بِهْروزْخان، نام دوتن از امیران کرد دنبلی
در عهد صفویه:
1. امیربهروزخان، ملقب به سلمان خلیفه، پسر امیررستم. وی در 920ق/1514م امیر طایفۀ
دنبلی شد و 55 سال به حکمرانی پرداخت. در نخستین سال فرمانروایی او سلطان سلیم
عثمانی به آذربایجان لشکر کشید. امیربهروز برای حفظ ایل خود از گزند سپاهیان
عثمانی، آنان را از ناحیۀ خوی به ناحیۀ کوهستانی هکّاری و ارجیش(ه م) کوچاند و سپس
پسرخود کنعانبک را به سرپرستی ایل گماشت و خود به حضور شاه اسماعیل اول صفوی رسید.
شاه اسماعیل هم به پاس خدمات پدران وی به خاندان صفوی، او را ملقب به «سلمان»
نمود(تاریخ...، 142). همچنین شاه اسماعیل او را منصب خلیفگی بخشید(همانجا) و به او
اجازۀ ارشاد داد(نک: جواهر، 4/206).
در 945ق/1538م که سلطان سلیمان عثمانی به عزم تسخیر آذربایجان وارد ایران شده
بود(تاریخ، همانجا)، شاه طهماسب صفوی در بازگشت از نبرد ازبکان، با شمار اندکی از
سپاهیان خود، در ابهر اردو زد و آمادۀ دفع تهاجم سپاهیان عثمانی شد. در این هنگام،
امیر بهروز با سواران تازه نفس به اردوی شاه طهماسب پیوست(همان، 145).
امیربهروز در 995ق/1587م در 95 سالگی درگذشت و او را در مقبرۀ امرای دنبلی به خاک
سپردند. تنها پسر او کنعانخان در روزگار جوانی درگذشته بود و از اینرو، پس از وی
نوادهاش ایوبخان به امارت رسید(همان، 144؛ جواهر کلام، 4/207).
2. بهروزخان دوم، پسرایوبخان. او از نزدیکان شاهعباس اول صفوی بود(همانجا).
هنگامی که شاه عباس در 1009ق/1600م پیاده رهسپار زیارت مشهد مقدس شد، بهروزخان از
جملۀ همراهان او بود که سراسر راه را پیاده پیمودند. در این سفر بهروزخان به لقب جد
خود «سلمان» ملقب گردید(تاریخ، 147؛ نیز نک: اسکندربیک، 610-611).
در 1012ق به هنگام بازپسگیری تبریز از عثمانیان بهروزخان به شاهعباس پیوست و
پیشاپیش، خود را به تبریز رسانید و «دفترآقاسی»(دفتردار)پاشای عثمانی را از تبریز
ربود و در نیک پی زنجان نزد شاه عباس برد. شاهعباس هم با اطلاعات دفتر آقاسی
دریافت که سپاه عثمانی برای سرکوب کردهای سلماس، تبریز را بیدفاع گذاردهاند، از
اینرو، با نیرویی اندک(حدود 300نفر)به تبریز تاخت و در 19ربیعالثانی1012 وارد آن
شهر شد و مقدمات رهایی دیگر نواحی آذربایجان را فراهم کرد(ریاحی، 129؛ تاریخ، 148).
در 1017ق/1608م، هنگامی که بهروزخان حاکم چورس از توابع خوی بود، برای مقابله با
تعرضات مرزی محمدپاشا، حاکم عثمانی ارجیش و عادلجور، از حاکم تبریز یاری جست و با
500 سوار بر سر او تاخت و او را در بند کرده، به تبریز فرستاد(اسکندربیک، 783-784).
در 1025ق هنگامی که شاهعباس در گرجستان بود، فرزندان غازیبیک کرد شوریدند و به
قلعۀ قارنیارق دست یافتند و با دستدرازی به نواحی سلماس، موجبات ناامنی را در این
نواحی فراهم آوردند. بهروزخان به همراه پیربوداقخان حاکم تبریز برای دفع این فتنه
از تبریز بیرون آمدند. در جنگی که نزدیک سلماس درگرفت، حاکم تبریز کشته شد و
بهروزخان به محاصرۀ کردان درآمد. اما با شنیدن خبر بازگشت شاهعباس از گرجستان به
جانب آذربایجان، کردان عقبنشینی کردند و بهروزخان هم در تبریز به حضور شاهعباس
رسید و خلعت یافت(همو، 901-902).
تاریخ درگذشت بهروزخان دوم به درستی دانسته نیست. منابع مختلف تاریخ مرگ وی را از
1014تا1045 یاد کردهاند. منابعی که اساس آنها ریاضالجنة تألیف عبدالرزاق دنبلی
بوده است، برتاریخ 1014ق تأکید دارند؛ ولی این تاریخ نادرست مینماید، زیرا پسر و
جانشین وی علیخان، لقب صفیقلی داشته، و از اینرو، احتمالاً بیشتر دوران امارت
علیخان مقارن با سلطنت شاهصفی (1038-1052ق/1629-1642م) بوده است. از سوی دیگر
اسکندربیک در ذیل وقایع سال چهل و دوم سلطنت شاهعباس اول(1038ق)، از بهروزخان به
عنوان حاکم منطقۀ چورس و سلماس یاد میکند(ص1086)؛ بنابراین مرگ وی احتمالاً در
سالهای نخستین سلطنت شاهصفی اتفاق افتاده است.
مآخذ: اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، تهران، 1350ش؛ تاریخ دودمان دنبلی، نسخۀ
خطی موجود در کتابخانۀ مرکز، شم 3210؛ جواهرکلام، عبدالعزیز، آثارالشیعةالامامیة،
ترجمۀ علی جواهرکلام، تهران، 1307ش؛ ریاحی، محمدامین، تاریخ خوی، تهران، 1372ش.
علیکرم همدانی