اِبْنِ حَمّاد، ابوالحسن على بن حماد بن عبيدالله بن حماد عبدي بصري، فقيه، محدث و شاعر امامى سدة 4ق/10م. در نسبت وي كه عبدي (منسوب به عبدالقيس) يا عَدَوي (منسوب به بنى عدي) بوده است، ميان محققان اختلاف است (نجاشى،244؛ علامةحلى، ايضاح، باب على؛ حائري، 215؛ خويى، 11/396؛ حرّ عاملى، 2/186؛ افندي، 4/70). عبدي نسبت يكى ديگر از شعراي اهل بيت يعنى سيف يا سفيان بن مصعب بوده و اين امر سبب اشتباه برخى از رجال شناسان شده است. ابن شهر آشوب ذيل «ابوالحسين على بن حماد» گفته است: «يكى از صادقين عليهالسلام فرموده: شعر عبدي را فراگيريد كه او بر دين خدا بود» ( معالم، 147)، اما اين مطلب درست به نظر نمىرسد. نخست به اين دليل كه همين حديث را كشّى با اندك تغييري از امام صادق(ع) دربارة سفيان بن مصعب ذكر كرده است (طوسى، 401) و اين احتمال كه مقصود از صادقين، علماي ثقة اماميه باشند (افندي، 4/71)، نيز ضعيف است. دوم آنكه نجاشى (همانجا) در اوايل عمر خود وي را درك كرده است، بنابراين او معاصر امام صادق(ع) نبوده است تا دربارة شعرش چنين مطلبى گفته شود. افزون بر اين ابن شهر آشوب ( معالم، 151)، سفيان بن مصعب را در شمار اصحاب امام صادق(ع) ذكر كرده است و در مناقب خود اشعاري به ابن حمّاد و عيدي نسبت داده كه دليل بر تمايز اين دو در نزد وي است. از تاريخ ولادت و وفات او اطلاع دقيقى در دست نيست. اما على ابن محمد صوفى كه حدود 387 تا 390ق (مهدوي، مقدمه، 121) زاده شده، در كتاب المجدي (ص 158) گفته است: ابو على بن دانيال كه از خويشان من بوده قصيدهاي براي من نقل كرد كه ابن حماد براي او انشاد كرده بود. از اين رو مىتوان حدس زد كه وي در طبقة شيخ صدوق (د 381ق/991م) بوده و در اوايل سدة 4ق به دنيا آمده و در اواخر آن وفات يافته است (آقا بزرگ، 185؛ افندي، 4/71). از مشايخ اجازة ابن حمّاد، عبدالعزيز بن يحيى بن احمد بن عيسى جلودي از محدثان بزرگ اماميه است (نجاشى، همانجا)، و شاگرد برجستة وي حسين بن عبيدالله غضائري است كه ابن حماد يكى از مشايخ اجازة او بوده است و همين خود دلالت بر وثاقت وي نيز دارد. از ابن حماد اشعار بسياري در كتابهاي شيعه نقل شده است كه همگى در مدح و رثاي ائمة معصومين (ع) و ذكر مناقب و احوال ايشان است. اشعار وي نشان از وسعت دانش او در اخبار اهل بيت دارد و از خيالپردازيهاي شاعرانه تهى است و همه با براهينى مبتنى بر قرآن و حديث، براي دفاع از مذهب اماميه سروده شده است. براي نمونه مىتوان به اشعار وي دربارة ماجراي غديرخم، مناقب و امامت على(ع) و جانشينان او، به ابن شهر آشوب ( مناقب، 1/251، 256-257، 318، جم، 2/3، 40، 92، جم، 3/19، 48، جم، 4/41، 76، 217، جم) و نيز بياضى (1/98، 202، 324، 2/8، 14، 79، 3/77، جم) رجوع كرد. همچنين ابوالفتوح رازي در تفسير خود به اشعار وي استشهاد كرده است (4(6)/170، 171، جم). در مورد آثار او، نكتهاي كه جلب نظر مىكند، آن است كه در منابع اوليّه اشعار وي قطعههايى كوتاه است كه به جهت استشهاد و استدلال آورده شده است، اما ناگهان در مآخذ متأخر قصايد بلند و مراثى بسياري منسوب به وي ديده مىشود، چنانكه در الغدير ديوان شعري با 200 ،2بيت به او نسبت داده شده است (امينى، 4/171). علاوه بر ابن حماد، چند شاعر ديگر مىشناسيم كه به همين نام شهرت داشتهاند و - چنانكه اشاره شد - اين امر به خلط ميان نام و آثار آنان انجاميده است. يكى از اينان على بن حماد واسطى عالم و شاعر امامى در قرن 7ق/13م است (افندي، 4/72، 73) و ديگري على بن حماد ازدي بصري است و قاضى شوشتري دو قصيده يكى بائيّه و ديگري تائيّه نقل كرده كه ظاهراً منسوب به وي دانسته است (2/559 - 565؛ قمى، 1/265)، حال آنكه امينى (4/170) آن دو قصيده را در شمار آثار ابن حماد واسطى آورده است. به نظر مىرسد كه اين هر دو يك شخص بوده باشند. شاعر ديگر، محمد بن حماد است كه صاحب الحصون المنيعة از وي به عنوان شاعري اديب و فاضل ياد مىكند كه معاصر خليعى شاعر بوده است و نزديك به 200 قصيده در مدح و رثاي امام حسين(ع) دارد و در 900ق/1495م در حلّه درگذشته است (نك: خاقانى، 4/386). امينى مىگويد: بعضى از قصايد وي را اشتباهاً به ابن حماد [موضوع اين مقاله] نسبت دادهاند، حال آنكه در پايان بعضى از قصايد نام شاعر واقعى صريحاً ذكر شده است (4/170-171) و جاي شگفتى است كه او خود نيز همين اشتباه را تكرار كرده و اشعار آن ابن حماد را به ابن حماد ما نسبت داده است (قس: خاقانى، 4/390، 397- 398) و از همين جاست كه اشعار ابن حماد عبدي در الغدير به حدود 500 بيت رسيده است. طريحى نيز در المنتخب اشعار و قصايد فراوانى دربارة واقعة كربلا از ابن حماد آورده است، اما بجز يك مورد (ص 472) كه نام محمد بن حماد را ذكر كرده، در اشعار ديگر به عنوان «ابن حماد» بدون ذكر نام و كنيه بسنده كرده است و همين باعث شده كه بعضى از علما اين اشعار را به ابن حماد بصري نسبت دهند (قس: حائري، همانجا). از مقايسة اشعار نقل شده به وسيلة ابن شهر آشوب و طريحى از ابن حماد مىتوان دو سبك متفاوت شعري را تشخيص داد، دستة اول بيشتر در مناقب و موضوع امامت على(ع) و اهل بيت و همه مستند به روايات است. دستة دوم بيشتر در رثاي امامحسين(ع) و خاندان و اصحاب اوست و لاجرم عاطفه و احساس بر آنها غلبه دارد و مورد توجه صاحبان مقاتل بوده است. همچنين بعضى از اشعار ابن حماد در المنتخب (طريحى، 34- 35، 270-271، 385-387، 472- 475) را خاقانى در شعراء الحلّة (4/387- 398) ذيل محمد بن حماد آورده است. بنابر اين مىتوان گفت كه اشعار ابن حماد در المنتخب از آنِ ابن حماد بصري نيست. بيتى جنجالى در مدح على(ع) به ابن حماد نسبت داده شده كه دربارة آن نظرهاي گوناگون ابراز شده است (شوشتري، 2/565). آن بيت چنين است: ضلّ الامين و صدّها عن حيدر تاللّه ما كان الا´مين امينا يعنى «امين» گمراه شد و «آن» را از حيدر باز داشت. سوگند به خدا امين امانت نداشت. اختلاف در معناي «امين» و مرجع ضمير «ها» است. بعضى از مخالفان شيعه گفتهاند: مقصود از امين، جبرئيل است و ضمير به رسالت و وحى باز مىگردد (نك: حائري، همانجا) و اين عقيدة فرقة ذمّاميّه از غلاة شيعه است كه جبرئيل را به جهت اشتباهش در تقديم رسالت به محمد(ص) به جاي على بن ابىطالب(ع) سرزنش كردهاند (ابن جوزي، 98)، اما با توجه به اينكه اماميه غاليان را كافر مىدانند (مفيد، 63) و نيز اعتقاد ابن حماد به امين بودن جبرئيل و خاتميت حضرت محمد(ص) (ابن شهر آشوب، مناقب، 3/29، 66، 261، 295) اين گفته صحيح به نظر نمىرسد. بعضى گفتهاند: مقصود از امين، امين اسلام در نزد مردم و آنچه در روز شورا انجام داده است، بوده كه در اين صورت مرجع ضمير خلافت است (حائري، همانجا). در اين ميان نظر شوشتري (2/566 -567) با توجه به اعتقادات ابن حماد درستتر به نظر مىآيد. وي گفته است منظور تعريض به ابوعبيدة جراح است كه امين امت لقب يافته (بخاري، 4/216) و در مسألة خلافت ابوبكر بسيار كوشيده بود. مآخذ: آقابزرگ، طبقات اعلام الشيعة، قرن 4، بيروت، 1390ق/1970م؛ ابن جوزي، عبدالرحمان، تلبيس ابليس، قاهره، 1368ق/1949م؛ ابن شهر آشوب، محمد، معالم العلماء، نجف، 1380ق/1960م؛ همو، مناقب آل ابى طالب، قم، المطبعة العلمية؛ ابن صوفى، على، المجدي، به كوشش محمود مهدوي دامغانى، قم، 1409ق/1989م؛ ابوالفتوح رازي، حسين، تفسير، به كوشش ابوالحسن شعرانى و على اكبر غفاري، تهران، 1383ق؛ افندي، عبدالله، رياض العلماء، به كوشش احمد حسينى، قم، 1401ق/ 1981م؛ امينى، عبدالحسين، الغدير، بيروت، 1387ق/ 1967م؛ بخاري، محمد، صحيح، بيروت، دارالكتب العلمية؛ بياضى، على، الصراط المستقيم، به كوشش محمدباقر بهبودي، تهران، 1384ق/1964م؛ حائري، محمد، منتهى المقال، تهران، 1300ق/ 1883م؛ حر عاملى، محمد، امل الا¸مل، به كوشش احمد حسينى، بغداد، 1385ق/ 1965م؛ خاقانى، على، شعراء الحلّة، نجف، 1372ق/1952م؛ خويى، ابوالقاسم، معجم رجال الحديث، بيروت، 1398ق/1978م؛ شوشتري، قاضى نورالله، مجالس المؤمنين، تهران، 1375ق/ 1955م؛ طريحى، فخرالدين، المنتخب، نجف، 1379ق/ 1959م؛ طوسى، محمد، اختيار معرفة الرجال، به كوشش حسن مصطفوي، مشهد، 1348ش؛ علامة حلى، حسن، ايضاح الاشتباه، تهران، 1319ق/ 1901م؛ قمى، عباس، الكنى و الالقاب، تهران، 1397ق/1977م؛ مفيد، محمد، شرح عقائد الصدوق، تبريز، 1371ق/1951م؛ مهدوي، محمود (نك: ابن صوفى در همين مآخذ)؛ نجاشى، احمد، رجال، به كوشش موسى شبيري زنجانى، قم، 1407ق/1987م. احمد بادكوبه هزاوه (رب) 27/3/77 ن * 2 * (رب) 20/4/77