اِبْنِ تُرْك ابوالفضل، يا ابومحمد عبدالحميد بن واسع بن ترك جيلى
(خُتَلى؟)، رياضىدان برجستة سدة 3ق/9م و مؤلف آثاري در اين فن.
از زندگى وي آگاهى چندانى از منابع موجود به دست نمىآيد، جز اينكه او را
معاصر ابوعبدالله محمد خوارزمى رياضىدان (د 232ق/846م) دانستهاند
.(GAS,V/241) در گزارش منابع معدودي كه به ذكر نام و نشان وي پرداختهاند،
ابهاماتى نيز ديده مىشود. از جمله ضبط نامشخص محل نسب اوست، چنانكه ابن
نديم آن را ختلى آورده (ص 281) و قفطى (ص 230) جيلى ضبط كرده است. از
سوي ديگر در يكى از دو نسخة باقى مانده از كتاب الجبر و المقابلة او كه
متعلق به سدة 6ق/12م است، ضبط كلمه به «جيلى» نزديكتر است (سايلى، .(87
از اين رو، برخى در نسبت او جيلى (= گيلانى) را ترجيح دادهاند (قربانى،
رياضى دانان ايرانى، 31). با اينهمه واژة ترك در پايان سلسله نسبت او،
همچنان نسبت وي را در ابهام نگه مىدارد، زيرا اين واژه مىتواند لقبى
براي جد وي، يعنى بيان كنندة تعلق او به يكى از خاندانهاي ترك باشد.
سايلى (ص با ذكر شواهدي از گروهى از دانشمندان ترك نژاد يا غير ترك كه لقب
ترك داشتهاند، احتمال مذكور را بررسى كرده است. چنانكه ابو برزه فضل بن
محمد بن عبدالحميد بن واسع (قفطى، 254؛ قس: ابن نديم، 281) نوة وي كه
همانند نياي خويش از رياضىدانان به شمار مىرفته نيز ملقب به ترك بوده
است. از متأخرين، مؤلف هدية العارفين (بغدادي، 1/506) بر نام و نسب وي
«بغدادي» را هم افزوده و سال 240ق/854م را به عنوان سال وفاتش ضبط كرده
است بىآنكه هيچگونه سندي بر اين گفتة خود ارائه داده باشد. نويسندگان
معاصر غربى اطلاعات بيشتري از وي به دست ندادهاند، چنانكه سوتر (ص تنها
به نقل مطالب ابن نديم و قفطى اكتفا كرده است.
به هر حال عبدالحميد بن ترك از جمله دانشمندانى است كه در نهضت عظيم
علمى قرن 3ق/9م، علوم اسلامى را پايهگذاري كردند. نگاهى به فهرست آثار
وي، كه قفطى (ص 230) آنها را مشهور و مورد استفاده دانسته، و خود وي را نيز
دانشمندي بنام در ميان اهل فن معرفى كرده است، نشان مىدهد كه ابن ترك،
در عين توجه به جنبة نظري حساب و رياضيات، از فايدههاي عملى آن نيز غافل
نبوده است. اين آثار عبارتند از: 1. كتاب الجامع فى الحساب، كه خود شامل 6
كتاب كوچكتر مىشده است؛ 2. كتاب المعاملات؛ 3. كتاب نوادر الحساب و خواص
الاعداد. از اين 3 اثر تاكنون نسخهاي گزارش نشده است؛ 4. الضرورات فى
المقترنات عن كتاب الجبر و المقابلة، كه تنها رسالة باقى مانده از اوست و
بروكلمان I/383) S, آن را كتاب الجبر و المقابلة ناميده است. اما ظاهراً اين
رساله بخشى از يك كتاب بزرگتر بوده است (قربانى، زندگىنامة رياضىدانان
دورة اسلامى، 298). هيچ يك از دو نسخة شناخته شدة اين اثر عنوان ندارد و نام
كتاب از روي افزودههاي نساخ در پايان دست نوشتهها استنتاج شده است
(سايلى، .(79 سايلى متن عربى اين رساله را به انگليسى و تركى ترجمه و
منتشر كرده و احمد آرام آن را به فارسى برگردانده و همراه بيان محتواي
رياضى آن به شيوة جديد، در نشرية سخن علمى به چاپ رسانيده است (ص 897 به
بعد).
از يك گزارش كوتاه حاجى خليفه چنين برمىآيد كه ابوبرزه ( كشف الظنون:
ابوبرده) در يكى از آثار خود ادعا كرده است كه جد وي، عبدالحميد بن ترك، در
جبر و مقابله بر خوارزمى تقدم داشته است، اما ابوكامل شجاع بن اسلم (د
318ق/930م) رياضىدان مصري در كتاب مفقودالاثر الوصايا بالجبر و المقابلة (و
يا شايد الوصايا باالجذور، نك: او را به كمدانشى و ادعاي بىاساس متهم كرده
است (2/1407- 1408). صرفنظر از درستى، يا نادرستى اين ادعا كه تنها منبع آن
گفتة حاجى خليفه است، و گذشته از گزارش ابن خلدون (ص 383) كه خوارزمى را
نويسندة نخستين كتاب در جبر و مقابله معرفى كرده است و با توجه به اينكه
وي و ابن ترك معاصر بودهاند، از مقايسة جبر و مقابله او و رسالة باقى مانده
از ابن ترك نمىتوان دربارة تقدم هيچيك از آن دو بر ديگري نظري قطعى
ابراز داشت.
رسالة ابن ترك درواقع حل هندسى معادلات درجه دوم است (آرام، 897). زبان
رساله نيز زبان رياضى قديم است. برخى از اصطلاحات اين كتاب امروز نيز در
علم جبر به كار مىروند، مانند اصطلاح «معادله» كه بدون شكل فرمولى آن در
متن رسالة ابن ترك به صورت «معادل شدن فلان با فلان» به كار رفته است.
اصطلاح «مال» كه در متن رساله به كار رفته است، در رياضيات جديد معادل
مجهول درجة دوم، يعنى 2 Xو «جذر» خود X است. خوارزمى در نخستين فصل از كتاب
خود، اين اصطلاحات را معنى كرده، اما ابن ترك مستقيماً به طرح مسأله و حل
آن پرداخته است. اين امر مىتواند گواهى بر آن باشد كه رسالة مذكور بخشى از
كتاب بزرگتري بوده كه در بخشهاي پيشين آن، مقدمات آن گنجانيده شده
بوده است، اما دربارة 2 واژة ضرورت و مقترنات كه در عنوان رساله ديده
مىشود، بايد گفت كه مقصود از مقترنات معادلات درجة دوم است، يعنى معادلاتى
كه با شرط مخالف صفر بودن يك طرف، طرف ديگر معادله بيش از يك جمله داشته
باشد. بنابر اين در مقابل مفردات يا معادلات ساده مانند: b = 2 ax، معادلهاي
مانند: bx=c + 2 xنمونهاي براي مقترنات يعنى معادلات مركب به شمار مىرود
(سايلى، .(82
واژة ضرورت را سايلى با توجه به واژة اضطرار كه به وسيلة خوارزمى و خيام
به كار برده شده، توضيح داده است. به گفتة سايلى مفهوم اين واژه به هر
يك از معادلات زير كه در آنها مبين معادله برابر با صفر باشد باز مىگردد:
c = bx + 2 xو bx = 2 xو bx = c + 2 x(ص 81 )، ضرورات، در واقع لزوم منطقى
شرايطى است كه براي جواب داشتن يا محال بودن چنين معادلاتى ضرورت دارند
(آرام، همانجا).
مآخذ: آرام، احمد، «رسالهاي از قرن سوم هجري در جبر و مقابله»، سخن علمى،
س 3، شم 11 و 12، بهمن و اسفند 1343ش؛ ابن خلدون، مقدمه، بيروت، دارالفكر؛
ابن نديم، الفهرست، به كوشش گوستاوفلوگل، لايپزيگ، 1872م؛ بغدادي،
اسماعيل، هدية العارفين، استانبول، 1951م؛ حاجى خليفه، كشف الظنون،
استانبول، 1941- 1943م؛ قربانى، ابوالقاسم، رياضىدانان ايرانى، تهران،
1350ش؛ همو، زندگىنامة رياضىدانان دورة اسلامى، تهران، 1365ش؛ قفطى، على،
تاريخ الحكماء، به كوشش يوليوس ليپرت، لايپزيگ، 1903م؛ نيز:
GAL,S; GAS; Sayili, Aydin, Abd O lhamid ibn T O rk' O n Kat o s o k Denklemlerde
Mant o k Q Zaruretler Adl o yaz o s o ve zaman o n Gebri, Ankara, 1962; Suter,
Heinrich, Die Mathematiker und Astronomen der Araber und ihre Werke, Leipzig,
1900.
بخش علوم (رب) 26/8/76
ن * 2 * (رب) 28/8/76