پِچَوی، ابراهیم(982- ح1060ق/1574-1650م)،
منسوب به ناحیۀ پچوی در مجارستان، مورخ و دیوانسالار دستگاه امپراتوری عثمانی. شرح
احوال پچوی که به سبب اشارات و تصریحات خود وی تقریباً روشن است، تاکنون به قلم چند
نفر نوشته شده که از جملۀ آنها میتوان به بابینگر(ص192-195؛ نیز نک: EI2,
VIII/291) و مقالههای کامل و مشروح کرلیتز(ص252-260) و توران(نک: IA, IX/543-545)
اشاره کرد.
موطن اصلی پچوی که خود از آن با شور و اشتیاق یاد کرده(1/436-437)، روستا یا شهرکی
به نام فونفکیرشن1 واقع در جنوب غربی مجارستان است(نک: ه د، پچوی). نیای بزرگ
ابراهیم، قرهداوود، ظاهراً مردی ترکمن، و سلاحدار سلطان محمد دوم عثمانی بود. چون
سلطان محمد ناحیۀ بوسنی را فتح کرد، قرهداوود پاداشی بزرگ یافت و خود و پسرانش ـ
که یکی از آنها پدر ابراهیم بود ـ به حکومت بوسنی و دیگر نواحی در قلمرو عثمانی
منصوب شدند(پچوی، 1/87؛ کرلیتز، 253). نام پدر ابراهیم روشن نیست؛ اما چنانکه خود
پچوی از اموال و ثروت نیایش گزارش میدهد(1/102بب(، وی آنقدر شهرت و نفوذ داشت که
با یکی از خاندانهای مشهور و پرنفوذ بوسنی موسوم به صوکوللی ـ سوکولویچ= شاهین
اوغلی ـ وصلت کرد و ابراهیم از همین ازدواج به وجود آمد(کرلیتز، 254).
ابراهیم در 14 سالگی پدر خود را از دست داد و از آن پس زیر حمایت و سرپرستی
داییاش، فرهاد پاشا، حاکم شهرِ «بود2» درآمد. ابراهیم مدتی پس از قتل او، به همراه
خانوادۀ مادرش به بوسنی بازگشت و به خویشاوند مادری دیگرش، لاله محمدپاشا حاکم
آناتولی ـ که بعدها به مقام صدراعظمی عثمانی رسید ـ پیوست(EI2; IA, IX/543،
همانجا). او همواره خود را مدیون این دو میدانست و در اثر خود از آنان به خوبی و
با افتخار یاد کرده است(2/319-321، 433). وی تا هنگام مرگ لاله محمدپاشا به مدت 15
سال در خدمت وکنار او بود و از همین راه وارد کارهای دیوانی و دولتی شد(نک: EI2،
نیز IA، همانجاها).
پچوی در مشاغل مختلفی خدمت کرد و حوادث بسیاری را به چشم دید؛ از جمله در
1002ق/1594م وقتی نیروهای نظامی اتریش شهر و قلعۀ گران(استرگن) را محاصره کرده
بودند، او آنجا مقام داشت و خود یکی از کسانی بود که در مذاکره تسلیم قلعه شرکت
کرد(2/178-179، 182؛ بابینگر، 192).
ابراهیم مأموریتهای متعددی از سوی لاله محمدپاشا یافت و به سفرهای چندی فرستاده شد.
در 1007ق/1598م در محاصرۀ نظامی چند ناحیه شرکت داشت و تا دورۀ صدراعظمی محمدپاشا،
درویش پاشا و کویوجومراد پاشا، مصدر خدمات مهمی چون حکومت، حلوفصل و مشاغل کشوری و
لشکری شد. وی سپس از کارها کناره گرفت و به زادگاه خود رفت(IA, IX/543-544).
ابراهیم در 1027ق/1618م دوباره به استانبول بازگشت و وارد مشاغل دولتی و دیوانی شد
و تا 1055ق/1645م در مشاغل مختلف مانند حکومت(بیگلربیگی)رقه، دفترداری صدراعظم،
ریاست دیوان سلطان و دفترداری دیار بکر و بوسنی به فعالیت پرداخت(همان، IX/544؛
پچوی، 2/384-386، 391، 394، 403، جم(. وی ظاهراً از همین تاریخ به نگارش اثر خود
مشغول شد(IA، همانجا). پچوی در زادگاه خود درگذشت و در همانجا هم دفن گردید؛ ولی
از سال مرگ دقیق او اطلاعی در دست نیست.
از پچوی تنها یک کتاب در دست است و آن تاریخی است که گویا در چند سال بازنشستگی خود
نگاشته است. تاریخ پچوی در دو جلد تصنیف شده، و شامل وقایع دوران فرمانروایی سلطان
سلیمان قانونی تا پایان دورۀ سلطان مراد چهارم(1032-1050ق/1623-1640م)است که در
واقع حوادث ایام 7 سلطان عثمانی را در برمیگیرد و از منابع معتبر به شمار
میآید(نک: بروسهلی، 3/23-33). تاریخ پچوی از این جهت اهمیت دارد که مؤلف در
بسیاری از وقایع حضور داشته، و خود از عوامل مؤثر در جریان برخی از آنها به شمار
میرفته است؛ به همین دلیل، مورد استفادۀ محققان و نویسندگان تاریخ عثمانی، همچون
هامرپورگشتال(مثلاً نک: IV/4-6, 599-600, V/665-666, IX/196) قرار گرفته است(نیز
نک: شندلینگر، 176-186، که به نقد این کتاب و استفادۀ هامرپورگشتال از آن پرداخته
است).
پچوی در ذکر حوادثی که خود در آنها حضور نداشته است، چنانکه با فروتنی در مقدمۀ
کتاب یاد کرده، از آثار مورخان و نویسندگان پیش از خود، همچون جلالزاده نشانی
مصطفیٰبک، جلالزاده صالح افندی، رمضانزاده، عالیافندی، حسنبکزاده افندی،
حدیدی و کاتب محمدافندی استفاده کرده است(1/2-3). به علاوه، از وزیران و امیران
لشکری، و نیز از مورخان مجار، هلتای3 و ایشتوانفی4 با واسطۀ مترجم اطلاعات بسیار
کسب و درج کرده است(EI2, VIII/291).
اختصاص بخشهایی مهم از این کتاب به تاریخ اروپایی شرقی بر اهمیت اثر پچوی افزوده
است؛ زیرا کمتر کسی در میان مورخان اسلامی به تاریخ اروپا توجه نشان داده است. از
اینرو، تاریخ پچوی نه تنها برای مورخان تاریخ دورۀ عثمانی، بلکه برای بخشی از
تاریخ تاریک اروپای سدههای 16 و 17م نیز منبع مورد اعتمادی به شمار میرود(لویس،
52).
یکی از خصوصیات مهم این اثر، کاربرد فراوان زبان فارسی در آن است. افزون بر آنکه
تقریباً تمامی عنوانهای فصول کتاب به فارسی است ـ که گویای انس مؤلف با زبان فارسی
است ـ هرگاه با موضوعی درگیری عاطفی پیدا میکرده، از شعر فارسی شاهد آورده
است(مثلاً نک: 2/384، ماجرای قتل سلطان عثمانی، نیز 395).
با اینکه تاریخ پچوی تاکنون 3بار به چاپ رسیده است(استانبول، 1283ق، به کوشش مراد
اوراز، استانبول، 1968م، با حروف لاتین؛ و استانبول، 1980م، به کوشش درین و چابوک)،
هنوز جای چاپی منقح و انتقادی همراه با توضیحات و سنجش اطلاعات متن آن خالی است.
مآخذ: بروسهلی، محمدطاهر، عثمانلی مؤلفلری، استانبول، 1342ق/1924م؛ پچوی، ابراهیم،
تاریخ، استانبول، 1283ق/1866م؛ نیز:
Babinger, F., Die Geschichtsschreiber der Osmanen und ihre Werke, Leipzig, 1927;
EI2; Hammer-Purgstall, J., Geschichte des osmanischen Reiches, Graz, 1963; IA;
Kraelitz, F. V., »Der osmanische Historiker Ibrâhîm Pečewi«, Der Islam,
Strassburg, 1918, vol. VIII; Lewis, B., The Emergence of Modern Turkey, London,
1968; Schaendlinger, A. C., »Die Probleme der Redaktionen der Chronik des
Ibrāhim Pečevi«, Wiener Zeitschrift für die Kunde des Morgenlandes, ed. H. W.
Duda, Wien, 1972, vols. LXIII-LXIV.
منوچهر پزشک