اِبْنِ جَوزي، يا سبط ابن جوزي، شمسالدين ابوالمظفر يوسف ابن حسام الدين
قزاوغلى بن عبدالله تركى عونى هبيري بغدادي (582 -654ق/1186-1256م)، واعظ
و مورخ. مادرش رابعه دختر عبدالرحمان بنجوزي بود (ابن جوزي، 8(2)/503) و
به همين سبب به سبط ابن جوزي معروف شد. رابعه نخست در 571ق/1175م به
عقد ابوالفتح بن رشيد طبري درآمد (همو، 8(1)/331-332) و چون ابوالفتح درگذشت
با حسامالدين ازدواج كرد. حسام الدين قزاوغلى از بردگان عون الدين يحيى
بن هبيرة وزير و به منزلة فرزند او بود كه او را آزاد و رابعه را براي او
خواستگاري كرد (يونينى، 1/39). جالب است كه قزاوغلى نيز در تركى به معناي
سبط است. شمسالدين يوسف به گفتة محيىالدين يوسف ابن جوزي (ه م) در رجب
581/ سپتامبر 1185 يا چنانكه خود از مادرش نقل كرده در 582ق/1186م به دنيا
آمد (ابن خلكان، 3/142؛ يونينى، 1/42). جرجى زيدان (3/89) مىنويسد كه چون
شمسالدين به دنيا آمد، مادرش مرد، ولى مأخذي كه مؤيد اين قول باشد،
نديديم.
ابن جوزي تحت توجه جدش ابوالفرج عبدالرحمان بنجوزي (ه م) پرورش يافت
(ابن تغري بردي، 7/39). در بغداد از جد خويش و از عبدالمنعم بن كليب، ابن
قبيطى، عبدلله بن ابى بكر معروف به ابن سدان حربى، موفقالدين عبدالله
مقدسى، ابوحفص بن طبرزد، ابواليمن كندي و برخى ديگر حديث شنيد (ابن جوزي،
8(1)/193، 8(2)/527، 564، 578، 627). ادب را نزد ابوالبقا و فقه را نزد حصيري
خواند و همچون داييش محيىالدين ابن جوزي از دست شيخ ضياءالدين عبدالوهاب
ابن سكينه خرقه پوشيد (ابن شاكر، 4/356). خود مىنويسد كه الجامع الصغير و
قدوري را نزد جمال الدين محمود حصيري، و صحاح جوهري را نزد تاجالدين كندي
خوانده است (همو، 8(2)/576، 720-721). ابن جوزي در 590ق/1194م شهاب الدين
عمر بن محمد سهروردي را در رباط درب المقبرة بغداد در حال وعظ ديده است (همو،
8(2)/679). او در ذيل وقايع 596ق/1200م مىنويسد كه اين سال ابتداي جلوس
وي بر تربت امام احمد حنبل بود. از آن جلسات نيز به نيكى ياد مىكند (همو،
8(2)/468).
شمسالدين در 600ق/1204م از بغداد به شام سفر كرد و اين اولين سفر او بود؛
ابتدا به دقوتا رفت و با خطيب و واعظ آنجا كه حجت ناميده مىشد، ديدار كرد و
از او حديث شنيد. پس به اربل رفت و شيخ محيىالدين ساقانى را ملاقات كرد.
آنگاه به موصل رفت و در آنجا ضمن برپايى جلسة وعظ كه قبول تمام يافت،
جماعتى از علما و محدثان از جمله خطيب ابوطاهر احمد بن عبدالله طوسى را درك
كرد. از آنجا به حران رفت و از فخرالدين محمد ابن تيميه، ابن طباخ،
عبدالقادر رهاوي، و جز آنان حديث شنيد. پس به حلب رفت و شمائل النبى را از
افتخارالدين و اسباب النزول را از عبدالرحمان بن استاد شنيد. از آنجا به
دمشق رفت و در قاسيون نزديك فارسيه فرود آمد. در جامع دمشق جلسه داشت و
خود اين جلسات را به غرفههاي بهشت تشبيه كرده است. پس به زيارت
بيتالمقدس و قبر ابراهيم خليل(ع) رفت كه در آنجا هم جلسه داشت. سپس به
قاسيون بازگشت و تا 603ق/1207م در آنجا بود. آنگاه به حلب رفت و در شام
تاجالدين كندي، قاضى جمالالدين بن حرستانى، شمسالدين بن شيرازي،
شرفالدين بن موصلى و بنى عساكر را ملاقات كرد و از موفقالدين حنبلى، داوود
بن ملاعب، ابن صصري و ديگران استفاده برد و با ابوعمر شيخ فارسيه مصاحبت
داشت.
ابن جوزي مىگويد: همنشينى با اينان خانواده و وطن را از ياد او برده بوده
است (همو، 8(2)/516 -517). آنچه نقل شد مفصلترين سخنى است كه شمس الدين
يوسف دربارة خويش گفته است، ولى او در مواضع ديگر نيز از مشايخ و اساتيد
خود، از جمله ابن عساكر، شرفالدين اسماعيل موصلى فقيه و ديگران (8(2)/581،
663، 674) ياد كرده است.
ابن جوزي در دمشق از ملوك بنى ايوب محبت و احترام فراوان ديد و مجالس وعظ
او به سبب خوش سيمايى و شيرين سخنى وي قبول تام يافت (ذهبى، العبر،
3/274؛ همو، سير، 23/297). در 604ق/1207م به حج رفت و گرماي شديد آن سال را
تحمل كرد و مرگ حاجيان بسياري را بر اثر تشنگى شاهد بود. چندانكه مىگويد سه
روز تمام در ميان مردگان راه مىرفته است (8(2)/532 -533). در 607ق/1210م
با الملك المعظم عيسى (د 624ق/1227م) به غزا رفت (همو، 8(2)/544). در 619ق
دوباره عازم سفر حج شد، اما بر اثر فرو افتادن از اسب دو ماه بستري گرديد
(همو، 8(2)/624).
شمس الدين در 641ق/1243م به هنگام منازعات امراي ايوبى در مصر بوده است
(همو، 8(2)/741). در 643ق از مصر به قاسيون بازگشت و بيمار شد. سال بعد روانة
عراق گرديد و در رمضان همان سال به بغداد رسيد (همو، 8(2)/754). در 644ق كه
در بغداد بود، همسرش زينب دختر ابوالقاسمقاضىحماه در دمشقمرد.شمسالدين،
نيكى و پرهيزگاري همسرش را ستوده و مىنويسد كه وي از بهاء حنبلى، ابن
صصري و جز آنان حديث شنيده بود (8(2)/765). آخرين مطلبى كه ابن جوزي
دربارة خود مىنويسد، مربوط به 654ق/1256م است. در اين سال، الملك الناصر
يوسف مدرسهاي را كه در باب فراديس دمشق ساخته بود، افتتاح كرد و در مراسم
افتتاح جز او همه حاضر بودند، الملك الناصر كس در پى او فرستاد و او را به
حضور فراخواند، اما ابن جوزي كه «تشويق مزاج» عارض حالش شده بود از رفتن
خودداري كرد (8(2)/793-794). شمسالدين مدتى در مدرسة شبليّه و بدرية حسنيه و
مدتى در مدرسة معزيه درس مىگفت (ابوشامه، 195؛ يونينى، 1/43)، اما بيشتر به
وعظ مشغول بود. خود در چندين مورد به جلسات وعظ خويش اشاره دارد؛ مثلاً در
موردي از مجالس سالهاي 603، 612 و 613ق ياد مىكند و مىگويد: در 603 ق در
يكى از جلسات كه استادش تاجالدين كندي هم حاضر بود، بيش از 500 تن از
جوانان توبه كردند (8(2)/530، 579). ابن كثير مىنويسد كه شمسالدين هر بامداد
شنبه در «باب مشهد على بن حسين(ع)» مجلس وعظ داشت. مردم در گرفتن جا و
شنيدن سخنان او بر يكديگر سبقت مىجستند و شب شنبه در جامع مىخفتند و در
تابستان بستانها را ترك مىگفتند و در مجلس وعظ او حاضر مىشدند و چون به
بستانها باز مىگشتند فوايد سخنان او را ياد مىكردند. تاجالدين كندي هم در
جلسات او حاضر مىشد و اقوال او را تحسين مىكرد (13/194). نعيمى در نقل اين
روايت به جاي يُحسنون، يستهجنون آورده است (1/478) كه نمىتوان آن را
پذيرفت. يونينى مىنويسد كه ابن جوزي در وعظ يگانة روزگار بود. در مجالس او
اهل ذمه نيز حاضر مىشدند (1/40). هنگامى كه در 626ق/1229م قدس از دست
مسلمانان بيروت رفت، الملك الناصر به سبط ابن جوزي پيشنهاد كرد تا مجلس
وعظى برپا دارد. او در اين مجلس خطابهاي دربارة فضايل قدس و نيز در مصيبت
از دست رفتن آن ايراد كرد و مردم را چنان اندوهگين ساخت كه فرياد و فغان
از همه برخاست (ابن واصل، 4/245-246) و نيز خود وي ضمن اشاره به اين
مجلس، بخشى كوتاه از خطابة خويش را آورده است (8(2)/654).
يونينى مىنويسد: شمسالدين نخست حنبلى مذهب بود، ولى بر اثر همنشينى با
الملك المعظم عيسى بن ملك العادل به مذهب ابوحنيفه درآمد (1/41)، ولى همو
داستانى در باب مذهب او نقل مىكند و نتيجه مىگيرد كه او حنفى نشده بود،
بلكه تظاهر به حنفى بودن مىكرده است (همانجا). ابن شاكر مىنويسد كه او
به خاطر دنيا مذهبش را تغيير داد. اما محيىالدينسوسى از زبان جدش نقل
مىكند كه شمسالدينرافضى بوده است (ذهبى، ميزان الاعتدال، 4/471). ذهبى
نيز رافضى بودن او را تأييد كرده (همانجا) و در سير (23/297) آورده است كه
تأليفى از او ديده بوده كه بر تشيع او دلالت داشته است. اشارة ابن كثير
(13/194- 195) كه مىگويد شمسالدين روز عاشورا بر منبر در عزاي حسين بن
على(ع) سخت گريست، نيز قابل توجه است. دمياطى، عبدالحافظ شروطى، زين
عبدالرحمان بن عبيد، نجم شقراوي، ابوبكر ابن شايب، ابوعبدالله بن زراد،
عماد بن بالسى و برخى ديگر از ابن جوزي روايت كردهاند (ذهبى، سير، همانجا).
ابن جوزي مردي ظريف، متواضع، هوشيار، داراي محفوظات زياد و صاحب خطى خوش
بود (ابوشامه، 195؛ ذهبى، سير، 23/297؛ غسانى، 623)، با اهل علم و فضل منصف
و با ارباب جبر و جهل ناسازگار بود. ملوك و قدرتمندان به ديدار او مىآمدند، و
حدود 50 سال نزد خواص و عوام مقامى والا داشت و مجلس وعظ او نشاط انگيز و
خوشايند بود. سرانجام وي در 72 سالگى در خانة خويش واقع در جبل صالحية دمشق
درگذشت، و بر جنازة او الملكالناصر صلاحالدين يوسف و سايرامراوبزرگان حاضر
شدند(ابوشامه،195؛يونينى،1/43).
فرزند ابن جوزي عزالدين عبدالعزيز پس از پدر وعظ مىگفت. فرزند ديگر او كه
به سبب مرگ پدر نتوانست راه سلف بپيمايد، نزد بعضى از فرزندان الملك
المعظم عيسى و ديگران كتابت مىكرد (يونينى، همانجا).
آثار: مهمترين اثري كه از سبط ابن جوزي به جاي مانده كتاب مرآة الزمان
فى تاريخ الاعيان است. ابن خلكان (3/142) اين كتاب را در 40 مجلد و يونينى
(1/41) در 37 مجلد به خط مؤلف ديدهاند. يونينى مىافزايد كه در آن نكتههاي
بس لطيف بسياري از احاديث نبوي، اخبار نيكان و اشعار نغز و رخدادهاي روزگار
تا سال 654 ق يعنى سال وفات مؤلف به شيوهاي غريب گرد آمده بوده است.
طاش كوپري زاده (1/208) اين كتاب را در 8 مجلد به خط دقيق (ريز) ديده است.
در وصف مرآة الزمان نظرات موافق و مخالفى ابراز شده است: بعضى آن را
داراي داستانهاي بىپايه و گزافه (ذهبى، ميزان الاعتدال، 4/471)، برخى ديگر
آن را از بهترين كتب در نوع خويش دانستهاند (ابن تغري بردي، 7/39) و
گروهى (مثلاً ابن كثير، 13/194) بر اين نظر بودهاند كه شمسالدين در اين
كتاب به تنظيم المنتظم جد خويش پرداخته و بعد اخباري به آن افزوده است،
اما آنچه از مرآة الزمان در دست داريم اين نظر را تأييد نمىكند. او نه تنها
از المنتظم استفاده برده، بلكه به ديگر آثار جد خود نيز نظر داشته است،
همچنين مآخذ متعدد ديگر را هم ديده و از آنها نقل كرده است (نك: عباس،
36-37). شمسالدين حتى گاه به نقد نوشتههاي جد خود پرداخته (1/240، 260) و
مآخذ و منابع ديگر را در چندين مورد ارزيابى كرده است، مثلاً روايات ثعلبى،
ابن عساكر، ابن عباس و ابن سيرين را مورد انتقاد قرار داده و آنها را تصحيح
كرده است (همو، 1/430، 438، 452، 515، 543).
قطب الدين يونينى، مرآة الزمان را مختصر كرده و بر آن ذيلى نوشته است.
ذيلهاي ديگري نيز بر اين كتاب نوشته شده كه حاجى خليفه از آنها نام برده
است (2/1647- 1648). همچنين حاجى خليفه از ترجمه تركى اين كتاب توسط محمد
بن عبدالعزيز يونينى متخلص به وجودي ياد كرده است (همانجا).
هنگام تأليف اين مقاله 4 مجلد چاپى از مرآة الزمان در دست بوده است: 1.
بخشى كه از آغاز خلقت تا پايان دوران عيسى(ع) را در بردارد و با فصلى
كوتاه در شمار انبيا و رسل پايان مىيابد (نك: عباس، 599 -604). مؤلف در اين
مجلد از مآخذ و مراجع متعدد استفاده برده و هر روايت را چنانكه ديده يا
شنيده نقل كرده است (نك: همو، 36) و اگر با آن موافق نبوده، چنانكه گفته
شد، به ارزيابى و نقد آن پرداخته است. اين مجلد به كوشش احسان عباس با
عنوان «السفر الا´وّل من مرآة الزمان فى تاريخ الاعيان» در بيروت
(1405ق/1985م) انتشار يافته است؛ 2. رخدادهاي
تاريخسلاجقه(448-480ق/1056-1086م).دراين بخش مؤلف بيشتر از تاريخ محمد بن
هلال صابى ملقب به غرس النعمة استفاده كرده است. اين بخش به كوشش على
سويم، در انقره (آنكارا) در 1968م چاپ شده است؛ 3 و 4. بخشى كه مربوط به
تاريخ عصر زندگى مؤلف و سدة پيش از آن است و گويا به همين سبب منقولات
اندكى از ديگران دارد. اين بخش با عنوان «الجزء الثامن» در دو قسمت (هر قسم
در يك مجلد) در حيدرآباد دكن (1370ق/1951م) طبع شده است. كاهن1 كه به
نسخههاي خطى موجود مرآة الزمان دسترسى داشته است، مىنويسد كه متأسفانه
مرآة الزمان به دو صورت و هر كدام با اندكى تغيير به ما رسيده است. گويا
مؤلف توفيق پاكنويس كردن يادداشتهاي خود را نيافته و اين كار باعث شده
است كه در اغلب نسخههاي موجود يك گروه، افتادگيهايى وجود داشته باشد، اما
از گروه ديگر تدوين منظم و كامل يونينى محفوظ مانده است (نك: 2 EI). بخش
اخير از مرآة الزمان به كوشش جيمز ريچارد جوئت1 در 1907م در شيكاگو به صورت
عكسى چاپ شده است. در اين نسخه، تأليف كتاب به ابوالفرج بنجوزي نسبت
داده شده كه ناشر در مقدمة انگليسى، آن را تصحيح كرده است (همانجا).
منتخباتى از مرآة الزمان هم با ترجمة فرانسوي باربيه دومنار2 در جزء سوم
مجموعة تاريخ جنگهاي صليبى در پاريس (1872م) چاپ شده است (سركيس، 1/69).
نسخههاي خطى اجزاء متفرقة اين كتاب در بعضى از كتابخانههاي جهان نگهداري
مىشود. از جملة اجزاء 2، 4، 9، 11 در كتابخانة كوپريلى (كوپريلى، 1/591 -593)،
اجزاء 1 تا 5، 7 تا 13 و نيز جزء 17 در كتابخانة احمد ثالث (عبدالبديع، 2/242) و
14 جزء با تكرار بعضى از اجزاء در موزه و كتابخانة توپكاپى سرايى (كاراتاي، و
مجلدات متفرقه در بعضى از كتابخانههاي ديگر نگهداري مىشود (زيدان، 3/89
-90).
تذكرة خواص الامة بذكر خصائص الائمة: اين كتاب در ذكر مناقب على بن ابى
طالب و ائمة اثنى عشريه است. گويا به سبب تأليف همين كتاب مؤلف را شيعه
دانستهاند. اين كتاب يك بار در 1285ق/1868م در تهران چاپ سنگى شده (با
توجه به مقدمة كتاب، استنساخ و تصحيح اين نسخه در كردستان انجام گرفته
است) و بار ديگر در 1369ق در نجف به صورت سربى چاپ شده است (مشار، 177،
858). نسخههاي خطى تذكره در كتابخانة مركزي دانشگاه (مركزي، 16/866)، ملى
ملك (ملك، 1/129)، ( ظاهريه، 12/126)، بوهار (خان بهادر، 236 )، بانكيپور (
بانكيپور، نگهداري مىشود.
الانتصار و الترجيح للمذهب الصحيح: در مناقب ابوحنيفه و تفضيل مذهب او، كه
در 1360ق/1941م در مصر چاپ شده است (عباس، 34).
كنز الملوك فى كيفية السلوك: كه به كوشش گوستا ويتستام در سوئد (1970م)
طبع شده (همو، 35) و نسخهاي خطى از آن در كتابخانة مركزي دانشگاه تهران
موجود است (مركزي، 10/1709).
ديگر آثار ابن جوزي اينهاست: جوهرة الزمان كه گويا نسخة خطى بخشى از آن در
برلين موجود است ( آلوارت، )؛ XIX/667 منتهى السؤول فى سيرة الرسول، كه
نسخة خطى آن در كتابخانة ظاهريه موجود است ( ظاهريه، 2/482)؛ الاحاديث
المستعصميات الثمانيات ,GAL) )؛ I/425 ايثار الانتصاف (حاجى خليفه، 1/205)؛
تلخيص الجامع الكبير كه اصل آن در فروع از محمد بن حسن شيبانى است (همو،
1/567 - 569)؛ رياض الافهام فى فضايل اهل البيت (عباس، همانجا)؛ شرح
البداية، كه اصلى آن از ابوالحسن مرغينانى حنفى است؛ شرح روح العارفين
(ابو شامه، 93)؛ اللوامع فى احاديث المختصر و الجامع (حاجى خليفه، 2/1569)؛
معادن الابريز، در تفسير، در 29 مجلد (ابن شاكر، 4/357)؛ النضيد فى مسائل
التوحيد (عباس، 37)؛ نهاية الصنايع فى شرح المختصر و الجامع (حاجى خليفه،
2/1988).
مآخذ: ابن تغري بردي، يوسف، النجوم الزاهرة، قاهره، 1348- 1358ق؛ ابن
جوزي، يوسف، مرآة الزمان، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1405ق/1985م؛
همان، حيدرآباد دكن، 1370ق/1951م؛ همان، به كوشش على سويم، آنكارا،
1968م؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن شاكر، محمد، فوات الوفيات، به كوشش احسان
عباس، بيروت، 1974م؛ ابن كثير، البداية؛ ابن واصل، محمد، مفرج الكروب، به
كوشش حسنين محمد ربيع، قاهره، 1972م؛ ابوشامه، عبدالرحمان، ذيل الروضتين،
به كوشش محمد زاهد الكوثري، قاهره، 1947م؛ حاجى خليفه، كشف الظنون،
استانبول، 1941م؛ ذهبى، محمد، سير اعلام النبلاء، به كوشش بشار عواد معروف و
محيى هلال السرحان، بيروت، 1405ق/1985م؛ همو، العبر، به كوشش ابوهاجر
بسيونى، بيروت، 1405ق/1985م؛ همو، ميزان الاعتدال، به كوشش على محمد
بجاوي، قاهره، 1963م؛ زيدان، جرجى، تاريخ آداب اللغة العربية، به كوشش
شوقى ضيف، قاهره، 1957م؛ سركيس، چاپى؛ طاش كوپريزاده، احمد، مفتاح
السعادة، حيدرآباد دكن، 1328- 1329ق؛ ظاهريه، خطى (تاريخ)؛ عباس، احسان،
(نك: ابن جوزي، در همين مآخذ)؛ عبدالبديع، لطفى؛ فهرست المخطوطات المصورة،
قاهره، جامعة الدول العربية؛ غسانى، اسماعيل، العسجد المسبوك، به كوشش شاكر
محمود عبدالمنعم، بيروت، 1975م؛ كوپريلى، خطى؛ مركزي، خطى؛ مشار، چاپى
عربى؛ ملك، خطى؛ نعيمى، عبدالقادر، الدارس فى تاريخ المدارس، به كوشش
جعفر الحسنى، دمشق، 1948م؛ يونينى، موسى، ذيل مرآة الزمان، حيدرآباد دكن،
1374ق/1954م؛ نيز:
Ahlwardt ; Bankipore ; EI 2 ; GAL ; Karatay , F , E ., Topkap o Saray o M O zesi
K O t O phanesi Arap 5 a Yazmalar , Katalogu , Istanbul , 1966 ; Kh ? n Bah ?
dur, Catalogue ot the Arabic Manuscripts in the B = h ? r Library, Calcutta,
1923.
محمد آصف فكرت (رب) 15/2/77
ن * 2 * (رب) 10/3/77