responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 15  صفحه : 5952
تصریف
جلد: 15
     
شماره مقاله:5952


تَصْریف1، شیوه‌ای در واژه‌سازی، که در جریان آن، افزایش وندهای مختلف به ریشه‌های واژگانی گوناگون، باعث ظهور صورتهای واژگانی مختلف می‌شود.
مفهوم تصریف در نگرشهای سنتی: در دستور سنتی، حوزۀ عملکرد تصریف بسیار وسیع و تقریباً معادل کل صرف یا ساخت ـ واژۀ2 زبان است. تصریف در لغت به معنای «معرفت اصولی است که در آن کمیت ابنیۀ کلمات ]عرب[ و کیفیت اوزان و تغییرات لاحقه بدان ‌را بدون اعتبار اعراب و بنا معلوم کنند»(نک‌ : لغت‌نامه...، ذیل صرف، به نقل از نفائس الفنون). در سنت زبان‌شناسی اسلامی، حوزه‌های اصلی برای مطالعۀ زبان «صرف» و «نحو» است. صرف یا «علم‌التصریف» به ساختار واژه‌ها می‌پردازد و صورتهای صرفی افعال را وصف می‌کند. از سوی دیگر، هدف نحو یا «علم‌الاعراب»، مطالعۀ روابط واژه‌ها در جمله و ساختار درونی جمله‌های زبان است، و همین مطلب نشان می‌دهد که تصریف سنتی، اعراب (و به تبع آن، حالت‌بخشی به اسم) را شامل نمی‌شود.
از سوی دیگر، تصریف و صرف کردن، مفهوم دیگری را نیز به ذهن متبادر می‌کند. معمولاً زمانی که صحبت از «صرف
کردن» به میان می‌آید، به یاد صورتهایی چون «رفتم، رفتی،
رفت،...» می‌افتیم، ولی البته باید به خاطر داشت که مورد یادشده، نمونه‌ای از صرف یا تصریف فعل3 است و «صرف کردن» فقط به فعل محدود نمی‌شود، و اسامی و صفات هم می‌توانند صرف شوند. صرف اسم و صفت را تصریف نام4 می‌نامند.
نشانه‌های تصریف فعل می‌تواند بیانگر شخص، شمار، زمان، جنس دستوری، ساخت امری یا صورت مصدری باشد (باسمن، 94). نمونه‌های این تصریف در زبان فارسی برای تمامی افعال موجود است.
1. inflection 2. morphology 3. conjugation 4. declension 5. paradigm 6. A Glossary...
نگرشهای نوین به تصریف: در چهارچوب زبان‌شناسی جدید، تصریف شیوه‌ای ساختواژی است که توسط آن صورتهای مختلفی از یک واژه برای نمایاندن نقش یا کارکرد آن واژه در
جمله تولید می‌شود. گرد آمدن صورتهای تصریفی هر واژه نیز
به ایجاد مجموعه‌ای می‌انجامد که صیغگان5 نامیده می‌شود (باوئر، «واژه‌نامه...6»، 55).
چنان‌که گفته شد، بجز تصریف فعل، تصریف نام هم وجود دارد که ناظر بر تحولات صرفی اسم یا صفت به هنگام دریافت حالتهای گوناگون نحوی است، یعنی زمانی که اسامی یا صفات پایانه‌های ویژه‌ای دریافت می‌کنند و بر اساس آنها دسته‌بندی می‌شوند (نیز نک‌ : تراسک، 72). یکی از انواع پایانه‌هایی که اسم


و صفت می‌توانند دریافت کنند، پایانه‌های حالت1 است که اسم یا صفت را در حالات مختلفی چون فاعلی، مفعولی، ندایی، بایی و جز آنها رده‌بندی می‌کنند. زبان فارسی امروز که از حرف اضافه برای نمایاندن حالتهای گوناگون نحوی استفاده می‌کند، تصریف نام ندارد؛ و شاید فقط بتوان پایانۀ ندایی -â را در کلمه‌ای چون «سعدیا»، نمونه‌ای از تصریف نام در زبان فارسی دانست. با این‌همه، تصریف نام در بسیاری از زبانهای دنیا مشاهده می‌شود و گسترۀ آن در زبانهایی چون فنلاندی (که تا 16 حالت اسمی دارد) بسیار وسیع است.
تصریف به عنوان فرایندی ساختواژی: تصریف در بسیاری از زبانها (ازجمله زبان فارسی) از رهگذر افزودن وند به پایۀ کلمه شکل می‌گیرد، و معمولاً در تقابل با مفهوم «اشتقاق» تعریف می‌شود. دلیل این تقابل آن است که اصولاً تکواژهای دستوری 2بر اساس نقشهایشان به دو دستۀ «تصریفی» و «اشتقاقی3» تقسیم می‌شوند. منظور از «نقش» در این رویکرد، ساخت واژۀ جدید است. مثلاً تکواژی که اسم را به صفت تبدیل می‌کند، چون حاوی نقش است، تکواژی اشتقاقی است؛ اما تکواژی که اسم را جمع می‌بندد، چون از آن اسم کلمه‌ای دیگر با معنی جدید نساخته است، تکواژ تصریفی به‌شمار می‌آید.
وندهای تصریفی به پایۀ کلمات اضافه می‌شوند، ولی نه مفهوم پایه را عوض می‌کنند و نه طبقۀ دستوری آن را تغییر می‌دهند. این‌گونه وندها فقط صورت جدیدی از کلمۀ موجود به دست می‌دهند و نمی‌توانند واژۀ جدیدی بسازند (همو، «واژه‌سازی...4»، 22, 29؛ تراسک، 142؛ اسپنسر، 9). در مورد فعل، وندهای تصریفی مفاهیمی چون شمار، زمان، وجه و جز آنها را به همراه دارند. به عبارت دیگر، این وندها معنی فعل را عوض نمی‌کنند و واژۀ جدیدی نمی‌سازند (نک‌ : پِین، 26, 233-234؛ کوئرک، 1548؛ برای برخی نمونه‌ها، نک‌ : فرامکین، 100-101).
در مطالعات ساختواژی، وندهای تصریفی را واجد نقش نحوی می‌دانیم، زیرا افزودن آنها به کلمه، باعث می‌شود که آن کلمه بتواند در ساختی نحوی ظاهر شود. مثلاً تکواژی چون -hâ وندی تصریفی است، زیرا به مطابقۀ اسم و فعل جمع در زبان فارسی
کمک می‌کند. شناسه‌های فعلی نیز در زبان فارسی وندهای تصریفی هستند، زیرا رابطۀ فعل را با فاعل آن نشان می‌دهند.
از سوی دیگر، عملکرد وندهای تصریفی وسیع است و کمتر استثنا می‌پذیرد، به این مفهوم که وند تصریفی می‌تواند تقریباً با همۀ اعضای یک مقوله از کلمات همراه شود؛ از این‌رو، زایایی این نوع وند بسیار است. مثلاً همان تکواژ جمع تقریباً می‌تواند هر اسمی را به شمار جمع درآورد. به لحاظ عدد، شمار این

وندها محدود است؛ از این‌رو، وندهای تصریفی به گروه بستۀ
تکواژهای زبان تعلق دارند (تراسک، 11؛ کاتامبا، 45). این در حالی است که تکواژهای اشتقاقی معمولاً طبقۀ دستوری واژه را تغییر می‌دهند، زایایی چندانی ندارند، شمارشان نسبتاً بسیار است و به عبارت فنی‌تر در گروه باز تکواژهای زبان قرار دارند، واژۀ جدید می‌سازند، مطابقت را نشان نمی‌دهند، در مقایسه با وندهای تصریفی به پایۀ واژه نزدیک‌ترند، به هر پایه‌ای متصل نمی‌شوند (به همین سبب در آنها خلأ دیده می‌شود)، معنی و عملکردشان قابل پیش‌بینی نیست، و مهم‌تر آنکه در خدمت صرف یا ساختواژۀ زبان‌اند، زیرا عناصری جدید را به ذخیرۀ واژگانی زبان می‌افزایند (همانجا؛ کریستال، 99).
تصریف می‌تواند در کنار اشتقاق در ساختواژۀ زبان به کار رود. یعنی یک ساخت واژگانی پیچیده می‌تواند هم حاوی وند تصریفی باشد و هم وند اشتقاقی. با این‌همه، باید به خاطر داشت که فاصلۀ وندهای تصریفی از پایۀ واژه بیشتر از وندهای اشتقاقی است. در زبان فارسی معمولاً هر کلمه بیش از یک تکواژ تصریفی نمی‌تواند داشته باشد. مثلاً در ساخت پیچیده‌ای چون دانشگاهیان، وندهای اشتقاقی -eš، -gâh، و -i بلافاصله پس از پایه (dân-) آمده‌اند و با وند تصریفی -ân، سازه کامل شده است و وند دیگری نمی‌پذیرد. البته گاه استثنائاتی چون مقرراتی، عملیاتی و خسروانی هم مشاهده می‌شود که در آنها وند اشتقاقی پس از وند تصریفی آمده است، ولی الگوی غالب وندافزاییِ فارسی همان است که گفته شد.
در مجموع، می‌توان گفت که تصریف در زبانی چون فارسی با افزایش وند تصریفی به پایۀ واژه حاصل می‌شود. وندهای تصریفی مقوله را تغییر نمی‌دهند، در مقایسه با تکواژهای اشتقاقی شمارشان کم‌است، زایایی بیشتری دارند، واژه‌های جدید نمی‌سازند (بلکه صورت جدیدی از واژه را به دست می‌دهند)، در زبانی مثل فارسی معمولاً در انتهای کلمه می‌آیند، معمولاً مطابقه‌های دستوری را نشان می‌دهند، در کاربرد آنها خلأ دیده
نمی‌شود (یعنی به هر پایه‌ای می‌چسبند)، از نظر معنایی منظم‌اند
(یعنی معنی قابل پیش‌بینی تولید می‌کنند)، و مهم‌تر آنکه اصولاً
در خدمت نحو زبان‌اند، چرا که روابط نحوی از قبیل حالت، شمار، مطابقه، وجه، نمود و امثال آنها را نشان می‌دهند.
1. case endings 2. grammatical morphemes 3. derivational 4. English...
نمونه‌هایی از وندهای تصریفی در زبان فارسی عبارت‌اند از: -ân و -hâ (نشانه‌های جمع)، -i (نشانۀ نکره)، -tar (نشانۀ صفت تفضیلی) و -tarin (نشانۀ صفت عالی)، و می‌توان al- معرفه‌ساز، -ân در اسامی مثنا، -un در اسامی جمع سالم و امثال آنها را از وندهای تصریفی عربی دانست.


مآخذ: لغت‌نامۀ دهخدا؛ نیز:

Bauer, L., English Word-Formation, Cambridge, 1983; id, A Glossary of Morphology, Edinburgh, 2004; Bussman, H., Routledge Dictionary of Language and Linguistics, London/New York, 1996; Crystal, D., A Dictionary of Linguistics and Phonetics, Oxford, 1991; Fromkin, V.,
et al., An Introduction to Language, Boston, 2003; Katamba, F., Morphology, Basingstoke, 1993; Payne, Th. E., Describing Morphosyntax: A Guide for Field Linguists, Cambridge/New York, 1997; Quirk, R. et al., A Comprehensive Grammar of the English Language, London, 1985; Spencer, A., Morphological Theory, Oxford/ Cambridge, 1991; Trask, R. L., A Dictionary of Grammatical Terms in Linguistics, London/New York, 1993.
بهروز محمودی بختیاری

 

نام کتاب : دانشنامه بزرگ اسلامی نویسنده : مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی    جلد : 15  صفحه : 5952
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست