آنالوطيقا، عنوان مبحثى از منطق ارسطو كه در كتاب ارگانون وي تحت همين
عنوان در دو بخش تنظيم شده است (ابن واژه، معرف واژة يونانى آنالوتيكا1
به معنى تحليل كردن است): آنالوطيقاي اول2 و آنالوطيقاي دوم3.
آنالوطيقاي اول شامل دو قسمت است و به نظرية عمومى استنتاج قياسى مربوط
مىشود. ارسطو در آنالوطيقاي اول، ساختار عمومى هر استدلال را مطرح مىسازد و
به صورت كلى قياس توجه دارد، بى آنكه به صدق و كذب يا قطعى و احتمالى
بودن مقدمات نظر داشته باشد. وي در قسمت اول اين رساله مىگويد: موضوع
اصلى بحث ما برهان و دانش برهانى است، ولى از آنجا كه برهان قسمى قياس
است پس بايد پيش از برهان بررسى شود. به اين ترتيب، او به مبحث قياس
مىپردازد و ضمن تحليل قضايا و بيان خصوصيات و نحوة تأليف آنها با يكديگر از
تعريف قياس و 3 حد اصغر و اكبر و اوسط سخن مىگويد. پس اشكال سه گانة قياس و
ضروب چهارگانة منتجه در هر شكل را نشان مىدهد بى آنكه از شكل چهارم كه
معروف به شكل جالينوسى است، نامى ببرد. آنگاه شرايط عمومى صحت قياس را
يادآور مىشود و مصادره به مطلوب و خطاهاي استدلال را توضيح مىدهد و در
بخشهاي پايانى اين رساله به روشنگري قواعد استقراء و تمثيل مىپردازد.
آنالوطيقاي دوم نيز دو بخش دارد و در آنها دربارة استدلال برهانى، يعنى
قياسى كه مقدمات آن قضاياي يقينى است، گفت و گو مىشود. ارسطو در
آنالوطيقاي دوم نخست دربارة ماهيت علم و شرايط و مقدمات آن و چگونگى ضرورت
محمول براي موضوع سخن مىگويد و خصوصيات «حد» و «تعريف» را كه به گفتة او
به استدلال برهانى بستگى دارد، بررسى مىكند. سپس از مبادي علوم برهانى
ياد مىكند و اصول موضوعه و متعارفه را روشن مىسازد و ضمن بر شمردن خطاهاي
قياس، تفاوت دانش و پندار را توضيح مىدهد.
در دورة اسلامى، آنالوطيقاي اول را تيادورس4 كه تاكنون به درستى شناخته
نشده است، به عربى ترجمه كرد و بعدها ابواسحق ابراهيم قويري و ابوبشر متى
بن يونس (د 329ق/941م) و ابويوسف يعقوب بن اسحق كِندي (د ح 252 و
260ق/866 و 874م) بر آن شرح و تفسير نوشتند. آنالوطيقاي دوم نيز ابتدا توسط
اسحق بن حنين (د 298 يا 299ق/911 يا 912م) به سريانى درآمد. ابوبشر متى
ترجمة وي را به عربى برگردانيد و سپس قويري و كندي و فارابى (ح 259- 339ق/
873-950م) توضيحات و شروحى بر آن افزودند.
كتاب منطق ارسطو 6 بخش دارد و آنالوطيقاي اول و دوم، بخشهاي سوم و چهارم
آن محسوب مىشود. فارابى در اين باره مىنويسد: جزء سوم شامل تبيين قياس
مطلق است و رسالهاي كه اين جزء در آن است، آنالوطيقاي اولى نام دارد كه
به معناي تحليلات بالعكس است. جزء چهارم مشتمل است بر تبيين برهان، آنچه
برهان از آن تأليف مىشود و لوازم آن، و رسالهاي كه اين جزء در آن است
آنالوطيقاي ثانى خوانده مىشود (ص 105).
پس از آنكه پروفوريوس (فرفوريوس)، فيلسوف نوافلاطونى سدة 3م، رسالة
ايساغوجى را نوشت و آن را مقدمة باب مقولات گردانيد، جاي اين بخشها تغيير
كرد و از همين جاست كه در كتب اسلامى آنالوطيقاي اول و دوم، بخشهاي چهارم
و پنجم به شمار آمده است. در آثار فلاسفه اسلامى آنالوطيقاي اول به
نامهاي انالوطيقا الاولى، التحليلات الاولى، تحليل القياس يا علم التحليل
خوانده شده است. همچنين آنالوطيقاي دوم گاهى انالوطيقا الثانى، انالوطيقا
الاخيرة، انالوطيقا الاواخر، التحليلات الثانية يا ابوديقطيقا (ابودقطيقا) ناميده
شده است كه معرب كلمة يونانى آپوديكسيس5 به معناي برهان است.
اكنون به محتواي اين دو بخش در كتابهاي منطقيون اسلامى نظري بيفكنيم. در
اين كتابها آنالوطيقاي اول مربوط به مباحث عمومى قياس است و شامل دو فن
مىشود: يكى دربارة قياس و ديگري در لواحق و عوارض آن. در قسمت اول، اين
مباحث مطرح مىگردد: تعريف قياس، اجزاي تشكيل دهندة قياس، تقسيم قياس به
اقترانى و استثنايى متصل و منفصل، توضيح خصوصيات و نكات مربوط به هر يك،
اشكال چهارگانة قياس و شرايط هر شكل، شرايط عمومى انتاج شكلها و شرايط
اختصاصى انتاج هر يك از چهار شكل. در مبحث لواحق و عوارض قياس، مطالبى از
قبيل: قياسات مركبه، قياس دور، قياس عكس، قياس خلف، قياس ضمير، قياس
مساوات، قياس دليل، مصادره به مطلوب و سرانجام «تأليفاتى كه شبيه بود به
قياس مانند استقراء و تمثيل» (نصيرالدين، 330) به بحث گذارده مىشود.
آنالوطيقاي دوم به مبحث برهان مربوط مىگردد و شامل دو فن است: يكى دربارة
«برهان» و ديگري دربارة «حد». در قسمت اول، كيفيت اكتساب تصديقات به وسيلة
برهان، تعريف برهان و مبادي و شرايط مقدمات آن بررسى مىشود و سپس از
برهان اِنَّ و برهان لِمَ سخن به ميان مىآيد. قسمت دوم شامل مباحث
مربوط به نحوة اكتساب تصورات تام از طريق «حد» و كيفيت مشاركت حد و برهان
است.
مآخذ: ابن سينا، الشفاء، كتاب البرهان، به كوشش ابوالعلاء عفيفى، قاهره،
1956م، جم؛ همو، همان، كتاب القياس، به كوشش سعيد زايد، قاهره، 1964م، جم؛
ابن نديم، محمد، الفهرست، بيروت، 1978م، ص 347- 348؛ صفا، ذبيحالله، تاريخ
علوم عقلى در تمدن اسلامى، تهران، 1331ش، ص 93، 362؛ فارابى، ابونصر،
الالفاظ المستعملة فى المنطق، به كوشش محسن مهدي، تهران، 1404ق؛ نصيرالدين
طوسى، محمد، اساس الاقتباس، به كوشش محمدتقى مدرس رضوي، تهران، 1326ش، ص
186-443.
صمد موحد