌ اين‌ كتاب‌ را ادب‌ الكتّاب‌ المتمم‌ ذكر كرده‌ است‌. زمخشري‌ در الكشّاف‌ (1/74) اين‌ كتاب‌ را كتاب‌ الكتاب‌ المتمم‌ فى‌ الخط و الهجاء خوانده‌ و از آن‌ نقل‌ كرده‌ است‌. برخى‌ آن‌ را الالفاظ للكتاب‌ I/114) )، GAL, الكتاب‌ المتمم‌ فى‌ الخط و الهجاء )، GAL,S,I/174) كتاب‌ الكتاب‌ المتمم‌ (حاجى‌ خليفه‌، 2/1451- 1452) نيز ناميده‌اند. اين‌ كتاب‌ مشتمل‌ بر 12 باب‌ است‌ و دانستنيهاي‌ نظري‌ و عملى‌ مورد نياز كاتبان‌ در آن‌ گردآوري‌ شده‌ است‌. ابن‌ درستويه‌ خود در مقدمة آن‌ مى‌گويد: اين‌ كتاب‌ در ميان‌ خاص‌ و عام‌ رايج‌ خواهد شد و نويسندگان‌، كتابها و رساله‌هاي‌ علمى‌ و ادبى‌ خود را برپاية آن‌ خواهند نوشت‌ و هيچ‌ كس‌ از اهل‌ ادب‌، از مضامين‌ آن‌ بى‌نياز نخواهد بود (نك: بستانى‌، ف‌، 3/59؛ جبوري‌، 74-77).
آثار خطى‌:
1. الارشاد، نسخه‌اي‌ از يك‌ كتاب‌ نحو به‌ نام‌ الارشاد در علم‌ نحو ضمن‌ مجموعه‌اي‌ به‌ شمارة 1119 در كتابخانة وزيري‌ يزد موجود است‌ كه‌ احتمالاً تأليف‌ ابن‌ درستويه‌ است‌ (وزيري‌، 3/864؛ نيز نك: جبوري‌، 50).
2. الحى‌ و الميت‌ يا الحياة و الموت‌ (ابوحيان‌ اندلسى‌، 627)، دو نسخه‌ از اين‌ اثر در كتابخانه‌هاي‌ رباط و استانبول‌ موجود است‌ VIII/107) .(GAS,
3. خبر قُس‌ّ بن‌ ساعدة و تفسيره‌ (ابن‌نديم‌، 69؛ قفطى‌، 2/114). سخاوي‌ (ص‌ 165) اين‌ كتاب‌ را نام‌ برده‌ و ابن‌ كثير (2/231، 236) از آن‌ نقل‌ كرده‌ است‌. در كتابخانة چستربيتى‌ ضمن‌ مجموعه‌اي‌ به‌ شماره‌ 5498 كتابى‌ ذيل‌ عنوان‌ حديث‌ قس‌ بن‌ ساعدة موجود است‌ كه‌ احتمال‌ دارد همين‌ اثر ابن‌ درستويه‌ باشد II/182) .(GAS,
آثار منسوب‌: علاوه‌ بر 8 اثر كه‌ ابن‌ درستويه‌ خود در كتاب‌ تصحيح‌ الفصيح‌ از آنها نام‌ برده‌است‌، كتابها و رساله‌هاي‌ زير را نيز به‌ او نسبت‌ داده‌اند: 1. الاِحتجاج‌ للقراء (ابن‌ نديم‌، 38، 69). قفطى‌ (همانجا) اين‌ كتاب‌ را الاحتجاج‌ للفراء ناميده‌ است‌ كه‌ نمى‌تواند درست‌ باشد (نك: الرد على‌ الفراء...)؛ 2. اخبار النحويين‌ (ابن‌ نديم‌، 69) يا اَخْبار ألنُحاة (طاش‌ كوپري‌ زاده‌، 1/136) يا طبقات‌ النحاة (نك: حاجى‌ خليفه‌، 2/1107- 1108). رياضى‌ زاده‌ (ص‌ 24) كتاب‌ اخبار النُّجّاب‌ را بر آثار ابن‌ درستويه‌ افزوده‌ است‌ كه‌ ظاهراً بايد تصحيفى‌ از نام‌ اخبار النحاة بوده‌ باشد؛ 3. الازمنة، ناتمام‌ (ابن‌نديم‌، همانجا)؛ 4. اسرار النّحو، ناتمام‌ (فيروزآبادي‌، 107)؛ 5. الانتصار لكتاب‌ العين‌ و اَنَّه‌ُ للخليل‌ (قفطى‌، فيروزآبادي‌، همانجاها)؛ 6. تفسير السبع‌ الطوال‌، ناتمام‌ (ابن‌ نديم‌، 68؛ قفطى‌، همانجا؛ داوودي‌، 1/231)؛ 7. تفسير قصيدة شبيل‌ بن‌ عزرة (ابن‌ نديم‌، 69؛ نك: جبوري‌، 54)؛ 8. تفسير الشى‌ء، ناتمام‌ (ابن‌ نديم‌، همانجا)؛ 9. تفسير كتاب‌ الجَرمى‌ (خطيب‌ همانجا؛ ابن‌ خلكان‌، 3/44) يا شرح‌ كتاب‌ الجَرمى‌ (نك: ابن‌ نديم‌، همانجا؛ ابن‌ انباري‌، 197)، زبيدي‌ (ص‌ 116). اين‌ كتاب‌ را جامع‌ اصول‌ عربيت‌ دانسته‌ و قفطى‌ (2/113) آن‌ را در نوع‌ خود بى‌نظير خوانده‌ است‌؛ 10. تفسير المفضّليّات‌ يا شرح‌ المفضّليّات‌، ناتمام‌ (ابن‌ نديم‌، همانجا؛ قفطى‌، 2/114؛ فيروزآبادي‌، همانجا)؛ 11. التوسط بين‌ الاخفش‌ و ثعلب‌ فى‌ معانى‌ القرآن‌ ( تفسير القرآن‌ ) و اختيار ابى‌ محمد فى‌ ذلك‌ (ابن‌ نديم‌، 37، 68؛ داوودي‌، همانجا؛ ابن‌ خلكان‌، 3/45)؛ 12. جوامع‌ العروض‌ (ابن‌ نديم‌، 69) يا العروض‌ (ابن‌ خير، 399). اين‌ كتاب‌ همان‌ الرد على‌ بُزُرج‌ العروضى‌ است‌ (قس‌: جبوري‌، 56)؛ 13. الرد على‌ ابن‌ خالويه‌ فى‌ الكُل‌ّ و البعض‌ (ابن‌ نديم‌، همانجا)؛ 14. الرد على‌ ابن‌ مقسم‌ فى‌ اختياره‌؛ 15. الرد على‌ ابى‌ زَيد البلخى‌ فى‌ النحو؛ 16. الرد على‌ ثعلب‌ فى‌ اختلاف‌ النحويين‌ كه‌ در رد كتاب‌ اختلاف‌ النحويين‌ ثعلب‌ كوفى‌ نوشته‌ شده‌ است‌؛ 17. الرد على‌ القراء فى‌ المعانى‌ (ابن‌ نديم‌، همانجا) كه‌ رد بر معانى‌ القرآن‌ فراء است‌ (نك: جبوري‌، 60)؛ 18. الرد على‌ المفضل‌ بن‌ سلمة (ابن‌ نديم‌، 68) يا الرد على‌ المفضّل‌ (الضّبى‌) فى‌ الرد على‌ خليل‌ (ابن‌ خلكان‌، همانجا؛ صفدي‌، 17/104؛ سيوطى‌، بغية، همانجا). كتاب‌ مفضل‌ ضبى‌ الرد على‌ الخليل‌ و اصلاح‌ ما فى‌ كتاب‌ العين‌ من‌ الغلط و المحال‌ و التصحيف‌ نام‌ دارد (ابن‌ نديم‌، 80)، ولى‌ ابن‌ شاكر (همانجا) با حذف‌ «فى‌» از ميان‌ نام‌ كتاب‌، دو كتاب‌ به‌ نامهاي‌ الرد على‌ المفضل‌ و الرد على‌ الخليل‌ به‌ ابن‌ درستوية نسبت‌ داده‌ كه‌ تناقضى‌ آشكار است‌. با اينهمه‌ بعضى‌ فهرست‌ نويسان‌ از او پيروي‌ كرده‌اند (طاش‌ كوپري‌ زاده‌، همانجا؛ بغدادي‌، هديه‌، 1/446). ابن‌ نديم‌ (ص‌ 69) الرد على‌ من‌ نقل‌ كتاب‌ العين‌ عن‌ الخليل‌ و نقض‌ كتاب‌ العين‌ (ص‌ 68) را نيز به‌ ابن‌ درستويه‌ نسبت‌ داده‌ است‌ كه‌ ظاهراً اين‌ دو عنوان‌ بايد بر روي‌ هم‌ نام‌ ديگر همين‌ كتاب‌ الرد على‌ من‌ نَقَض‌َ كتاب‌ العين‌ عن‌ الخليل‌ بوده‌ باشد (قس‌: جبوري‌، 72-73)؛ 19. الرد على‌ من‌ قال‌ بالزوائد و قال‌ يكون‌ فى‌ الكلام‌ حرف‌ زائد (ابن‌ نديم‌، 69)؛ 20. رسالة الى‌ نجيح‌ الطولونى‌ فى‌ تفضيل‌ العربية (ابن‌ نديم‌، همانجا)؛ 21. شرح‌ كتاب‌ سيبويه‌ (ابوحيان‌ توحيدي‌، 1/131)؛ 22. شرح‌ المقتضب‌ كه‌ شرحى‌ است‌ ناتمام‌ بر كتاب‌ مشهور مبرد؛ 23. شرح‌ الكلام‌ و بناه‌ (ابن‌ نديم‌، همانجا) يا شرح‌ الكلام‌ و نكته‌ (قفطى‌، همانجا)؛ 24. غريب‌ الحديث‌ (ابن‌ نديم‌، 68)؛ 25. الكلام‌ على‌ ابن‌ قتيبة فى‌ تصحيف‌ العلماء (همو، 69؛ جبوري‌، 59)؛ 26. المذكر و المؤنث‌ (ابن‌ نديم‌، 68)؛ 27. معانى‌ الشعر؛ 28. المعانى‌ فى‌ القرآن‌ (ابن‌ نديم‌، همانجا؛ ذهبى‌، سير، 15/532؛ قس‌: جبوري‌، 69). ابن‌ شاكر (همانجا) نام‌ اين‌ اثر را تفسير القرآن‌ ذكر كرده‌ است‌؛ 29. المقصور و الممدود (ابن‌ نديم‌، همانجا)؛ 30. المكتفى‌ در علم‌ نحو (ابن‌ خير، 313)؛ 31. مناظرة سيبويه‌ للمبرد (ابن‌ نديم‌، 69) كه‌ مى‌تواند تقريرات‌ درس‌ استادش‌ مبرد بوده‌ باشد؛ 32. النصرة لسيبويه‌ على‌ جماعة النحويين‌ (ابن‌ نديم‌، همانجا) كه‌ به‌ گفتة قفطى‌ (2/114) ناتمام‌ مانده‌ است‌. در بعضى‌ نسخه‌هاي‌ الفهرست‌ (ابن‌ نديم‌، همانجا) نام‌ كتاب‌ به‌ صورت‌ النصرة لِسُوَيْد... تصحيف‌ شده‌ و از آنجا به‌ منابع‌ ديگر نيز (بغدادي‌، ايضاح‌، 2/343؛ همو، هديه‌، همانجا) سرايت‌ كرده‌ است‌؛ 33. نقض‌ كتاب‌ ابن‌ الراوندي‌ على‌ النحويين‌ (ابن‌ نديم‌، همانجا)؛ 34. الهجاء (همو، 68) كه‌ خطيب‌ بغدادي‌ (9/428) آن‌ را از بهترين‌ كتابهاي‌ ابن‌ درستويه‌ دانسته‌ و زبيدي‌ (ص‌ 116) از نظر موضوع‌ و محتوا آن‌ را ستوده‌ است‌ (نيز قفطى‌، 2/113). حاجى‌ خليفه‌ (2/1472) نام‌ اين‌ كتاب‌ را به‌ صورت‌ الهيجاء تصحيف‌ كرده‌ است‌.
در الفهرست‌ ابن‌ نديم‌ (ص‌ 68) شرح‌ الجرمى‌ به‌ اشتباه‌ عنوان‌ توضيحى‌ الهداية قلمداد شده‌ است‌. برخى‌ از محققان‌ معاصر كتاب‌ الهداية را كه‌ ضمن‌ مجموعة كتابهاي‌ درسى‌ جامع‌ المقدمات‌ مكرراً چاپ‌ شده‌ است‌، همين‌ اثر ابن‌ درستويه‌ پنداشته‌اند (نك: مشار، 246، 1002، 1003)، در حالى‌ كه‌ ابواب‌ و فصول‌ آن‌ مطابق‌ الكافية مرتب‌ شده‌ كه‌ مؤلف‌ آن‌ (ابن‌ حاجب‌، د 646ق‌/1248م‌) حدود 300 سال‌ بعد از ابن‌ درستويه‌ مى‌زيسته‌ است‌ (نك: جبوري‌، 73-74).
مآخذ: ابن‌ انباري‌، عبدالرحمان‌، نزهة الالباء، به‌ كوشش‌ ابراهيم‌ سامرايى‌، بغداد، 1959م‌؛ ابن‌ جوزي‌، عبدالرحمان‌، المنتظم‌، حيدرآباد دكن‌، 1357ق‌؛ ابن‌ حجر، احمد، لسان‌ الميزان‌، حيدرآباد دكن‌، 1329-1331ق‌؛ ابن‌ خلكان‌، وفيات‌؛ ابن‌ خير، محمد، فهرسة، به‌ كوشش‌ فرانسيسكو كودرا، بغداد، 1963م‌؛ ابن‌ شاكر كتبى‌، محمد، عيون‌ التواريخ‌، نسخة خطى‌ احمد ثالث‌، استانبول‌، شم 2229؛ ابن‌ شجري‌، هبة الله‌، الامالى‌، حيدرآباد دكن‌، 1349ق‌؛ ابن‌ عماد، عبدالحى‌، شذرات‌ الذهب‌، قاهره‌، 1350ق‌؛ ابن‌ كثير، البداية؛ ابن‌ ماكولا، على‌، الاكمال‌، به‌ كوشش‌ عبدالرحمان‌ ابن‌ يحيى‌ معلمى‌، حيدرآباد دكن‌، 1402ق‌/1982م‌؛ ابن‌ نديم‌، الفهرست‌؛ ابوحيان‌ توحيدي‌، على‌، الامتاع‌ و المؤانسة، به‌ كوشش‌ احمد امين‌ و احمد الزين‌، قاهره‌، 1939م‌؛ ابوحيان‌ اندلسى‌، محمد، تذكرة النحاة، به‌ كوشش‌ عفيف‌ عبدالرحمان‌، بيروت‌، 1406ق‌/ 1986م‌؛ بستانى‌ ف‌؛ بغدادي‌، ايضاح‌؛ همو، هديه‌؛ بيهقى‌، احمد، السنن‌ الكبري‌، به‌ كوشش‌ يوسف‌ عبدالرحمان‌ مرعشلى‌، بيروت‌، دارالمعرفة؛ جبوري‌، عبدالله‌، ابن‌ درستويه‌، بغداد، 1973-1974م‌؛ حاجى‌ خليفه‌، كشف‌؛ خطيب‌ بغدادي‌، احمد، تاريخ‌ بغداد، قاهره‌، 1349ق‌؛ همو، شرف‌ اصحاب‌ الحديث‌، به‌ كوشش‌ محمد سعيد خطيب‌ اوغلى‌، آنكارا، 1971م‌؛ داوودي‌، محمد، طبقات‌ المفسرين‌، بيروت‌، 1403ق‌/ 1983م‌؛ ذهبى‌، محمد، سير اعلام‌ النبلاء، به‌ كوشش‌ شعيب‌ ارنؤوط و ابراهيم‌ زيبق‌، بيروت‌، 1404ق‌/ 1984م‌؛ همو، العبر، به‌ كوشش‌ محمد سعيد بن‌ بسيونى‌ زغلول‌، بيروت‌، 1405ق‌/ 1985م‌؛ همو، ميزان‌ الاعتدال‌، به‌ كوشش‌ على‌ محمد بجاوي‌، بيروت‌، 1382ق‌/ 1963م‌؛ رياضى‌زاده‌، عبداللطيف‌، اسماء الكتب‌، به‌ كوشش‌ محمد تونجى‌، دمشق‌، 1403ق‌؛ زبيدي‌، محمد، طبقات‌ النحويين‌ واللغويين‌، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌، 1973م‌؛ زمخشري‌، محمود، الكشاف‌، بولاق‌، 1318- 1319ق‌؛ سخاوي‌، محمد، الاعلان‌ بالتوبيخ‌، به‌ كوشش‌ ف‌. روزنتال‌، بغداد، 1382ق‌/ 1963م‌؛ سمعانى‌، عبدالكريم‌، الانساب‌، به‌ كوشش‌ عبدالرحمان‌ معلمى‌ يمانى‌، حيدرآباد دكن‌، 1385ق‌/1966م‌؛ سيوطى‌، بغية الوعاة، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌، 1384ق‌/1965م‌؛ همو، المزهر، به‌ كوشش‌ محمد احمد جاد المولى‌ بك‌ و ديگران‌، بيروت‌، 1986م‌؛ صفدي‌، خليل‌، الوافى‌ بالوفيات‌، به‌ كوشش‌ د. كراوولسكى‌، بيروت‌، 1401ق‌/1981م‌؛ طاش‌ كوپري‌زاده‌، احمد، مفتاح‌ السعادة، حيدرآباد دكن‌، 1328- 1329ق‌؛ فيروزآبادي‌، محمد، البلغة، به‌ كوشش‌ محمد مصري‌، دمشق‌، 1392ق‌/1972م‌؛ قالى‌، اسماعيل‌، الامالى‌، بيروت‌، دارالكتب‌ العلمية؛ قفطى‌، على‌، انباه‌ الرواة، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهيم‌، قاهره‌، 1371ق‌/ 1952م‌؛ مرزبانى‌، محمد، الموشح‌، به‌ كوشش‌ محب‌ الدين‌ خطيب‌، قاهره‌، 1385ق‌؛ مشار، چاپى‌ عربى‌؛ وزيري‌، خطى‌؛ ياقوت‌، ادبا؛ همو، بلدان‌؛ نيز:
GAL; GAL,S; GAS.
محمدعلى‌ لسانى‌ فشاركى‌ (رب) 1/6/77
ن‌ * 2 * (رب) 22/6/77
 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 3  صفحه : 1195
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست